آن چه که مسلم است قیام ژینا و نقش تعیین کننده زنان در آن ضربه جبران ناپذیری بر رژیم ضد زن وارد کرد. ادامه یابی مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و گسترش آن پس از فروکش کردن مبارزات خیابانی، عملا باعث شد که رژیم بیش از پیش مشروعیت و اقتدار پوشالی خود را از دست بدهد. تغییر چهره خیابان ها با حضور گسترده زنان بدون حجاب اسلامی و به هیچ گرفتن قدر قدرتی رژیم، کل سران و سلاطین رژیم جمهوری اسلامی را به تکاپو انداخت تا با طرح نقشه و تشدیدِ جنگ علیه زنان، موقعیت ضربه خورده خود را در جامعه بازسازی کنند. بر همین اساس و پس از طراحی و به صف کردن دستجات سرکوبگر، صدورِ فرمان حمله وحشیانه به زنان را به خامنه ای سپردند تا از طریق این فرمان بتوانند موقعیت متزلزل او را در بین پایه های عقب مانده و ارتجاعی خود که در اثر مبارزات مردم بویژه زنان ضربه خورده بود، محکم کنند.
نشست مشترک زنان فرصت طلب ایرانی و افغانستانی: ممکن است مسیح علینژاد و همفکران افغانستانی اش بنا بر منافع طبقاتی خود، بر روی این واقعیت ها خاک بپاشند، اما این روشن است که این مداخلات کشورهای امپریالیستی بود که آگاهانه زمینی حاصل خیز را برای تولد طالبان و طرفداران اش ایجاد کرد و پس از یک بار حکومت جهنمی در سال های ۹٠ میلادی برای بار دوم با یک موافقت نامه، قدرت را دو دستی در فرآیندی که کابینه ترامپ و پمپئو آغاز کردند و کابینه بایدن و بلینکن با اصرار و پافشاری آن را به سرانجام رساندند؛ به طالبان اعطا نمودند.
این حمله هکری به ما و سایر نیروهای مبارز و انقلابی در عین نشان دادن خصومت عمیق رژیم جمهوری اسلامی، بازتاب ترس و وحشت شان از فراگیر شدن نظرات انقلابی ما بویژه در شرایط عینی کنونی با گسترده تر شدن مبارزات زنان است.
ازدواج اجباری، یکی از مصداق بارز و روشن پایمال کردن حقوق اساسی (حق آزادی انتخاب) یک فرد است و هم چنان یکی از نمونه های خشونت جنسیتی نیز محسوب می شود. زنان و کودکان دختر قربانی اصلی این عمل و یا معامله اند. کشورهای سنتی، عقب مانده و اسلامی مانند افغانستان، ایران، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی، بلندترین آمار ازدواج های اجباری را دارند. اما در افغانستان اکثر ازدواج ها اجباری و بدون رضایت زن صورت می گیرد و در نقاط دور افتاده و قریه جات ازدواج اجباری یک سنت و رواج پسندیده است.