سياست راسيستی جمهوری اسلامی ايران

نسبت به پناه جويان و مهاجرين افغانستانی!

لاله آزاد

رژيم جمهوری اسلامی ایران با اتکا بر قوانین اسلامی ضد زن دوران برده‌داری حق مالکیت مرد بر بدن زن را قانونی نمود و رسمیت بخشید رژیم به‌غایت زن ستیز جمهوری اسلامی ایران، از زمان قدرت گیری‌اش، جنگی را علیه زنان آغاز کرده؛ جنگی که در تمام دوران حکومتش و تا به امروز تداوم یافته است .این رژیم در کنار سایر امتیازات پدر و مردسالارانه، بر حقانیت مردان در تعیین مختصات رفتاری زنان، صحه گذاشته و مستقیم و یا غیر‌مستقیم، عمل آزار و اذیت جنسی زنان در منزل، خیابان و تمام ارگان های تحصیلی و اجتماعی را حمایت می‌کند.

حجاب یکی از پایه‌های اصلی و اساسی و اولین گام در جهت انقیاد و کنترل بدن زنان بود که جمهوری اسلامی برای اجرایی نمودن آن به هر وسیله‌ای متوصل شده است. از پاشیدن تیزآب به صورت زنان گرفته تا آزارجنسی و تجاوز جنسی گروهی به آن‌ها، اما شهامت زنان در برابر اعمال ضد بشری جمهوری اسلامی از بدو ایجاد حکومت متحجر اسلامی تاکنون، بی‌نظیر بوده است.

با اشغال افغانستان توسط نیروهای روسی و شرکاء در چهل سال پیش ۶‌جدی ـ دی ماه ١٣٥۸بی‌سرپناهی و خانه بدوشی مردمان افغانستان، بالا گرفت. ایران یکی از مقصدهای مهاجرت افغان‌ها بود. چهار موج مهم مهاجرت‌ها، به دوران حضور نظامی روس‌ها، جنگ داخلی در افغانستان، دوره‌ی طالبان نونزده سال اخیرکه کشور در اشغال نیروهای آمریکایی و متحدین‌اش قرار دارد برمی‌گردد.

در ابتدای حضور نظامی روسیه و بلوک شرق در افغانستان احزاب بنیادگرای اسلامی توسط آمریکایی‌ها درافغانستان تشکیل و رشد داده شد تا با استفاده از دین اسلام در مقابل قوای اشغال‌گر، مردم را برای مقابله بشورانند. در نتیجه جنگ و خونریزی که بین این دو نیرو براه افتاد دهات و قصبات افغانستان به‌خاک یکسان گردیده و مردم افغانستان بی‌سر پناه و آواره شدند.

ایران در غرب و پاکستان در جنوب و شرق افغانستان تنها کشورهایی بودند که مردمان کشور در آن‌جا پناه بردند. خمینی و دار و دسته‌اش تازه انقلاب مردم ایران را ربوده و دین اسلام در آن حاکم شده بود. نظامی بغایت فاشیستی تحت نام جمهوری اسلامی در آن در حال شکل‌گیری بود. این دولت در عین حالی‌که با استفاده از مذهب شیعه که بخشی از مردم افغانستان به آن معتقد بودند خود را در جنگ علیه روس‌ها سهیم می‌دانست، پناهجویان افغانستانی را بحیث نیروی مصرفی مجانی‌ای می‌دید که از آن‌ها برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی‌اش، استفاده نماید). چنان‌چه احزاب بنیادگرای شیعی درافغانستان ایجاد نموده و جنگ‌های مذهبی و ملیتی بین‌الافغانی را سازماندهی کرد و خود را در سرنوشت مردم شریک نمود، با استفاده از این احزاب در جنگ ایران و عراق و جنگ آذربایجان و ارمنستان و جنگ در عراق و سوریه با تشکیل لشکر فاطمیون، استفاده اعظمی نمود.)

بر اساس آمار رسمی تعداد پناهنده‌های افغانستانی در ایران بین یک و نیم تا دو ملیون نفر در نوسان بوده‌اند. میانگین سنی بیش از ۷۵ درصد آنان را جوانان بین ١٥تا ٢٥سال تشکیل می‌دهد. این پناهنده‌ها حدود ده درصد باز کار ایران را در دست دارند که از این جمله حدود ٢۰درصد آنان را کارگران زن تشکیل می‌دهند. زنان در کوره‌های خشت‌پزی (با خانواده‌های‌شان)، خیاطی، جوراب‌بافی، قالین‌بافی، نظافت خانگی، بسته‌بندی میوه و فروشندگی مشغول کاراند. کارگران افغانستانی تحت محدودیت‌های غیر عادلانه و ستم‌گرانه در کارهای ساختمانی، زراعتی و...، مشغول‌اند. آن‌ها مجبورند که نیروی کارشان را به ارزان‌ترین قیمت عرضه کنند، تن به سخت‌ترین و پرمشقت‌ترین کارها بدهند، و از امکانات بهداشتی، حق بیمه و دیگر امتیازات کارگری، محروم‌اند.

با اجرایی شدن سیاست‌های نولیبرالی در ایران، فشارهای اقتصادی مضاعفی به توده‌های طبقه‌ی کارگر و تهی‌دستان وارد شده است. اجرایی شدن این سیاست‌ها، در کنار گرانی و تورم افسار گسیخته، آمار بالای بیکاری و دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر، زندگی میلیون‌ها انسان را به مخاطره انداخته است. درین میان وضعیت پناهنده‌های افغان بخصوص زنان پناهنده به‌مراتب سخت‌تر و دشوارتر شده است.

بیماری کرونا بر شدت فقر و بی‌چیزی پناهنده‌ها بیشتر از همیشه افزود و عده‌ی بیشماری از آن‌ها را مجبور به ترک ایران نمود. صدها نفر از پناهنده‌های افغانستانی در اثر مریضی کرونا جان باختند و صدها هزار نفر آن‌ها خود را به دست «تقدیر» سپرده و خاک ایران را ترک نموده و به زادگاه اجدادی‌شان افغانستان، عودت نمودند.

جمهوری منحط اسلامی ایران همواره حملات راسیستی سازمان یافته‌ای را علیه پناهنده‌ها بکار می‌برد که در راس آن‌ها دستگیری و اخراج قرار دارد. رعب و وحشت مداوم از اخراج، تحقیر و توهین همیشگی دولت و نیروهای اوباش و اراذل وابسته به آن مشکلانی‌اند که افغانستانی‌های پناهنده را بر سر دو راهی انتخاب بد و بدتر قرار میدهد. از یک طرف کشور جنگ‌زده، ویران با حملات انتحاری طالبان و قوانین قرون وسطایی و بمب و راکت نیروهای اشغالگر و چور و چپاول دولت مزدور و از طرف دیگر کار شاقه و بردن بار حقارت و وحشت اخراج، دوباری است که بر شانه‌های آن‌ها سنگینی می‌کند. چهل سال است که ترس اخراج پناهجویان افغانستانی را در خوف و وحشت نگه داشته است. بیشتر این فشارها را باز هم زنان متقبل می‌شوند؛ زیرا کارگر و نان‌آور خانه عمدتا مردان‌اند که اگر از ایران اخراج شوند، بر سر فامیلهای بی‌سرپرست چه می‌آید و این‌که چه شرایطی انتظار آن‌ها را می‌کشد از قبل معلوم است، آواره کوچه و بیابان، محکوم به تن فروشی و زباله‌گردی و هر مصیبت دیگر.

دولت فاشیستی جمهوری اسلامی با درک این مسئله پناهنده‌های افغانستانی را عملاً تحت این‌گونه فشارها قرار می‌دهد و آن‌ها را از یک‌طرف وسیله فشار بر دولت‌های بر سر اقتدار در افغانستان می‌نماید تا در قبال آن امتیازاتی بدست آورد. از طرف دیگر استفاده جویی‌های بیشتری از ترس و ارعابی که بر آن‌ها چیره می‌گردد از آن‌ها می‌نماید. جمهوری اسلامی در بدل اقامت موقت به افغانستانی‌ها از آن‌ها باج می‌گیرد، بچه‌های خورد سال آن‌ها را به جنگ می‌فرستد و در نتیجه با صدها نوع تحقیر و توهین اقامت آن‌ها را «تحمل»، می‌نماید. مردهای خانه هم فشارهای خارج از منزل را بر سر زن و بچه‌هایش تخلیه می‌کنند و هم مردسالاری را بر زن‌ها و دختر بچه ها اعمال می‌کنند. در نتیجه این زن است که در محیط کار به‌خاطر افغانستانی بودن دستمزد ناچیزتری حتا نسبت به زنان ایرانی که کمتر دستمزد می‌گیرند، دریافت می‌کند و از کمترین حقوق برخوردار است، مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرد و در چهار دیواری خانه نیز مورد ستم مرد خانه واقع می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران تجاوز به کودکان را نهادینه کرده و در قانون اساسی کشور، درج نمود تا ازین طریق دختران خورد سن نابالغ را که تا هنوز فرصت بالندگی و توان مقاومت و شورش پیدا نکرده‌اند با ازدواج اجباری به درون لجنزار خانواده انداخته و با زنجیرهای ستم پدرسالاری آن‌ها را مجبور به اطاعت و بردگی نماید. اما این تجاوز نسبت به پناهنده‌های افغانستانی با شدت وحدت بیشتر همواره اعمال میگردد.

در چهل و یک‌سال گذشته جمهوری اسلامی ایران زنان و دختران افغانستانی شرایط سخت و دشواری را گذرانده‌اند. چه آن‌هایی که با هزار مشقت مدرسه رفته و دانشگاه دیده‌اند و چه آنهایی که مدرسه نرفته و از نعمت سواد و آموزش دانش محروم گشته اند. اکثریت دختران افغانستانی که در ایران بدنیا آمده و بزرگ شده‌اند؛ از نعمت سواد محروم ساخته شده و عده زیادی از آن‌ها مجبور به‌کار در کوره‌های خشت‌پزی، خیاط خانه‌ها، پشم‌پاکی، قالین‌بافی و یا خدمت‌کاری در منازل مردم ایران شده‌اند.

سیاست راسیستی تنگ نظرانه‌ی جمهوری اسلامی ایران با تحقیر و توهین عجین گشته است. این سیاست ضد بشری پناهجویان افغان را حقیر و زنان افغانستانی را برده جنسی می‌داند. سراسر زندگی دختران و زنانی که در ایران زندگی نموده‌اند پر از درد، رنج و فشار است. اکثر آن‌ها آزار و شکنجه جنسی را بارها تجربه نموده و از ترس اخراج از کار، ترس از پدر و شوهر، همه‌ی آن‌ها را تحمل نموده و دم فرو بسته‌اند. همین امر باعث شده که تجاوز و آزار جنسی قربانی تداوم یابد و بارها تکرار گردد. اگر زمانی احیاناً مطرح هم نموده‌اند، کسی به آن وقعی ننهاده و تجاوز به وی از طرف منسوبین راسیست حکومتی مسکوت گذاشته شده و قربانی از کار اخراج و مورد طعن ولعن اطرافیان قرار گرفته است. به همین علت احساس امنیت اجتماعی در بین زنان افغانستانی خیلی کم و پایین است. بی امنیتی و احساس خطر بسیاری از این زنان را در خانه محبوس نموده و آن‌ها را به خدمتکار همیشگی منزل، مبدل نموده است. تعداد زیادی از دختران و زنان افغانستانی در ایران در اثر ناراحتی‌های ناشی از این‌گونه فشارها دچار اختلات دماغی و روحی شده و خودکشی کرده‌اند.

دخترانی که به مکتب و دانشگاه می‌روند به آزار و اذیت جنسی دایمی آزار دهنده سر و کار دارند. آن عده از دخترانی که با پسران ایرانی رابطه‌ی عاشقانه برقرار می‌کنند، افغانستانی بودن‌شان را کتمان می‌نمایند. آن عده از پسران ایرانی که آگاهانه با دختران افغانستانی رابطه می‌گیرند، روحیه‌ی فریبکارانه داشته و شیادانی‌اند که با چال و نیرنگ این زنان جوان را مورد سوء‌استفاده و خوش‌گذرانی قرارداده و بعد از مدتی نظرها پنهان شده و به دیگری روی می‌آوردند. دختر بیچاره کس و جایی را ندارد که به آن پناه برده و توصل جوید سپس از خانواده و اجتماع رانده شده و کوچه و خیابان پرتاب می‌شود و سپس طعمه آدم‌فروشان، می‌گردند.

ستایش قریشی دختر شش ساله افغان در آپریل ٢۰١۶مورد تجاوز وحشیانه یک جوان ایرانی ١۷ساله قرار گرفته و سپس کشته شد. بهاره پنج ساله در شهرستان خمینی شهر در ژوئن ٢۰١۸از راه خانه توسط فرد موتور سواری ربوده شده و در یک خرابه نزدیک منزل این دختر بچه مورد تجاوز جنسی گروهی قرار گرفت. به علت رسانه‌ای شدن این حادثه دلخراش محمد جواد ابطحی، نماینده مردم خمینی شهر، خواستار برکناری رئیس اورژانس اجتماعی ایران شده بود. این نماینده «مردم»، در نامه‌اش نگاشته بود: "آقای جعفری رئیس اورژانس اجتماعی کشور در اقدامی ناشیانه، مسأله تجاوز به دختر افغانی در شهرستان خمینی شهر را رسانه‌ای کرد، حال آن‌که معلوم نیست تجاوز حتمی باشد. ثانیاً معلوم نیست متجاوزان چند نفر بودند و ثالثاً معلوم نیست، تبعه چه کشوری بوده‌اند." راسیسم و تبعیض نژادی و زن ستیزی تهوع‌آور از متن این نوشته فوران می‌کند و تضاد ضد افغانستانی بودن سران و زمامداران جمهوری اسلامی را نمایندگی می‌نماید.

جمهوری اسلامی با سیاست راسیستی‌اش طی بیش از چهل سال گذشته از هزاران مورد این‌گونه جنایات چشم‌پوشی نموده و دوسیه‌های آن‌ها را مخدومه اعلام نموده است. رژیمی که در طول حیاتش جنایات بسیاری را بر پناهنده و مهاجر افغانستانی اعمال کرده و بخش بسیار ناچیز از آن به رسانه‌ها راه پیدا کرده است. یک روز در رودخانه غرق‌اشان می‌کند و روز دیگر خود روی‌اشان را آتش می‌زند.

پولیس و دوائر ذیربط تلاش نمودند تا تجاوز به بهاره از انظار عامه پوشیده بماند و دو سیه‌ی آن بعد مدتی بسته شود؛ ولی تلاش و پیگیری و اسرار خانواده‌ی بهاره و رسانه‌ای شدن خبر آن مقامات ایرانی را مجبور به پیگیری این فاجعه نمود.

زنان در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی تحت ستم هستند و زنان افغانستانی علاوه بر پناهنده بودن به خاطر زن بودن هم تحت ستم بیشتری قرار دارند.

رژیم شونیستی و فاشیست جمهوری اسلامی در تمام مدت این ۴١سال فرهنگ راسیستی را در میان مردم تبلیغ کرده است. پناهنده‌های افغانستانی علاوه بر پولیس و دستگاه‌های سرکوب جمهوری اسلامی، مورد توهین و تحقیر و برخی اوقات ضرب و شتم ایرانی‌های ناآگاهی که تحت تاثیر تبلیغات رژیم هستند، قرار می‌گیرند. در صورتی که سیستم حاکم بر ایران سیستمی است که زن ستیزی یکی از پایه‌های قدرتش است، سیستمی که ستم به ملیت‌های قومی و مذهبی در تار و پودش بافته شده است، سیستمی که استثمار نیروی کار و مکیدن خون کارگران و زحمتکشان چه ایرانی و چه افغانی در دستور کارش است، سیستمی که فرهنگ راسیستی و قوم پرستی جزئی مهم از حیاتش است، دشمن اصلی مردم ایران و پناهجویان و مهاجرین افغانستانی است. باید متحدا این سیستم را که عامل همه این ناگواری‌ها است را از بین برد.

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و رهایی ایران از چنگال خونین این نظام زن ستیز و شونیست و استقرار دولتی که در آن زنان و مردان دارای حقوق مساوی باشند، «مهاجر بودن» و یا «غیرقانونی بودن» از پسوند نام پناهجویان افغانستانی و سایر پناهجویان و مهاجرین برداشته شده و زندگی انسانی آن‌ها اعاده می گردد، تنها راه همه ستمدیدگان در ایران و پناه‌جویان افغانستانی و سایر پناه‌جویان می باشد.

نشریه هشت مارس شماره ۵۲

فوریه ۲۰۲۱/ بهمن ۱۳۹۹