در یکی دو دههی اخیر یکی از بازوهای تبلیغی نظام سرکوب برای داغ کردن تنور انتخابات، توسلی متفاوت و ویژه بر رسانههای بصری و خصوصا بالا بردن صدای حاکمیت در بوق سلبریتیهای سینمایی است.
در زمان ریگان کارزار»جنگ علیه جرم و جنایت» به کارزار«جنگ علیه مواد مخدر» مبدل شد. در حقیقت این جمعیت سیاهپوست بود که هدف قرار میگرفت. در حالی که چند سال بعد فاش شد که یکی از توزیع کنندگان موادمخدر در میان سیاهپوستان و لاتینیها پلیس و خود دولت بوده است.
مستندی تاریخی از شبنم طلوعی در مورد طاهره قرةالعین – ۲۰۱۶ زنی جانبرکف که خلاف جریان رفت، حیطههای ممنوعه را زیر پا نهاد، پرده حجاب درید، با متشرعین نبرد فکری عظیمی را بهپیش برد، با زبان سرخش مردم را علیه ملایان و شاه شوراند و سرانجام جان بر سر عقیده خود نهاد.
ناهید زنی است که به دلیل اعتیاد شوهرش طلاق گرفته و مهریهاش را در مقابل حضانت بچهاش بخشیده است، با این شرط که در صورت ازدواج، حق حضانت به پدر بازخواهد گشت. او پیش یکی از دوستان نزدیکش در مغازه کوچک فتوکپیای کار میکند و درآمد حاصل از تایپ پایاننامههای دانشگاهی کفاف زندگی او و پسر سرکشش را نمیدهد. همیشه سرماه با فرارسیدن موعد کرایهخانه، هشتش گرو نه بوده و مجبور است با قرض گرفتن از اینوآن، این دست و آن دست کند.
«حق رأی» یک فیلم درام به کارگردانی «سارا گورون» و نویسندهگی «ابی مرگان» است که در سال ۲۰۱۵ اکران شد. این فیلم به جنبش حق رأی زنان در بریتانیا در اوایل قرن بیستم میپردازد و نخستین فیلمی است که اجازه پیدا کرده در پارلمان بریتانیا فیلمبرداری شود.
اگر در پی تماشای فیلم پرماجرا و هیجانانگیز هستید؛ یا در پی مشاهده صحنهپردازیهای جذاب و قصه شورانگیز و پیچیده هستید بهتر است سراغ این فیلم نروید. ولی اگر در جستجوی نقد روابط میان زن و مرد و نهاد خانواده در دنیای مدرن امروز - مشخصاً در جوامع پیشرفته سرمایهداری - هستید این فیلم حرفی تازه برای گفتن دارد. فیلم "پادشاه من" Mon Roi روابط عاشقانه و زندگی دهساله زوجی را نشان میدهد که سرانجام کارشان به بنبست و طلاق میانجامد.
تمام فیلم در دادگاه میگذرد. با اتاقهای بسته و دیوارهای سفید. مردان همه لباس سیاه به تن دارند. زنان هم به جز استثنائاتی همین طور. رنگ نیست. فضا نیست. جو خفقان آوری است که با کلوزآپهای فراوان تشدید میشود و زندان را که زندگی ویویان است به خوبی القا میکند. لحظات طنز آمیزی که در لابلای شهادتها جای داده شده هم خشونت فیلم را قابل تحمل میکند و هم تاثیر آن را دو چندان. و بازیها بی نظیر است.
در حقیقت تصویری که این نمایش از تینا بهعنوان یک زن ایرانی نشان میدهد به ناامیدکنندگی همان تصویر کهنه و کلیشهای است که از زن در بیشتر فیلمها و نمایشهای ساخته شده در ایران تماشا میکنیم. نقش انسانی ضعیف، وابسته و فرودست که چندان حرفی برای گفتن ندارد.
فیلم بر موضوعی بسیار واقعی و بسیار پنهان انگشت می گذارد. آزار و تجاوز جنسی در خانواده. تجربه پرشس غیر متعارف نیست، فشردۀ زندگی است. البته همه زنان توسط افراد خانواده خود مورد سوء استفاده جنسی قرار نمی گیرند. همه زنان کتک نمی خورند. ولی در چارچوب خانواده به هزار و یک شیوه به زنان می گویند و می آموزند که خودشان، زندگی شان، آرزوهاشان، عقایدشان و در بسیاری از موارد سلامت جسمانی و جنسیت شان را تابع مردان کنند. در چارچوب خانواده، زنان را اساساً بر مبنای فایده شان برای مردان ارزیابی می کنند. به عنوان مادر، به عنوان خدمتکار، به عنوان ابزاری برای ارضاء جنسی.
سنگ صبور دریچهای را میگشاید بر جوانبی از دنیای ستمگرانه تا جنبهی نامرئی دیگری از زندگی و رنج و ستم بر زنان افغان را روایت کند. جنبههایی تکاندهنده که میتواند روح و جسم هر زن افغان و یا هر زن دیگری که زنجیرهای عقبماندگیِ سنت و فرهنگ و یا مذهب بر دست و پایش پیچیده است، آزار دهد و آثارش بر نیمهی دیگر رویت نشود. اما این تنها سنگ صبور است که میتواند این اسرار غمانگیز و خردکننده را تحمل کند و در خود جذب کند و جذب کند تا آن که خود تکه پاره شود.