بر این زمین چیزی هست که ارزش زیستن داشته باشد:
امیدواریم با مرزبندی با هر نوع از ستم به هر بخش از مردم در ایران، افغانستان و سراسر جهان بتوانیم دست در دست هم مبارزه متحدانهای را علیه رژیم جمهوری اسلامی، امارت اسلامی طالبان و علیه قدرتهای امپریالیستی، برای ساختن جهانی بدون مرز، ملیت و نژاد، جهانی عاری از دیگر ستیزی، جهانی بدون ظلم و ستم پیش ببریم.
اگر زن از مردی که به نام اوست جدا شود، دیگر کسی جرات نمیکند با آن زن ازدواج کند، چون فکر میکنند او دستخورده و پسمانده است، و اینها یک زن یا به قول خودشان «مال و شی» تازه و دست نخورده میخواهند. و به باور کوچک این جامعه، زنی را که مردی خواستگاری نکرد، سرنوشتاش حیف میشود و اصلاً زنده ماندنش بیمعناست، چون به استقلالیت و مستقل زیستن زنان منحیث انسان هیچ گاه نگاهی نشده و همواره آنها را در نقش یک جنس و شی وابسته به مرد ارزیابی کردهاند.
همه این اطلاعات به این نتیجه اشاره دارد که، اولین جهش کیفی بزرگ جهت دور شدن از میمونهای اجدادی، زمانی رخ داد که در مواجهه با نیازهای جدید تحمیل شده توسط منابع غذایی پراکنده و غیر متمرکز، آن دسته از افرادی که به بهترین وجه قادر به زنده ماندن و تولیدمثل بودند، افرادی بودند که قادر به ایستادن و راه رفتن روی پاهای خود بودند. چرا؟ نه به این دلیل که این امر آنها را قادر میساخت تا افق بیشتری را برای منابع غذایی احتمالی دورتر و هم چنین شناسایی شکارچیان خود را بهتر اسکن کنند، (اگرچه این هم ممکن است نقشی در این پروسه داشته باشد)، بلکه به این دلیل که هرچه دستهای آنها بیشتر آزاد میشد، بهتر میتوانستند کاوش کنند. هر غذایی که پیدا میشد را بردارند و بشکنند و زمین را بکنند و یا به جاهای دیگر ببرند. با نوآوری حمل دیگر نیازی نبود که فرد هرچه میتواند در همانجا بخورد و به راه خود ادامه دهد، زیرا وعده غذایی بعدی او در این محیط نا همگون، غیرقابل پیشبینی بود. اما او اکنون میتوانست ریشهها و سایر مواد غذایی را از علفزارها جمع، و احتمالا به پناهگاهی در میان درختان برای مصرف ایمنتر حمل کند و یا آنها را برای مصرف بعدی ذخیره نماید و یا به سادگی در جستجوی غذای بیشتر و در وسعتی بزرگتر در محیط پرداخته و آنها را حمل نماید.