مورگان با روشی که معمول امروزی بین سوسیو بیولوژیست ها است با این مسئله برخورد می کند: با قاطی کردن سطوح انتخاب و تاریک نمودن تمایز بین فاکتور های برنامه ریزی شده بیولوژیک و فاکتورهای فرهنگی در جوامع بشری. او بطور قطع بیان می کند که تنها روش بررسی پیدایش تکامل یائسگی در زنان بعلت مفید بودن شان برای "قبیله به مثابه کل" بوده است. زیرا که ماده های مسن نازا "منبع تجربه و خرد" (در زمینه های مواظبت از پرستاری و مراقبت از بچه ها، برای نمونه مردان منبع تجربه و دانش شکار بودند). بنابراین از نظر مورگان "جهش یائسگی" می تواند " برای موجودات به مثابه کل، انطباقی" و در خدمت انتخاب طبیعی قرار گیرد.