این واقعیت تاریخی غیرقابل انکاری است که با فرمان حجاب اجباری توسط خمینی رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن، جنگ حکومت اسلامی خمینی علیه زنان اعلام شد. هدف جمهوری اسلامی از براه انداختن جنگ علیه زنان این بود که بتواند مهر اسلامی بودن خود را با مطیع کردن زنان و تحمیل قوانین و مجازاتهای اسلامی علیه زنان در جامعه بکوبد و حجاب را به نشان و علامت جمهوری اسلامی بدل کند و آن را به جهانیان اعلام نماید. در برابر این فرمان و اعلام جنگ رژیم، زنان نیز در ۸ مارس ۵۷ به مدت شش روز مبارزه شکوهمند و به یاد ماندنی خود را آغاز کردند و نسلهای بعدی این مبارزه و مقاومت را با افتوخیز پیش بردند.
بخش مهمی از مبارزه و ایستادگی افراد کوئیر و ترنس* بازپس گیری حق بر بدن شان است. بدنی که حکومت با اجبار نوع پوشش به کنترل و سرکوب آن می پردازد. در خصوص این افراد، نه فقط حق مالکیت و عاملیت بر بدن شان که در امتداد آن حتی حق بیان هویت جنسیتی آن ها نیز سلب شده است.
زنان اولین گروهی بودند که صدای پای استبداد نوپا را شنیدند. این تظاهرات علیه حجاب اجباری با شعار مرکزی «ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم»، شش روز به طول انجامید و به بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک هم تسری پیدا کرد. در نتیجهی این اعتراضات و تظاهرات سراسری بود که زنان معترض توانستند در آن مقطع دستور خمینی در رابطه با اجباری شدن حجاب در ادارات را دو سال به عقب بیندازند.
این حرکت پیشتاز و شجاعانه زنان نه تنها تحسین و حمایت مردم آزادیخواه و مترقی در بسیاری از نقاط دنیا را برانگیخته است، بلکه بسیاری را به وجد آورده و برایشان الهام بخش بوده است. این نقش جلودار بودن زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری و آتش کشیدن آن به طور وسیع و علیه جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگرش، انگیزه مبارزه در میان زنان در سراسر جهان علیه ستم جنسیتی را بالاتر برده است. یکی از مهمترین تاثیرات رهبری زنان و مبارزه جسورانه شان، به واقعیت مبدل شدن قدرت و نقش زنان در تغییر جامعه کهنه است.
نقش ویژه زنان در خیزش امروز نه یک شبه بلکه از دل پیچ و خمهای چهار دهه جنگ و مبارزه تکامل یافته و بیرون آمده است. ما بارها گفتهایم که آن چه مناسبات واقعی میان جمهوری اسلامی و زنان را مشخص میکند یک جنگ است. جنگی که خمینی رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن علیه زنان اعلام کرد و زنان نیز در ۸ مارس ۵۷ با مبارزه علیه حجاب اجباری، مقابله خود را آغاز کردند. هدف جمهوری اسلامی از براه انداختن جنگ علیه زنان در این بود که بتواند مهر اسلامی بودن خود را با مطیع ساختن زنان و تحمیل انواع و اقسام قوانین ضد زن در جامعه بکوبد و حجاب زنان را به نشان و علامت جمهوری اسلامی بدل کند و آن را به جهانیان اعلام نماید.
طالب با مواجه شدن با مبارزه زنان افغانستان در ۹ ماهی که در قدرت بوده است به این نتیجه رسیده که به آسانی نمیتواند زنان افغانستان را کنترل کند، در نتیجه از این طریق میخواهد که مردان خانواده را با زور و تهدید در خدمت خود بگیرد.
مردم افغانستان بخصوص مردم شهرهرات باید متوجه واقعیت مسئله باشند و از تاریخ بیاموزند آنها باید دوره حکومت طالبان را بیاد بیاورند که چگونه آمریکا و چاکرانش در قطر حکمروایی آنها را به رسمیت شناخته و چند کشور در افغانستان سفارت افتتاع کردند. آمریکا و یارانش کاری به کارهای زن ستیزانه و ضد انسانی طالبان نداشتند، بلکه آنها منافع خود را می دیدند و در پیوند با منافع خود کار میکردند و برای نوکران و چاکران شان میلیونها دالر هدیه میدادند تا به سود و فوق سودها دست یابند. امروز نیز در بند شدن زنان و مردان افغانستان و بردن کشور به عصرحجر برای آنها اهمیتی ندارد. هر کسی که منافع آنها را تامین نماید، همان را می خواهند.
اما مساله، اسلام به خودی خود و به مثابه یک فرود یکباره از سیارات نامکشوف نیست! اسلام نیز بهمثابه یکی از پدیدههای خوش خدمت طبقاتی در فراز و نشیب ضرورتهای زمانه به نفع طبقات حاکمه هر آنجا که میبایست منعطفانه تعظیم کرده و دستخوش تغییراتی شده است. این تغییرات آنچنان که خواهیم دید زنان را در سیر ننگین خود بیش از پیش محبوس و زندان حجاب را به گونهای تنگ و تنگتر کرده که در نهایت به عنوان یک اصل غیرقابل چشمپوشی از قوانین شرعالهی پذیرفته و با زور به جوامع تحت سیطرهاش اعمال کردهاست.