اعلاميه ششم جمعی از خانواده های جان باختگان دهه۶۰

اعلاميه ششم جمعی از خانواده های جان باختگان دهه۶۰

              اجازه ندهيم فجايع دهه ۶۰ در زندان ها تکرار شود

احسان فتاحيان فعال سياسی کرد که هنوز دهه بيست خود را تمام نکرده بود در شهر کامياران دستگير و به ده سال زندان محکوم می شود. اين زندانی سياسی به همراه وکيلش به حکم اعتراض و تقاضای تجديد نظر می کند. با کمال ناباوری دادگاه تجديد نظر به جای کاهش حکم، احسان را به مرگ محکوم می کند و بلافاصله حکم به اجرا در می آيد. اين حکم بدون اطلاع و حضور وکيل وی صورت می گيرد و امکان دفاع از متهم نيز از او سلب می گردد. پس از اعدام نيز نه جنازه وی را به خانواده اش تحويل ميدهند و نه اجازه برگزاری مراسم به آنان داده می شود.

رژيم جمهوری اسلامی در طی سی سال گذشته همواره بر اين تصور بوده است که با خاموش کردن هر صدايی و حذف فيزيکی مخالفان خود می تواند به حيات ننگين خود ادامه دهد. شايد در دهه ۶۰ توانست با جدا کردن نيروهای سياسی از مردم عادي، تابو کردن مقوله "زندانی سياسی"، سرکوب شديد و کشتار بی رحمانه تعداد زيادی از زندانيان سياسی به اين منظور نايل شود ولی شرايط کنونی با آن دهه بسيار متفاوت است. امروز مردم عادی به صحنه مبارزه وارد شده اند و ديگر حاضر نيستند که هر نوع تحميق، تحقير و سرکوبی را پذيرا باشند. به خيابان ها می آيند و با جسارت و شجاعت تمام جلوی نيروهای سرکوبگر می ايستند، و حتی به قيمت کشته، زخمی و زندانی شدن شعار ,زندانی سياسی آزاد بايد گردد� می دهند. زندانی سياسی ديگر برای مردم عادی تابو نيست، ديگر کسی آنان را ,خرابکار�، ,ضد انقلاب� و غيره نميخواند. مردم فرزندان خود را در رخت زندانی سياسی ديده اند. زخم ها و شکنجه های آن را ديده اند و بر کشته شدن آنان گريسته اند. امروزه سطح مبارزه آنقدر گسترده شده که امکان کنترل تمامی مردم برای رژيم ميسر نيست، هر عملی که انجام می دهد به ضد خود تبديل می شود. مردم به يک رسانه بزرگ تبديل شده اند و تمامی اخبار و اتفاقات را به شيوه های خاص خود لحظه به لحظه به سراسر دنيا مخابره می کنند. از يک طرف گستره و سطح مبارزاتی مردم و نيروهای مترقی آنقدر وسيع شده است که با هيچ سلاحی نمی توان فرياد دادخواهی آنان را خاموش کرد. از طرف ديگر در لايه های حکومتی چنان هرج و مرج، چند دستگی و وحشتی ايجاد شده است که قادر نيستند همچون دهه شصت به راحتی بهترين فرزندان اين مردم را بدون سروصدا به خون بکشند. حال از ترس برخاستن مردم کرد و از وحشت مردم دادخواه، حتی نمايندگان مجلس اسلامی نيز مجبورند اعدام احسان را محکوم کنند.

اما به رغم تمامی اين تفاوتها با دهه شصت، بايد بيش از گذشته هشيار باشيم. حيوان زخم خورده وحشی تر می شود و بايد مراقب کوچکترين حرکت او باشيم. رژيم وحشت زده جمهوری اسلامی برای نجات خود به هر وحشی گری دست خواهد زد. اگر هشيار نباشيم ممکن است اين حيوان زخم خورده بلايی بدتر از دهه شصت به روز فرزندانمان بياورد.

هم اکنون نيز مطلع شديم که دوازده نفر ديگر دانشجو، روزنامهنگارو روشنفکر کُرد به نامهای ۱- شيرکو معارفی ۲- حبيب لطيفي٣- زينب جلاليان ۴- رمضان احمد ۵- فرهاد چالش ۶ - رستم ارکيا ۷ - فصيح ياسمنی ٨- رشيد آخکندی ۹- علی حيدريان ۱۰- فرهاد وکيلی ۱۱- حسين خضری ۱۲- فرزاد کمانگر در زندانهای کردستان و ساير زندان های ايران محکوم به اعدام شدهاند. اگر قبل از اعلام حکم نهايی افشاگری لازم صورت نگيرد اين خطر هست که حاکميت وحشت زده برای ايجاد جو ارعاب و خفقان و سرکوب بيشتر، آنها را نيز به سرنوشت احسان مبتلا کند.

ما جمعی از خانواده های جان باختگان دهه شصت ضمن پافشاری بر تمامی خواسته های قبلی خود از تمامی مردم آزاده ی ايران و جهان می خواهيم که همراه و همصدا با ما درد مشترک اين مردم را فرياد کرده و با تمام توان خود از تکرار فجايع مشابه دهه شصت و چه بسا بدتر از آن جلوگيری به عمل آورند.

۲۶ آبان ۱۳۸۸