دوسال از به قدرت رساندن طالبان، این نیروی بنیادگرای اسلامی که تا مغز استخوان زن ستیز و ضد مردمی است می گذرد. دو سالی که با جنگ طالبان در تمام ابعاد علیه زنان سازماندهی شده است. دو سالی که ستم جنسیتی بر زنان یکی از اصلی ترین برنامه های امارت اسلامی طالبان را تشکیل داده است.
در پی استراتژی های جدید آمریکا و تمرکز فعالیت ها برای مقابله با رقبای روسی و چینی خود، از سال ها قبل، حداقل سه و یا چهار سال پیش از شکل علنی و رسمی وارد مذاکره با طالبان شده بود. بر همین اساس هم طالبان را از یک گروه تروریست به گروه مخالف دولت دست نشانده خود در افغانستان تبدیل کرد. طالبان رسما با حمایت مالی و سیاسی دولت آمریکا و عربستان در قطر دفتر رسمی باز کرد و به عنوان یک گروه مخالف دولت افغانستان با آمریکا وارد مذاکره شد.
عدم تشکلات مبارزاتی مستقل با دانش انقلابی از اساسی ترین فورمول پیروزی جنبش زنان و مبارزه جنسیتی پنداشته میشود که با تاسف زنان در این کشور نتوانستند آن را ایجاد نمایند. البته این را دور از ملاحظه نباید گذاشت که زنان به خودی خود در این امر تقصیر ندارند. زیرا یکی از وظایف اساسی تمامی این حاکمیت ها ، تضعیف و تحت فشار قرار دادن زنان مبنی بر پیشگیری از تجمعات سیاسی و انقلابی آن هاست؛ آن ها ساختار و پس زمینه اجتماع و خانواده را چنان بر زنان تنگ میسازند که زنان بدون هیچ اعتراضی خود در همان مسیر و قالب پا بگذارند و آنقدر از درست بودن آن قالب ها و مسیر مطمئن میگردند که حتا دست رد به سینه هر نوع تفکر انتقادی میزنند.
خشونت بر زنان هم ریشه تاریخی طولانی دارد. تاریخی به درازای شکل گیری جوامع طبقاتی. خشونت بر زنان طی هزاران سال و نظام های پدرسالاری در هر دوره اعمال شده است. از زمان شکل گیری سرمایه داری خشونت بر زنان به اشکال گوناگون ادامه یافته است. علاوه بر قوانین، دم و دستگاه قضایی و نیروهای سرکوبگر، بکار گیری ادیان گوناگون در ستم بر همه مردم به ویژه زنان یکی از نیازهای جامعه طبقاتی بوده و هست. نظام سرمایه داری نیز از بکار گیری دین برای تحمیق توده ها به نفع ادامه یابی سیستم ستم و استثمار خود بهره گرفته و می گیرد. در همه دوران بخصوص در پنج دهه گذشته، قدرت های امپریالیستی خود از علل توسعه یابی دین در همه کشورهای تحت ستم بوده اند. انکار کردنی نیست که وجه مشترک همه ادیان، تعمیق فرودستی زنان و سرکوب آنان است. در همه ادیان مرد ها برتر از زنان هستند. در همه ادیان زن باید تابع مرد باشد. در همه ادیان وظیفه زن، بچه زائیدن و تر و خشک کردن بچه، رسیدگی به امور خانه و سرویس جنسی دادن به مردان است. در همه ادیان و دستورات در این رابطه است که از قدرت و سلطه مرد بر زن حفاظت شود.
وجود دولت اسلامی دست نشانده و قوانین اسلامی نوشته به همراه قوانین غیر کتبی یا نا نوشته ای چون بد دادن، ازدواج اجباری، لت و کوب زنان، قتل ناموسی، تحقیر و توهین و هیچ شمردن زنان، زندگی را برای اکثریت زنان که در شهرها خصوصا شهرهای کوچکتر و روستا ها بسر می بردند، غیر قابل تحمل کرده بود.
بدون شک برای ما زنان، زنانی که به امید رها شدن از خشونت های وحشیانه و زن ستیزانه طالبان می جنگیم و قدم های اولیه و مهمی را در راستای رهایی خود از ستم جنسیتی بر می داریم، مهم و تعیین کننده است که هم زمان علیه کلیه قدرت های امپریالیستی به ویژه امپریالیسم آمریکا که برای منافع خود، طالبان را به قدرت رساندند و از آن حمایت می کنند، مبارزه بی امانی را پیش بریم.
طالبان که توسط امریکا در نتیجه توافقات دوحه به قدرت رسید، زن ستیزی در مرکز سیاست های آن قرار دارد. آمریکا و غرب هم بر این مسئله آگاه بودند، اما این مشکل اساسی آن ها نبوده و نیست و به همین دلیل به سادگی نظاره گر سیاست های زن ستیزانه طالبان از جمله محرومیت های روز افزون زنان از زندگی اجتماعی و اعمال خشونت های بیشتر بر زنان، هستند و با سکوت خود رضایت خود را اعلام می کنند.
در بستر جامعه ای که با عاملیت امپریالیسم امریکا، با حاکمیت طالبان، با حضور داعش و با ایفای نقشِ سایر بنیادگرایانِ مرتجعِ منطقه، در افغانستان مهیا گردیده است، هر روز فاجعۀ انسانی تازه ای را انتظار می کشیم.
وعده رهایی زنان توسط امپریالیست های آمریکایی در اشغال خونین افغانستان، وعده دروغینی بود که زنان با گوشت و پوست خود آن را لمس کردند.
طالب با مواجه شدن با مبارزه زنان افغانستان در ۹ ماهی که در قدرت بوده است به این نتیجه رسیده که به آسانی نمیتواند زنان افغانستان را کنترل کند، در نتیجه از این طریق میخواهد که مردان خانواده را با زور و تهدید در خدمت خود بگیرد.