اما مساله، اسلام به خودی خود و به مثابه یک فرود یکباره از سیارات نامکشوف نیست! اسلام نیز بهمثابه یکی از پدیدههای خوش خدمت طبقاتی در فراز و نشیب ضرورتهای زمانه به نفع طبقات حاکمه هر آنجا که میبایست منعطفانه تعظیم کرده و دستخوش تغییراتی شده است. این تغییرات آنچنان که خواهیم دید زنان را در سیر ننگین خود بیش از پیش محبوس و زندان حجاب را به گونهای تنگ و تنگتر کرده که در نهایت به عنوان یک اصل غیرقابل چشمپوشی از قوانین شرعالهی پذیرفته و با زور به جوامع تحت سیطرهاش اعمال کردهاست.
در نتیجه مبارزات و خیزشهایی که خصوصا از دیماه ۹۶ آغاز شده، راه انقلاب هموارتر گشته است. این امر برای نیروی انقلابی که قصد دارد، جامعه را در خدمت به رهایی بشریت، تغییر دهد، اهمیت ویژهای دارد. در این شرایط نه تنها نیروی انقلابی باید خود را به این مبارزات و خیزشهایی که راه را باز کرده است متکی کند، بلکه با پیشبرد امر مبارزه علمی و با سازماندهی تودهها از پائین، شرایط پیشروی انقلابی و پاسخ صحیح به ضرورت انقلاب را بیش از پیش فراهم کند.
شرکتها و بانکهای چند ملیتی در بخش اعظم جهان امپریالیستی از سوئیس و بریتانیا گرفته تا آمریکا و چین و سایر کشورها، بخشی از سرمایهی خود را مستقیماً روی محصولاتی سرمایهگذاری کردهاند که بر پایه نابودی جنگلهای بارانزا تولید میشوند و به این ترتیب بخش عظیمی از این جنگلها را در مالزی و اندونزی نابود کردند.
تاریخ بیش از صدسال پیش همچنان در حال تکرار است. تضادهایی که منجر به خیزشهای انقلابی مردم و مبارزان آزادیخواه از زمان مشروطه شد هنوز به شکلهای مختلف ادامه دارند و شدت بیشتری هم یافتهاند! بیش از صد سال است زنان هنوز بر سر ابتداییترین حقوقشان مبارزه میکنند. استبداد، استثمار، سرکوب، کشتار و شکنجهی آزادیخواهان، تحقیر زنان و مردم...، سیستماتیک تر و وحشیانه تر شده است.
وقتی در قانون اساسی کشور طفل خورد سال از آغوش مادر جدا گردیده، از درس و تحصیل محروم شده و به زور وادار به ازدواج شود پس جایی برای دفاع از حقوق زن باقی نمی ماند. تجاوز و آزار جنسی به انواع و اشکال مختلف پیامد این اعمال ناجایز انسانی است که جامعه ی مردسالار را وادار به اعمال آنها نسبت به زن می نماید.خشونت و تحمیل جایگاه نابرابر با زندگی زنان در افغانستان عجین می شود. همین است که آمار خشونت علیه زنان همچنان تکاندهنده باقی مانده است و زنان از نابرابری در سطوح مختلف اجتماعی رنج میبرند.
خشونت چنان در جامعه طبیعی جلوه داده شده است که گویا زنان برای این زاده شده اند که مورد آزار و اذیت، ضرب و شتم، تجاوز و... قرار گیرند و دم نزنند. سه پشتوانه ی این خشونت، قانون، فرهنگ و ایدئولوژی مذهبی حلقه بههم پیوسته ای هستند که توسط نیروهای سرکوبگری رژیم بر زنان برای به انقیاد در آوردن کامل آنان به کار گرفته شده است.
تجاوز نتيجه ی مستقيم تعاريف قطبی ما از زن و مرد است، با اين تعاريف سازگار بوده و ريشه در ذات اين تعاريف دارد. به ياد داشته باشيد تجاوز جنسی توسط افراد روانی يا منحرف و هنجارشکن صورت نمیگيرد- تجاوز به واسطهی الگوهای اجتماعی انجام میگيرد. در اين جامعهی مردسالار، مردان به عنوان دسته ای بالاتر و در مقابل زنانی تعريف میشوند که به آنها ديگری، خصم و دستهای کاملاً متفاوت اطلاق میشود.