زنان افغانستان اسیر سنت های ارتجاعی

علاوه بر مشکلات زنان در عرصه های مختلف چون صحت، تعليم و تربيه مشکلات بغرنج تری چون ازدواج های اجباری، خشونت خانوادگی، تجاوزهای جنسی و بازنگه داشته شدن از کار و فعاليت های سياسی نيز گريبان گير زنان بوده و می باشد. در اکثر نقاط افغانستان تعدد زوجات که خود از عوامل دامن زننده به خشونت های خانوادگی می باشد به عنوان يک رسم وجود دارد و همچنين رسوم و عنعنات ناپسند سبب شده که در اين مناطق زنان بيوه هنوز هم منحيث ارث شمرده شده و اجازه ازدواج به دل خواه خود را نداشته باشند.

اذیت و آزار جنسی به زنان، در اماکن عمومی

بالا رفتن سطح آگاهی زنان و آشنایی با حقوق شان یکی از پایه ای ترین قدم ها برای مبارزه با مزاحمت های خیابانی و نا امنی اجتماعی است. زنان به ویژه در کشورهایی مثل ایران به خوبی دریافته اند که خزیدن در پستوی خانه ها و پذیرش قفس تنگی که با نام "عرف اجتماعی" تنها زنان را محدود می سازد، نه تنها امنیت آنان را تامین نمی کند بلکه روز به روز هم چاردیواری که در آن اجازه تنفس دارند را تنگ تر خواهد کرد. هیچ چیز مزاحمت های جنسی مردان نسبت به زنان را توجیح نمی کند؛ نه مکان، نه زمان و نه پوشش زنان. نظم موجود که در پی توجیح این مزاحمت ها و تعویض جای قربانی با مجرم است، نظمی است که باید فرو بریزد.

«کوهِ روی دل»

گوش میکنی بابا؟ حالا من ول نمی کنم، هر کاری که بشود می کنم، نه به خاطر تو که عمری از دست رفتارهایت عذاب کشیدیم و حالا به این روز افتادی. به خاطر خودش، به خاطر خودم، به خاطر این که هر طرف سر را برگرداندیم سیلی خوردیم، در خانه از تو، بیرون از آن ها. اشک هایش را با پایین بلیزش پاک کرد و بلند شد.

مبارزه تعرضی زنان علیه حجاب اجباری و تلاش های مذبوحانه یک رژیم زن ستیز!

ر چنین شرایطی است که جنبش زنان بیش از هر زمان دیگری به وحدت واقعی و متشکل شدن در تشکلات مستقل زنان، برای طرح خواسته ها و پیشبرد مبارزه جهت رهایی خود، نیاز دارد. وحدت و متشکل شدن با این پیش شرط که نه به هیچ گونه سازشی با هیچ یک از جناح های رژیم ضد زن که می خواهند زنان را وجه المصالحه منافع خود قرار دهند، تن دهند و نه با هیچ یک از امپریالیست ها که می خواهند به نام ما زنان منافع جهانی و ستمگرانه و استثمارگرانه خود را دنبال کنند، دخیل ببندند. تشکلی که بتواند توده های وسیع زنان را حول خواسته های اساسی شان که در راس آن و در شرایط کنونی مبارزه علیه حجاب اجباری قرار دارد را متشکل و سازماندهی کند.

رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی قاتل دخترآبی را باید سرنگون کرد!

مرگ سحر این وظیفه را در مقابل همه ورزشکاران در عرصه های گوناگون قرار می دهد که درهمبستگی و حمایت از خواسته زنان در انجام ورزش و ورود به استادیوم های ورزشی، در همدلی با خانواده سحر، از هرگونه انجام ورزش خود داری کنند و اعتراض خود را به اشکال گوناگون ابراز دارند.

امروز سحر را از دست داده ایم. اما اندوه از دست دادن سحر و هزاران سحر دیگری که در زندان ها، در کوچه و خیابان و حتا در خانه های شان زندگی و روزشان به صبح روشن تبدل نشد را باید به خشمی سوزان برای ادامه مبارزه تا سرنگونی انقلابی رژیم زن ستیز و جنایتکار جمهوری اسلامی بدل کنیم.

بیانیه مشترک: توده ای شدن مبارزه انقلابی راه را برای در هم شکستن درهای زندان و آزادی زندانیان سیاسی هموار می کند!

برای دفاع از آزادی زندانیان سیاسی از پای نمی نشینیم!

سکوت ذره ای جایز نیست. سکوت ما مرگ ماست و اگر سکوت کنیم باخته ایم. گویی پشت مان را به کسانی که جان دادند و تن به سازش ندادند کرده ایم! گویی شکنجه و کشتار و تحقیر جوانان مان را، فقر و فلاکت کودکان و زحمت کشان مان را، سرکوب، بردگی و فرودستی زنان مان را چشم پوشی کرده ایم! انسانیت مان در بند شده است! سنگ شده ایم!

نه به رژیم جمهوری اسلامی، نه به هر گونه دخالت امپریالیستی در ایران !

ما مصمم هستیم مبارزاتمان را در جهت ساختن جهانی ادامه دهیم که در آن هیچ زنی مورد ستم واقع نشود. جهانی که در آن نه به زور، سر زنی حجاب کند و نه به خاطر فقر و گرسنگی زنی را مجبور به تن فروشی و پورن می کند. جهان عاری از خشونت مردسالاری سرمایه داری، جهانی که هیچ انسانی در آن گرسنه نیست. جهانی که انسان ها به اندازه کار و نیازشان از آن بهره می برند. جهانی که دیگر خبری از یک قشر نازک انگل که دسترنج میلیون ها انسان را تصاحب می کند، نیست. جهانی که ستم و اسثتمار از آن رخت بربسته است.