بیش از یک میلیون زن و دختر بچه آواره و سرگردان بدون سر پناه، غذا و آب، بیشترین بار خشونت وحشیانه و سازمان یافته جنگ ارتجاعی را بدوش میکشند. یک سوم کشته شدگان فلسطینیها را زنان و کودکان دختر تشکیل میدهند. آن دسته از زنان و کودکان دختر که تا کنون از نسل کشی جان سالم به در برده اند، با ترکیبی مرگبار از آوارگی، بیخانمانی، بیماریهای عفونی، کم آبی و گرسنگی ساخته دست دولت مردسالار و نژاد پرست اسرائیل به رهبری نتانیاهوی جنایتکار، دست و پنجه نرم میکنند.
روشن است که در نسل کشی فلسطینیها، به هیچ کس رحم نشده است، اما طبق دادههای گوناگون حتی از نهادهای امپریالیستی هم چون سازمان ملل، هیچ مکان امنی برای زنان در غزه وجود ندارد. این جنگ به شیوه بیسابقهای زنان را هدف قرار داده، آنان را میکشد و زخمی میکند. بر طبق آمار ها، روزانه دول اسرائیل/آمریکا بطور متوسط بین ۶۳ تا ۶۵ زن را به قتل میرسانند. بر اساس گزارش کارشناسان سازمان ملل، تعدادی از زنان، نوجوانان و کودکان دختر در غزه توسط سربازان اسرائیلی اعدام شده اند. در این گزارش هم چنین آمده است که موارد متعددی از هدف گیری عمدی و کشتار غیر قانونی زنان و کودکان فلسطینی در حال فرار، توسط ارتش اسرائیل انجام شده است. در عین حال، بیش از یک میلیون زن و دختر بچه آواره و سرگردان بدون سر پناه، غذا و آب، بیشترین بار خشونت وحشیانه و سازمان یافته جنگ ارتجاعی را بدوش میکشند.
همه سران و سلاطین قدرت های امپریالیستی بویژه آمریکا و رسانه های شان و دارودسته سلطنت طلب ها و راست های افراطی و رسانه های شان، فلسطین را به نام حماس و لبنان را به نام حزب الله معرفی می کنند. با خاک یکسان کردن ِغزه، این زندان ستمدیدگان فلسطینی و نسل کشی بیرحمانه آنان، حمله به لبنان و کشتار مردم و شروع حملات زمینی به روستاهای جنوب لبنان، تحت نام «دفاع اسرائیل از خود»، « محو حماس» در غزه و «برچیدن زیر ساخت های حزب الله» در لبنان؛ تعریف شده است. اما مردم لبنان می دانند که موضوع اصلی حزب الله نیست. مردم لبنان خوب می دانند قتل عام صبرا و شتیلا در زمانی رخ داد که خبری از حزب الله نبود. مردم لبنان فراموش نمی کنند که در حال حاضر از هوا بمب و از زمین توپ های ماشین جنگی اسرائیل خانه های شان را بر سرشان ویران می کند و عزیزان شان کشته می شوند، دولت امپریالیستی آمریکا قول ۹ بیلیون دلار دیگر را به اشغالگران اسرائیلی داده است.
رژیم جمهوری اسلامی در ایران همانند دولت های غربی این واقعیت را از مردم پنهان می کند که بیکاری و گسترش فقر به طور اساسی یکی از امراض و ملزومات جوامع سرمایه داری در ایران و در سراسر جهان است. بر اساس این لاپوشانی است که می توانند بر اقشار نا آگاه جامعه تاثیر گذاشته تا آنان علت بیکاری و فقر و فلاکت شان را نه سرمایه داری بلکه مهاجرین و پناهجویان تلقی کنند.
در آستانه دو سالگی بزرگترین خیزش مردم، خیزش ژینا علیه رژیم جمهوری اسلامی قرار داریم. خیزشی که دره و شکاف بین مردم و رژیم فاشیست اسلامی را چنان عمقی بخشید که با هیچ ترفندی پرشدنی نیست. خیزشی که بر تارک آن، مهر پیشتازی زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری و به مصاف طلبیدن رژیم زن ستیز، حک شده است. هیچ گاه در تاریخ، نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان دیده نشده که زنان این چنین خشمگین و با عزم و اراده، با اعتماد و اتکا به نفس و استوار در راس جنبشی این چنین توده ای قرار گیرند.
باید در نظر داشت که پس از قتل ژینا بود که موضوع زنان و ستم ملی در جامعه برجسته شد. در واقعیت زن بودن و کرد بودن، تلاقی دو تا از مهم ترین تضادهایی بوده که رژیم جمهوری اسلامی از بدو قدرت گیری تا کنون با آن روبرو بوده است. در عین حال در کردستان همواره مبارزه متشکل و سازمان یافته، جزئی از تاریخ مبارزاتی این خطه بوده و این امر برای جمهوری اسلامی غیر قابل تحمل بوده و هست.
غرب طی مذاکرات و معاملات طولانی در دوحه، سرنوشت زنان و جامعه افغانستان را به دست همان نیروی فاشیست و مرتجع طالبان سپرد، اینبار با این ادعا که «طالبان تغییر کرده است.
همان گونه که رژیم نژاد پرست و مهاجر ستیز و سلطنت طلب های فاشیست و دیگر پرو امپریالیست ها با هم در افغان ستیزی متحدند، ضروری است که کارگران و زحمتکشان و همه نیروها و تشکلات از جمله تشکلات مبارز و انقلابی زنان که نه مرز، نه جنسیت و نه ملیت را به رسمیت می شناسند، دست در دست هم علاوه بر افشا و مبارزه بی وقفه با کمپین تفرقه افکنانه افغان ستیزی برای رهایی از نژاد پرستی و فاشیسم، از مهاجر ستیزی، از زنستیزی، از کارگر ستیزی و به یک کلام برای رهایی از چنگال هر شکل از ستم و استثمار علیه رژیم جمهوری اسلامی و تمامی دارو دسته های ارتجاعی متحدا مبارزه کنند.
دوازده سال پیش در چنین ایامی، جنبش کمونیستی و جنبش انقلابی زنان، رفیق استوار و رزمندۀ خود، آذر درخشان را از دست داد. از آذر که مسئول سیاسی سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) بود، آثار با ارزش بسیاری باقی مانده است؛ اما ارزشمندترین اثر او زندگی پربارش بود که در تمامی لحظه های آن عشق به توده ها و مبارزه برای رهایی زنان و تمامی ستمدیدگان موج می زند.