همه این اطلاعات به این نتیجه اشاره دارد که، اولین جهش کیفی بزرگ جهت دور شدن از میمونهای اجدادی، زمانی رخ داد که در مواجهه با نیازهای جدید تحمیل شده توسط منابع غذایی پراکنده و غیر متمرکز، آن دسته از افرادی که به بهترین وجه قادر به زنده ماندن و تولیدمثل بودند، افرادی بودند که قادر به ایستادن و راه رفتن روی پاهای خود بودند. چرا؟ نه به این دلیل که این امر آنها را قادر میساخت تا افق بیشتری را برای منابع غذایی احتمالی دورتر و هم چنین شناسایی شکارچیان خود را بهتر اسکن کنند، (اگرچه این هم ممکن است نقشی در این پروسه داشته باشد)، بلکه به این دلیل که هرچه دستهای آنها بیشتر آزاد میشد، بهتر میتوانستند کاوش کنند. هر غذایی که پیدا میشد را بردارند و بشکنند و زمین را بکنند و یا به جاهای دیگر ببرند. با نوآوری حمل دیگر نیازی نبود که فرد هرچه میتواند در همانجا بخورد و به راه خود ادامه دهد، زیرا وعده غذایی بعدی او در این محیط نا همگون، غیرقابل پیشبینی بود. اما او اکنون میتوانست ریشهها و سایر مواد غذایی را از علفزارها جمع، و احتمالا به پناهگاهی در میان درختان برای مصرف ایمنتر حمل کند و یا آنها را برای مصرف بعدی ذخیره نماید و یا به سادگی در جستجوی غذای بیشتر و در وسعتی بزرگتر در محیط پرداخته و آنها را حمل نماید.
این بار پزشکیان از درون صندوقهای رای جمهوری اسلامی برای راندن ماشین ستم و استثمار جمهوری اسلامی بیرون آمد. رژیم جمهوری اسلامی برای حل تضادهای داخلی که مهمترین آن تضاد مردم با کل نظام جمهوری اسلامی است و همچنین تضادهای بینالمللی هم چون چگونگی برقرار ساختن مناسبات تنگاتنگتر با امپریالیستها در مقابل دادن امتیازات بیشتر؛ این بار پزشکیان «اصلاح طلب» را برگزیدند. اما آنچه که روشن است این انتخاب در این دوره حساس در خدمت به حفظ نظام جمهوری اسلامی، در بستری از سرکوبهای گستردهتر و وحشیانهتر و با زندان و شکنجه و اعدامهای بیشمار انجام پذیرفته است.
اگر بدنبال رها کردن زنان* از زیر بار ستم جنسی/ جنسیتی هستیم، اگر بدنبال رها کردن کارگران و زحمتکشان از یوغ استثمار طبقاتی هستیم، اگر بدنبال رها کردن ملیتهای تحت ستم از ستم ملی هستیم...، اگر بدنبال دفن کهنه و خلق نو هستیم، آنگاه در کنار ستمدیدگان فلسطین و در مقابله با نسلکشی آنان میایستیم و آزادی و رهایی فلسطین را از یوغ استعمارگران و استثمارکنندگان و مردسالاران، شرطی برای آزادی و رهایی همگان میدانیم.
هرچند آمار و ارقام مشخصی از شکنجه، تجاوز، زندان، قتل و مهاجرت افراد الجیبیتیکیو پس از حاکمیت طالبان و حتی پیش از آن وجود ندارد و گزارشات متعدد، منقطع و غیر یکدستی وجود دارند، اما با آنهم نظر به یک گزارش از سازمان افغان الجیبیتی، بیش از ۸۳۵ درخواست کمک از اعضای جامعه رنگینکمانی در افغانستان دریافت کردند. ۷۲ درصد این افراد به آنها گفتند که مستقیما از سوی طالبان مورد آزار و اذیت قرارگرفتهاند. ۶۷ نفر توسط طالبان مورد تجاوز جنسی قرارگرفته که بیشتر آنها افراد ترنسجندر و زنان همجنسگرا بودند. ۸۶ درصد از این افراد گفتهاند که در طول زندگی توسط خانواده و دوستان خود مورد آزار و اذیت قرارگرفته بودند.