اگرچه تجاوز جنسی یکی از بدترین شکنجهها و فشار روحی علیه هر انسان است اما برای زنان افغانستان نه تنها فقط خود عمل تجاوز از نگاه روحی، روانی و جسمی بدترین شکنجه است بلکه تبعات اجتماعی خیلی بدی نیز در پی دارد که بسیاری از آنان را در موقعیتی قرار میدهد که به زندگی خود پایان دهند. ما شاهد خودکشی زنان جوان بعد از رهایی از زندان طالبان بارها بوده و هستیم. یکی از آنها طاهره زن جوانی ۱۹ ساله در ولایت بامیان بود که بعد آزاد شدن از زندان طالب بخاطر تجاوزات جنسی این گروه دست به خودکشی زد. خودکشی طاهره ۱۹ ساله بعد از رها شدن از زندان طالب نه قضیه اول است و نه هم اخیر خواهد بود. قبلا نیز زن جوانی در ولایت دایکندی بعد از آزاد شدن از زندان طالبان خودکشی کرده بود و هم چنان چندین زن دیگر در دشت برچی کابل و سایر ولایتهای کابل بعد از رهایی از زندان طالبان یا خودکشی کردند و یا هم به نام مشکلات فامیلی خاموشانه به قتل رسانده شدند.
این وضعیتی که در آن روایت زنان سفیدپوست به عنوان «روایت غالب» در فمینیسم مورد تاکید قرار گرفته، باعث شد که زنان سیاهپوست و دیگر زنان رنگینپوست احساس کنند که تجارب و دردهایشان نادیده گرفته شده و به حاشیه رانده شدهاند. در نتیجه، این زنان به درستی به دفاع از خود برخاستند و مقاومتهایی را علیه این نادیده گرفتنها شکل دادند. این مقاومتها منجر به پیدایش و توسعه نظریه اینترسکشنالتی شد که توسط کیمبرلی کرنشاو مطرح شد و به بررسی تداخلات هویتی مانند نژاد، جنسیت، طبقه و دیگر عوامل پرداخته است. اینترسکشنالتی راهی را برای بیان ستمهای اقلیتها و گروههای ستمدیده حاشیهای گشود، که در روایت غالب فمینیسم سفید نادیده گرفته شده بودند.
در جامعه تحت حاکمیت رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که با مکیدن خون کارگران سرمایه پروار میکند، کارگران و زحمتکشان افغانستانی فوق استثمار میشوند. کارگران و زحمتکشان افغانستانی بسیار بیشتر از دستمزد ناچیزشان و استفاده از مزایای جزئی اجتماعی که با هزار درد و رنج ممکن است دریافت کنند، در زمینه اقتصادی منبع ثروت در جامعه هستند. در حقیقت فوق استثمار تشدید یافته کارگران و زحمتکشان افغانستانی، بخش مهمی از روند رو به رشدِ انباشت سرمایه را برای سرمایه داران دولتی و خصوصی امکانپذیر میسازد.
امیدواریم با مرزبندی با هر نوع از ستم به هر بخش از مردم در ایران، افغانستان و سراسر جهان بتوانیم دست در دست هم مبارزه متحدانهای را علیه رژیم جمهوری اسلامی، امارت اسلامی طالبان و علیه قدرتهای امپریالیستی، برای ساختن جهانی بدون مرز، ملیت و نژاد، جهانی عاری از دیگر ستیزی، جهانی بدون ظلم و ستم پیش ببریم.
اگر زن از مردی که به نام اوست جدا شود، دیگر کسی جرات نمیکند با آن زن ازدواج کند، چون فکر میکنند او دستخورده و پسمانده است، و اینها یک زن یا به قول خودشان «مال و شی» تازه و دست نخورده میخواهند. و به باور کوچک این جامعه، زنی را که مردی خواستگاری نکرد، سرنوشتاش حیف میشود و اصلاً زنده ماندنش بیمعناست، چون به استقلالیت و مستقل زیستن زنان منحیث انسان هیچ گاه نگاهی نشده و همواره آنها را در نقش یک جنس و شی وابسته به مرد ارزیابی کردهاند.
غرب طی مذاکرات و معاملات طولانی در دوحه، سرنوشت زنان و جامعه افغانستان را به دست همان نیروی فاشیست و مرتجع طالبان سپرد، اینبار با این ادعا که «طالبان تغییر کرده است.
همان گونه که رژیم نژاد پرست و مهاجر ستیز و سلطنت طلب های فاشیست و دیگر پرو امپریالیست ها با هم در افغان ستیزی متحدند، ضروری است که کارگران و زحمتکشان و همه نیروها و تشکلات از جمله تشکلات مبارز و انقلابی زنان که نه مرز، نه جنسیت و نه ملیت را به رسمیت می شناسند، دست در دست هم علاوه بر افشا و مبارزه بی وقفه با کمپین تفرقه افکنانه افغان ستیزی برای رهایی از نژاد پرستی و فاشیسم، از مهاجر ستیزی، از زنستیزی، از کارگر ستیزی و به یک کلام برای رهایی از چنگال هر شکل از ستم و استثمار علیه رژیم جمهوری اسلامی و تمامی دارو دسته های ارتجاعی متحدا مبارزه کنند.
هرچند آمار و ارقام مشخصی از شکنجه، تجاوز، زندان، قتل و مهاجرت افراد الجیبیتیکیو پس از حاکمیت طالبان و حتی پیش از آن وجود ندارد و گزارشات متعدد، منقطع و غیر یکدستی وجود دارند، اما با آنهم نظر به یک گزارش از سازمان افغان الجیبیتی، بیش از ۸۳۵ درخواست کمک از اعضای جامعه رنگینکمانی در افغانستان دریافت کردند. ۷۲ درصد این افراد به آنها گفتند که مستقیما از سوی طالبان مورد آزار و اذیت قرارگرفتهاند. ۶۷ نفر توسط طالبان مورد تجاوز جنسی قرارگرفته که بیشتر آنها افراد ترنسجندر و زنان همجنسگرا بودند. ۸۶ درصد از این افراد گفتهاند که در طول زندگی توسط خانواده و دوستان خود مورد آزار و اذیت قرارگرفته بودند.
از زمان به قدرت رساندن طالبان توسط امپریالیستهای آمریکایی، ابعاد خشونتهای وحشیانه بر زنان گسترش بیسابقه یافته است. روزی نیست که امارت اسلامی طالبان هم از طریق انواع و اقسام احکام زن ستیزانه مبتنی بر شریعت اسلامیشان و هم با گسیل نیروهای ضد زن سرکوبگر به زنان حمله نکند و زندگی را بر آنان تنگتر نکند. در نتیجه احکام صادره ضد زن، خشونتهای خانگی بر زنان بیشازپیش گسترش یافته و خانه بدل به قتلگاه زنان شده است.
اما طالبان این بار نمیتواند هم چون دوره اول حاکمیت خود زنان را به خانهنشینی وادار کنند. چرا که از آن زمان تا کنون مبارزات گوناگونی از جانب زنان علیه قتل «ناموسی»، علیه ازدواج اجباری، علیه چند همسری و... پیش برده شده است. هم چنان زنان تحصیل کرده نسبت به گذشته افزایش داشته است. زنانی که در دانشگاه، مدارس و ادارات مشغول بهکار بودند.