بر اساس آمار رسمی تعداد پناهندههای افغانستانی در ایران بین یک و نیم تا دو میلیون نفر در نوسان بودهاند. میانگین سنی بیش از ۷۵ درصد آنان را جوانان بین ۱۵ تا ۲۵ سال تشکیل میدهد.
آیا سپاه پاسداران و دولت ایران اجازه دارند افغانان را بخاطر داخل شدن در سرحد کشورشان به قتل برسانند؟
در این وضعیت که ویروس کرونا در حال شیوع یافتن در افغانستان است، خشونت علیه زنان هم به شدت شیوع یافته و گسترش بیشتری هم خواهد یافت.
در هفتههای اخیر که ویروس کرونا و قرنطین افزایش یافته است این وضعیت نیز بدتر از گذشته شده و به محرومیت و مشکلات زنان افزوده است.
مردم افغانستان بخصوص مردم شهرهرات باید متوجه واقعیت مسئله باشند و از تاریخ بیاموزند آنها باید دوره حکومت طالبان را بیاد بیاورند که چگونه آمریکا و چاکرانش در قطر حکمروایی آنها را به رسمیت شناخته و چند کشور در افغانستان سفارت افتتاع کردند. آمریکا و یارانش کاری به کارهای زن ستیزانه و ضد انسانی طالبان نداشتند، بلکه آنها منافع خود را می دیدند و در پیوند با منافع خود کار میکردند و برای نوکران و چاکران شان میلیونها دالر هدیه میدادند تا به سود و فوق سودها دست یابند. امروز نیز در بند شدن زنان و مردان افغانستان و بردن کشور به عصرحجر برای آنها اهمیتی ندارد. هر کسی که منافع آنها را تامین نماید، همان را می خواهند.
وقتی در قانون اساسی کشور طفل خورد سال از آغوش مادر جدا گردیده، از درس و تحصیل محروم شده و به زور وادار به ازدواج شود پس جایی برای دفاع از حقوق زن باقی نمی ماند. تجاوز و آزار جنسی به انواع و اشکال مختلف پیامد این اعمال ناجایز انسانی است که جامعه ی مردسالار را وادار به اعمال آنها نسبت به زن می نماید.خشونت و تحمیل جایگاه نابرابر با زندگی زنان در افغانستان عجین می شود. همین است که آمار خشونت علیه زنان همچنان تکاندهنده باقی مانده است و زنان از نابرابری در سطوح مختلف اجتماعی رنج میبرند.
بالا رفتن سطح آگاهی زنان و آشنایی با حقوق شان یکی از پایه ای ترین قدم ها برای مبارزه با مزاحمت های خیابانی و نا امنی اجتماعی است. زنان به ویژه در کشورهایی مثل ایران به خوبی دریافته اند که خزیدن در پستوی خانه ها و پذیرش قفس تنگی که با نام "عرف اجتماعی" تنها زنان را محدود می سازد، نه تنها امنیت آنان را تامین نمی کند بلکه روز به روز هم چاردیواری که در آن اجازه تنفس دارند را تنگ تر خواهد کرد. هیچ چیز مزاحمت های جنسی مردان نسبت به زنان را توجیح نمی کند؛ نه مکان، نه زمان و نه پوشش زنان. نظم موجود که در پی توجیح این مزاحمت ها و تعویض جای قربانی با مجرم است، نظمی است که باید فرو بریزد.
علاوه بر مشکلات زنان در عرصه های مختلف چون صحت، تعليم و تربيه مشکلات بغرنج تری چون ازدواج های اجباری، خشونت خانوادگی، تجاوزهای جنسی و بازنگه داشته شدن از کار و فعاليت های سياسی نيز گريبان گير زنان بوده و می باشد. در اکثر نقاط افغانستان تعدد زوجات که خود از عوامل دامن زننده به خشونت های خانوادگی می باشد به عنوان يک رسم وجود دارد و همچنين رسوم و عنعنات ناپسند سبب شده که در اين مناطق زنان بيوه هنوز هم منحيث ارث شمرده شده و اجازه ازدواج به دل خواه خود را نداشته باشند.