حجاب و سازمان مجاهدین / اخگر فرزانه

حجاب و سازمان مجاهدین

اخگر فرزانه

جمهوری اسلامی با اختلاس‌های نجومی، دزدی، فساد، سلب آزادی‌های سیاسی و اجتماعی از آحاد جامعه و درنتیجه اشاعه‌ی فزاینده‌ی فقر و اعتیاد و فحشا، چنان عرصه را بر زحمتکشان و اقشار تحت ستم در کشور تنگ کرده که هرگونه توهمی نسبت به کل این نظام در ایران فروریخته است. روزی نیست که صدای رسای اعتراضات برحق ستم‌دیده‌گان ایران از ده‌ها شهر و روستا شنیده نشود. اعتراضات کارگران، زنان، کامیون‌داران، معلمان، دانشجویان، پرستارها، مال‌باختگان و ... روزبه‌روز گسترده‌تر و منسجم‌تر می‌گردد. حمایت اقشار مختلف از اعتراضات یک‌دیگر که در موج تازه‌ی اعتراضات بارها اتفاق افتاده است، نشانی است از رشد جنبش‌های اعتراضی و قدم مهمی است برای سرنگونی رژیم.

در شرایط عینی موجود در جامعه که از مبارزات وسیع مردم تحت ستم شکل‌گرفته و نشانگر تضاد آشتی‌ناپذیر توده‌های ستم‌دیده با رژیم است، همه از سرنگونی جمهوری اسلامی حرف می‌زنند؛ اما بحث اصلی این است که اگر ما به دنبال تغییرات بنیادین در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه هستیم، برای ایجاد زمینه‌ی چنین تغییراتی لازم است که در گام اول رژیم به دست توده‌های آگاه مردم و با یک رهبری انقلابی به زیر کشیده شود. هدف این نیست که یک حکومت برود و حکومت دیگری بر همان سیستم ستم و استثمار تکیه زند یعنی همان اتفاقی که در سال 57 افتاد. ضدانقلاب جمهوری اسلامی بر همان سیستم ستم و استثمار محمدرضا شاه تکیه زد و آن را عمق بخشید. این اتفاقی است که در عراق، مصر و لیبی بعد از سرنگونی صدام، مبارک و قذافی افتاد و در خلأ سازمان‌یابی انقلابی توده‌های آگاه، بار دیگر رژیم‌های دیکتاتور و مرتجع وابسته به امپریالیست، با القابی دیگر بر همان سیستم دست‌نخورده‌ی گذشته حاکمیت خود را بنا ساختند.

شرایط عینی ایران اوضاعی را به وجود آورده است که همه‌ی نیروهای طبقاتی ارتجاعی ازجمله مجاهدین بر حجم تبلیغات خود برای «تغییر» رژیم افزوده‌اند. این سازمان خواستار تغییر رژیم است اما می‌خواهد با اتکا و دخالت امپریالیست‌های آمریکایی و دیگر قدرت‌های جهانی این امر اتفاق بیفتد.

خشونت و سرکوب زنان طی 40 سال حکومت جمهوری اسلامی در ایران، از اولین و اساسی‌ترین عملکردهایی است که با آن، این رژیم تعریف می‌شود و اجباری کردن حجاب اولین قدم تاریخی در عملی کردن این سرکوب بوده است. رژیم تازه به قدرت رسیده‌ی ایران، بلافاصله بعد از قبضه‌ی قدرت، با فرمان حجاب اجباری، شمشیرها را علیه زنان از رو بسته و وقیحانه پرچم خود را برای اعلام جای‌گاه فرودست زنان به اهتزاز درآورد. آنان برای کالا خواندن زنان و لزوم کنترل و تملک‌شان توسط مردان، چنان بی‌صبرانه عمل کردند که خشم هزاران زن را در روزهای اول بعد از «انقلاب» برانگیختند و اولین تظاهرات عظیم چندروزه در اعتراض به عملکرد این رژیم از طرف زنان شکل گرفت و به‌ناچار، تاکتیکی و کوتاه‌مدت از این فرمان تعرضی، عقب نشستند.

مصادره‌کننده‌گانِ انقلاب سال 57 بعد از تثبیت پایه‌های حکومت زن‌ستیز خود، بار دیگر فرمان حجاب اجباری را صادر کرده و این بار با قوای قهریه‌ی انتظامی سفت‌وسخت از آن حراست کردند. برخورد پاسیو و عدم‌حمایت نیروهای انقلابی در قبال مبارزات زنان در سال 57 علیه اجباری شدن حجاب و هم‌چنین در مقابله با یورش مجدد جمهوری اسلامی به ‌حقِ آزادیِ پوشش، از خطاهای آشکار این نیروها بود و عموماً از تمرکز یک سویه‌ی آن‌ها به روی مبارزه‌ی طبقاتی و توهم آنان نسبت به «ضدامپریالیست» بودن رژیم خمینی و کم‌بها دادن به خواسته‌های جنبش زنان نشئت می‌گرفت؛ امری که بعدها مورد نقد قرار گرفت و بسیاری از این نیروها هم به اشکال مختلف این نقد را پذیرفته‌اند.

طی 40 سال گذشته مبارزه‌ی زنان علیه اشکال مختلف ستم و تبعیض و خشونت در سطح جامعه و خانه ـ که یا به‌حکم مستقیم قانون به آنان تحمیل‌شده و یا با حمایت سیاست‌های زن‌ستیزانه‌ی حکومتی متحمل شده‌اند ـ همواره ادامه داشته است. از این میان حجاب اجباری که بدون استثنا بر همه‌ی زنان از سنین کودکی تحمیل‌شده و هر حضور و هر نقش اجتماعی آنان را متأثر ساخته، در سطحی بسیار وسیع‌تر از سایر اشکال خشونت، مورد مناقشه بوده است. گشت‌های مختلف انتظامی و نیروهای ویژه برای کنترل پوشش زنان با بودجه‌های عظیم تأسیس شده تا صدای اعتراض زنان را خاموش سازند. زنان اما هرروز محکم‌تر و پرصلابت‌تر از دیروز ایستادند و با «بدحجابی» و بی‌حجابی به‌فرمان بی‌چون‌وچرای حکومتی، دهن‌کجی کرده از حق آزادی پوشش خود دفاع کردند. در اوج تازه‌ی اعتراضات پدیده «دختران خیابان انقلاب» بود که شکل گرفت و به‌سرعت تکثیر شد. این‌بار ولی نیروهایی که خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌خواندند دیگر نمی‌توانستند ساکت بمانند. حتا راست‌ترین نیروها به‌سرعت در حمایت از این پدیده موضع‌گیری کردند که مبادا از قافله عقب بمانند.

سازمان مجاهدین، تحت عنوان «150 سال مبارزه‌ی زن ایرانی برای آزادی و برابری» لیستی از مبارزاتِ قبل و بعد از «انقلابِ» زنان را آورده‌اند. در این لیست که به ترتیب تقدم تاریخی آمده و از مشارکت زنان در انقلاب مشروطه آغاز می‌شود در چهارمین بند به شرکت گسترده‌ی زنان در انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ اشاره می‌کند و سپس بلافاصله به افشای سیاست‌های ارتجاعی خمینی طی سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ می‌پردازد. روشن است که برای سازمان مجاهدین مبارزه‌ی زنان بعد از به قدرت رسیدن رژیم خمینی تا قبل از سال 58 اصولاً مطرح نیست و از این‌که سخنی در رابطه با تظاهرات عظیم زنان در اسفند 57 علیه حجاب اجباری بگویند احتراز می‌کنند. این برخورد نشانگر نگرش این سازمان به تحمیل حجاب به زنان و حقانیت مبارزه علیه آن است؛ و جالب است که با اوج گرفتن مبارزاتِ ضد حجاب در ایران و طرح اعتراضات عظیم زنان در اسفند 57، حالا این سازمان ادعا می‌کند که در آن تظاهرات شرکت کرده و وظیفه‌ی محافظت از زنان را به عهده گرفته است!

از «سازمان مجاهدین خلق» که جریانی با ایدئولوژی اسلامی است نه‌تنها نمی‌توان انتظار داشت که با ریشه و محتوای زن‌ستیزانه‌ی حجاب که زن را به کالایی تملک‌پذیر فرو می‌کاهد، مخالفتی داشته باشد، بلکه روشن است که بر اساس آموزه‌های اسلامی و به شهادت لباسِ فرمِ رهبر و کلیه‌ی اعضای آن، خود حامی و مبلغ بسته‌بندی کالایی به نام زن، برای تحویل بی‌نقص و دست‌نخورده‌ی آن به شوهر هستند؛ اما آن‌ها هم لازم بود در مقابل موج جدید و وسیع اعتراضاتِ ضد حجاب در ایران موضعِ «حمایتی» گرفته و از این پشم کلاهی در اثبات «حقانیت دمکراتیک» خود ببافند. جالب است که گروهی با ایدئولوژی اسلامی و رعایت حجاب توسط رهبر و اعضا، بخواهد مبارزات زنان پیش‌رویِ ایران علیه حجاب که سمبل کالا و قابل تملک بودن است را مصادره کرده و ادعای رهبری آنان در فردای ایران را داشته باشد. در کنفرانس‌ها و نمایش‌هایِ تبلیغی این سازمان نه‌تنها حجاب بر سر رهبر و اعضایش است و این علامت مشخصه‌ی این سازمان با ایدئولوژی اسلامی است، بلکه در برنامه‌های‌شان حتا تفکیک جنسیتی هم به‌وضوح قابل‌مشاهده است. مردان این سازمان در یک‌طرف و زنان در طرف دیگر می‌نشینند؛ درست همان کاری که رژیم جمهوری اسلامی در دانشگاه‌ها و سایر اماکن عمومی به زنان و مردان ایران تحمیل کرد. حجاب در این سازمان که بر پایه‌ی دین و شریعت اسلامی است هیچ تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارد. مریم رجوی تنها با تقبیح «اجباری» بودن حجاب، تلاش می‌کند که صف خود را از جمهوری اسلامی جدا نشان دهد و این جریان خائن، مرتجع و پروامپریالیستی را به‌عنوان آلترناتیو حکومتی، بعد از سرنگونی رژیم کنونی در ایران به خورد مردم ایران دهد.

سازمان مجاهدین که اعضای زن آن از رهبری تا بدنه با حفظ حجاب، همان تفکر و پیامی را منتقل می‌کنند که زنان حکومتی جمهوری اسلامی طی 40 سال گذشته در نگاه کالایی خود به زن و جای‌گاه فرودستش منتقل کرده‌اند، حتا زمانی که از این مبارزات حمایت می‌کند، یکی از عکس‌های «دختران خیابان انقلاب» را در هیچ‌یک از خروجی‌های خود درج نکرده است. ظاهراً این تصاویر همان‌قدر که لرزه بر اندام جمهوری اسلامی می‌اندازد، برای «سازمان مجاهدین خلق» هم ناخوشایند بوده و عبور از خط قرمزهای‌شان محسوب می‌شود. داستان‌های بسیاری در مورد روابط به‌شدت جنسیتی در کمپ‌های «سازمان مجاهدین خلق» گزارش می‌شود که نگاه ارتجاعی این جریان را به مسئله‌ی زن نشان می‌دهد. برای مثال تعیین ساعات متفاوت برای زنان و مردان برای مراجعه به تنها پمپ‌بنزین کمپ، درجه‌ای از تفکیک جنسیتی را نشان می‌دهد که حتا هنوز به عقل جمهوری اسلامی هم نرسیده است!

در این میان اما شاهد حمایت آمریکا و سایر امپریالیست‌ها از اعتراضات مردم هم هستیم که قطعاً نه از سر دلسوزی برای مردم ایران بلکه باهدفِ باز کردن جای پای خود در حکومت بعدی و در رقابت با سایر جهان‌خواران امپریالیست است. هنوز فراموش نکرده‌ایم که بوش برای توجیه حمله به افغانستان و حضور نظامی درازمدت خود، مبارزه با طالبان برای تأمین آزادی زنان را بهانه کرده بود و شاهدیم که حاصل این حمله و حضور نظامی آمریکا امروز وضعیت اسفناک زنان و مذاکره با طالبان، این نیروی ارتجاعی و به‌غایت ضد زن، برای تقسیم دوستانه‌ی قدرت است.

سازمان مجاهدین که مدت‌هاست به پیشینه‌ی رادیکال و ضد امپریالیستی بنیان‌گذاران خود خیانت کرده، برای گرفتنِ قدرت بعد از سرنگونی رژیم، حاضر به تن دادن به هر دریوزگی است. این سازمان خود را به مرتجع‌ترین و راست‌ترین جناح‌های حکومت آمریکا آویخته و برای مقبول واقع‌شدن و اثبات سرسپرده‌گی خود به آنان، از هیچ خوش‌رقصی کوتاهی نمی‌کند. مجاهدین برای این‌که خود را آلترناتیوِ مناسب حکومت فعلیِ ایران معرفی کند، همواره اتکا به بالایی‌ها داشته و با افتخار از حضور جنایت‌کارترین عناصر امپریالیستی در نشست‌های خود یاد می‌کند. تنها نگاهی به چند نمونه از روابط متقابل مجاهدین با جانیان امپریالیست که دست‌شان به خون میلیون‌ها نفر از زحمت‌کشان جهان آلوده است، می‌تواند جای‌گاه فعلی این سازمان را در صف دوستان و دشمنان مردم ایران آشکار سازد.

«در نشست سالانه‌ی سازمان مجاهدین خلق که در 30 ژوئن 2018 در پاریس برگزار شد، ده‌ها مقام سیاسی و نظامی سابق و تعدادی از مقام‌های فعلی کشورهای غربی شرکت داشتند. ازجمله، رودی جولیانی وکیل دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا، سازمان مجاهدین خلق را «یک آلترناتیو قوی» برای جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد که می‌تواند دموکراسی را محقق کند» ... «این سیاست‌مدار حزب جمهوری‌خواه آمریکا، ابراز امیدواری کرد که مریم رجوی به‌عنوان شخص اول حکومت ایران جانشین آیت‌الله خامنه‌ای شود. وی افزود: «این اتفاق خواهد افتاد و سال آینده ما این گردهمایی را در تهران خواهیم داشت.» جان بولتون، مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ که از اردیبهشت‌ماه گذشته به این سمت منصوب‌شده، از حامیان معروف سازمان مجاهدین خلق در واشنگتن است.» (به نقل از بی‌بی‌سی فارسی 30 ژوئن 2018)

«در نشست 2 سال پیش سازمان مجاهدین هم که در روز شنبه ٩ ژوئیه 2016 در حومه پاریس برگزار شد، چندین شخصیت‌ سیاسی خارجی حضور یافتند. فیلیپ کراولی، سخنگوی پیشین وزارت خارجۀ آمریکا، هوارد دین رئیس پیشین حزب دموکرات آمریکا و خانم راما یاد که طی دورۀ کوتاهی در زمان ریاست جمهوری نیکلا سارکوزی مسئولیت امور مربوط به حقوق بشر فرانسه را به عهده داشت و شاهزاده ترکی فیصل از این جمله بودند.»

«جان کری، در گفتگویی با «تلویزیون اسکای‌نیوز»، گفته است: اجازه بدهید در این‌جا خبرهای خوبی را اعلام کنم زیرا که ما داریم از شرایط سختی عبور می‌کنیم. به دلیل درگیری‌ها‌ (در سوریه و عراق) چالش‌هایی وجود دارد که خبرهای خوبی نیستند اما بسیار مهم است که اعلام کنیم که ما یک دستاورد انسانی طی هفته‌های گذشته داشتیم و من صبح در ژنو بودم و روز جمعه ۲۸۰ تن از اپوزیسیون ایران از مجاهدین خلق از کمپ لیبرتی در عراق خارج شدند و این بعد از یک ابتکار عمل دیپلماتیک آمریکا صورت گرفت تا جانِ بیش از 3000 تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق را که در عراق در خطر بود، تضمین کنیم. کمپ آن‌ها در آن‌جا، بارها موردحمله قرار گرفت و برخی زخمی و برخی کشته شدند. لذا دست‌به‌کار شدیم. ما طی ده سال گذشته این چالش را می‌شناختیم. من از زمانی که عضو کنگره بودم وارد این موضوع شدم و در اولین سالی‌(که وزیر خارجه شدم) یکی از مهم‌ترین دستیارانم و کسی را که مورد اعتمادم بود برای کمک به مجاهدین خلق اختصاص دادم تا از عراق خارج شوند. بعد از پیشروی کمی که طی چند ماه داشتیم، من خودم به تیرانا رفتم و با دولت و رئیس‌جمهور آلبانی درباره انتقال بقیه مجاهدین خلق که در کمپ لیبرتی بودند صحبت کردم.»

روشن است که امپریالیسم آمریکا روی سازمان مجاهدین به‌عنوان یکی از آلترناتیوهای حکومت بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی سرمایه‌گذاری کرده است. این امر که به‌تنهایی برای هر جریان مدعی انقلابی و مردمی بودن، می‌تواند بزرگ‌ترین لکه‌ی ننگ و باعث سرافکنده‌گی باشد برای جریان مرتجع و وابسته‌ای مثل مجاهدین نقطه‌ی اتکا و افتخار بوده و از آن با مباهات یاد می‌کنند.

مریم رجوی در برنامه‌ی ده ماده‌ای خود از حق آزادی انتخاب پوشش زنان و سایر حقوق دمکراتیک دم می‌زند و می‌خواهد یک‌بار دیگر حکومتی که اسلام و قرآن را پایه‌ی حکومت خود قرار داده است و خود را یک «حکومت دمکراتیک اسلامی» می‌خواند به‌عنوان حکومتی حامی حقوق توده‌ها و آزادی‌های فردی معرفی کند. او در مصاحبه‌ای که در روز ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ با رادیو فرانس‌کولتور، انجام داد اعلام کرد که: «قرآن تصریح می‌كند مردم از هر جنسی چه زن و چه مرد باهم برابرند؛ و تفاوتی بین آن‌ها وجود ندارد. درحالی‌که آخوندها زن‌ستیزی را در قانون‌شان به ثبت داده‌اند، اما زنان ایران همواره در برابر رژیم ملایان مقاومت کرده‌اند.»

مریم رجوی فراموش کرده که اگر مردم ایران تا قبل از حکومت جمهوری اسلامی توهمی نسبت به این‌گونه تفاسیر از قرآن داشتند حالا بعد از 40 سال تحمل جنایات و فجایع و زن‌ستیزی‌های این حکومت که با شلاق اسلام و به استناد مفاد قرآن بر گرده‌ی زنان و اقشار ستم‌دیده‌ی جامعه فرود آمده، دیگر گول این دروغ‌ها را نمی‌خورند. او چگونه می‌تواند نص صریح قرآن که در آیه‌ی 223 از سوره‌ی بقره، زن را کشتزار مرد می‌نامد توجیه کند. آیه‌ی ۳۴ سوره‌ی نساء که به مردان، کتک زدن زن نافرمان را توصیه می‌کند را می‌خواهد در چه زرورقی بپیچد که با افکار زن قرن بیست و یکم قابل‌فهم باشد. سهم زن از ارث را که صراحتاً در آیه‌ی 11 سوره‌ی نساء نصف مردان تعیین‌شده را چگونه توجیه می‌کند؛ و صدها آیه‌ی دیگر که از بی‌اعتباری شهادت زن تا نداشتن حقی در حضانت فرزند، از حق مرد برای کشتن همسر و فرزند تا خیانت به زن و ازدواج‌های مکرر دائم و موقت، از حق طلاق تا انتخاب محل زنده‌گی و محروم کردن زن از اشتغال و حتا دیدار خانواده‌ی خود، توسط شوهر... را صریحاً مقرر کرده، توجیه کند. در بهترین حالت مریم رجوی هم همان توجیهاتی را می‌تواند بیاورد که جمهوری اسلامی با 40 سال تجربه‌ی حکومتی و با استفاده از بهترین «مغزهای متفکر ایدئولوگ اسلامی» تابه‌حال آورده است و در جامعه‌ی ‌ایده‌آلِ خود با همان شلاقی گرده‌ی زنان را می‌نوازد که در این سال‌ها جمهوری اسلامی نواخت.

نمی‌شود هم خود را رهبری مسلمان و تابع قرآن نامید و هم ادای دمکرات و حامی حق زن بودن را درآورد. نمی‌توان روسری این سمبل کالا بودن زن را به سر کرد، تفکیک جنسیتی در کمپ‌های مجاهدین را به منتها درجه اعمال کرد، از قرآن به‌عنوان مظهر برابری سخن گفت و درعین‌حال قوانین جمهوری اسلامی را که از متن قرآن آمده نقد و رد کرد. مجاهدین تلاش می‌کنند با قرائت «نوینی» از قرآن، به مخاطبین خود بقبولانند که می‌توان در حکومتی اسلامی از برابری و آزادی‌های دمکراتیک سخن گفت و زنان را رها ساخت؛ حال‌آن‌که پایه‌های اسلام بر برده‌گی زن و جنس دوم بودن او بنا نهاده شده و با هیچ قرائت مدرنی از قرآن و اسلام نمی‌توان این جای‌گاه را تغییر داد و آیات زن‌ستیز قرآن را پنهان نمود.

حکومتی که مجاهدین برای مردم ایران تدارک دیده‌اند، جهنمی است در تداوم حکومت جمهوری اسلامی. حکومتی به‌غایت مرتجع و زن‌ستیز که ازیک‌طرف بر پایه‌ی ایدئولوژی پوسیده و قرون‌وسطایی اسلام برنامه‌ریزی ‌شده و از جانب دیگر از ابتدا به اتکا و حمایت بزرگ‌ترین دشمنان مردم یعنی امپریالیست‌ها و بیش از همه امپریالیسم آمریکا طراحی‌شده است. حکومتی که به‌عنوانِ نماینده‌ی بلافصل آمریکا، بی‌چون‌وچرا حامی جنگ‌افروزی‌های امپریالیستی در منطقه و مجری سیاست‌های خانمان‌ برانداز بانک جهانی در کشور خواهد بود.

این سوال مطرح است که چرا سازمان مجاهدین حتا در حرف با اساس حکومت مرتجع فعلی ایران مشکلی ندارد و خصومت و افشاگری‌های خود را نه نسبت به سیاست‌های کلان این رژیم، نه نسبت به سرسپرده‌گی و تبعیت از سیاست‌های اقتصادی بانک جهانی که زحمت‌کشان جامعه را به فلاکت کشانده و ... بلکه نسبت به فلان آخوند یا بهمان پاسدار ابراز می‌دارد. عنوان یکی از مقالات مریم رجوی «هشدار! به زن‌ستیزان عمامه‌دار!» است. آیا روسری مریم رجوی کمتر از عمامه‌ی آخوندها نشان از تفکری زن‌ستیزانه دارد؛ از آن گذشته مگر زن‌ستیزی تنها به عمامه‌داران خلاصه می‌شود. بسیاری از قوانین ضد زن در قانون اساسی جمهوری اسلامی همان قوانینی هستند که از رژیم بدون عمامه‌ی شاه، به ارث رسیده و هم‌چنان مورداستفاده قرار می‌گیرد. مگر در کشورهای غربی با رهبرانی بدون عمامه، سکسیسم، تجارت سکس، پورنوگرافی و ... که از پایه‌های سیستم سرمایه‌داری است، اعمال زن‌ستیزی به میلیون‌ها زن نیست. با این تیترهای به‌ظاهر «حامی زنان» و دست نبردن به ریشه‌های زن‌ستیزی، شاید بتوان برخی اعضا و هواداران ناآگاه مجاهدین را چند صباحی قانع کرد اما برای میلیون‌ها زن ستم‌دیده در جهان که با اشکال مختلف زن‌ستیزی سرکوب‌شده‌اند، دیگر نمی‌توان دم خروس افکار ارتجاعی و امپریالیستی را مخفی ساخت.

زحمت‌کشان ایران که زیر تیغ سرکوبِ وحشیانه‌ی این رژیم زنده‌گی می‌کنند، خیلی وقت است که خواهان نابودی کل رژیم جمهوری اسلامی بوده و جسورانه پایان کار طیف‌های مختلف حاکمیت را رسماً اعلام کرده‌اند و با شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» سرنگونیِ انقلابیِ کل نظام را چاره‌ی کار می‌دانند. سرنگونی انقلابی کل نظام به مفهوم رفتن جمهوری اسلامی و آمدن یک جمهوری اسلامی دیگر که این بار نشان رهبرش نه عمامه بلکه روسری باشد نیست. سرنگونی انقلابی کل نظام با نابودی زیربنایی سیستم اقتصادی/نظامی موجود و قانون و فرهنگ ارتجاعی‌اش ممکن می‌شود. سازمان مجاهدین که به دنبال کسب قدرت سیاسی و نشستن بر اریکه‌ی قدرت با حفظ پایه‌های همان نظام پوسیده و وابسته‌ی فعلی است، در ایران هیچ پایه‌ی مردمی ندارند و بی‌پایه‌گی شعارهایش برای مردم ایران کاملاً روشن است. نیرویی که نه به اتکای توده‌ها بلکه به اتکای قدرت‌های امپریالیستی جهانی قرار است سکان قدرت را در کشور به دست گیرد نه می‌خواهد و نه می‌تواند تغییری در موقعیت فرودست زن که برای تداوم سیستم اقتصاد سرمایه‌داری و نهادینه کردن نابرابری در سطح جهان حیاتی است، به وجود آورد. سازمانی که بر پایه همان تفکر و سیاست‌های نظام مرتجع فعلی در ایران، به زن و جای‌گاه فرودست او نگاه کرده و درعین‌حال به عوام‌فریبی پرداخته و تلاش می‌کند با «شعارهای حقوق بشری» خود را موجه جلوه دهد، نه برنامه‌ای برای رهایی زنان می‌تواند داشته باشد و نه جایی در آینده‌ی سیاسی ایران. ª

بهمن 1397 / فوریه 2019