وعده رهایی زنان توسط امپریالیست های آمریکایی در اشغال خونین افغانستان، وعده دروغینی بود که زنان با گوشت و پوست خود آن را لمس کردند.
اعتراف گیری اجباری ترفندی است نخ نما که در میان اکثریت مردم، همان مردمی که با کل نظام و مناسبات کهنه حاکم تضادی آشتی ناپذیر دارند، بی تاثیر است. واقعیات نشان می دهد که نه زندان، نه شکنجه و نه اعتراف گیری های اجباری نمی تواند عزم زنان به ویژه زنان جوان را از ادامه مبارزه علیه حجاب اجباری که در حقیقت نشانه رفتن قلب رژیم جمهوری اسلامی است، باز دارد.
بسیاری از مادران دادخواه از میان ما رفته اند، اما پایداری، شجاعت و استقامتی که در تمامی سال ها با سختی های فراوان، خاوران ها را، همان گورستان هایی که مملو از گورهای دست جمعی بی نام و نشان از هزاران زندانی سیاسی است به عنوان سند جنایت جمهوری اسلامی، حفظ کردند، خود عامل مهم و تعیین کننده ای بودند که امروز فرد مزدور و جنایت کاری هم چون حمید نوری به حبس ابد محکوم شود.
درود بر همه زنانی که در اقصی نقاط جامعه در ٢١ تیر با سر نکردن حجاب در مقابل طرح های رژیم تبهکار و زن ستیزجمهوری اسلامی جسورانه ایستادگی کردند و سطح مبارزه را در خدمت به رهایی از ستم جنسیتی در هر شکلی، ارتقاء دادند.
بر اساس گزارش مرکز کنترل بیماری در آمریکا، حدود ۸۶۰۰۰۰ زن در سال ۲۰۱۹ سقط جنین انجام داده اند. اکثریت قریب به اتفاق سقط جنین ها در طول سه ماهه اول انجام شده است. اکثر زنانی که سقط جنین می کنند مجرد هستند. از هر ۱۰ زنی که سقط جنین می کند، یک نفر نوجوان است که بیشتر در دهه ۲۰ زندگی خود هستند. حال قرار است با لغو حق سقط جنین این صدها هزار زن، به ویژه زنان کم در آمد، رنگین پوست و مهاجر که با هزار مشقت زندگی بخور و نمیر خود را سپری می کنند، به «کارخانه» بچه سازی بدل شوند. این زنان از نظر اقتصادی نه قادرند قرص های سقط جنین را تهیه کنند و نه به ایالات هایی که کماکان سقط جنین انجام می شود، سفر کنند.
باید در نظر داشت که زیر پا گذاشتن قانون زن ستیزانه حجاب اجباری توسط زنان به معنی زیر پا گذاشتن پرچم ایدئوژیک رژیم جمهوری اسلامی است و بر همین پایه هم این موضوع فقط موضوعی مربوط به زنان نیست، بلکه موضوعی مربوط به آحاد جامعه است. حمایت و همبستگی مردان و دخالت آگاهانه آنان در مقابل سرکوبگران ارشاد و سایر اراذل و اوباشان رژیم با زنانی که حاضر نیستند بدن شان در زندانی به نام حجاب اسیر شود، صف مبارزاتی متحدی را علیه رژیم به وجود می آورد.
اگر چه شورش ستمدیدگان در اردیبهشت ماه علیه وضعیت موجود ادامه خیزش دی ٩۶ و آبان ٩۸ است، اما خشم و نفرت انباشت شده در دل تودههای ستمدیده تا این حد گسترده و عمق یافته با هیچ دورهای قابل مقایسه نیست. بیزاری عمیق مردم از رژیم را می توان در فریادهای خشماگین زحمتکشان آبادان و خرمشهر و... پس از فرورختن برجهای متروپل در خیابانها با شعارهای ضد رژیم مشاهده کرد. خشم و نفرتی که در مردم انباشته شده و به تهیدستان «فراموش» شده در دورترین مناطق و روستاها رسیده است را چیزی به غیر از سرنگونی این رژیم نمیتواند آرام سازد. اقشار و طبقات تهیدستی که هر روز پر شمارتر میشوند وارد مبارزه با رژیم شده اند. این مردم در مبارزه چیزی برای از دست دادن ندارند، مگر زنجیر ستم و استثماری که جمهوری اسلامی بردست و پایشان بسته است.
سردمداران جمهوری اسلامی در برخورد به فروریزی متروپل به جای گسیل امدادگران مجرب، به جای گسیل پزشک و پرستار، به جای گسیل آمبولانس وخون و سایر وسایل مورد نیاز برای آوار برداری و نجات جان انسان ها، لشگر سرکوبگر خود را به آبادان اعزام کردند. گسیل نیروهای سرکوبگر به آبادان و سایر شهرها از ترس و وحشت است. از روی ضعف و استیصال است. چرا که رژیم از عمق خشم و نفرت ستمدیدگان نسبت به کل نظام ستم و اسثتمارش با خبر است.
آذر بارها و بارها بر این حقیقت انکار ناشدنی انگشت میگذاشت که ستم و خشونت افسار گسیخته بر هر زنی و در هر نقطهای از دنیا کافی است تا حکم پوسیده بودن این سیستم حاکم بر جهان را صادر کرد و برای سرنگونی انقلابی آن مبارزه بیامانی را پیش برد.
مبارزات توده های ستمدیده علیه گرانی در همین چند روز گذشته با ادامه یابی مبارزات خیابانی معلمان در پنج شنبه که در بیش از ۳۳ شهر برگزار شد، مصادف شده است. هراس جمهوری اسلامی از بهم پیوستگی این مبارزات و اتحاد در بین ستمدیدگان است.