تهدید جهانی سازی و بحران های جهانی

تهدید جهانی سازی و بحران های جهانی

 کار و اقتصاد

مترجم: کاوه مظفری

جی جی فرانسیسکو

*ارائه شده در کارگاه تجارت و توسعه پایدار، 4-5 ژوئن 2002، بالی

تصور می شد که پارادایم توسعه پایدار، مجموعه ای یکدست از التزام میان سه عرصه ی هم-ارتباطِ اقتصاد، جامعه و محیط زیست باشد. اما ده سال بعد از دستورجلسه 21 اجلاس ریو که در سال 1992 به تصویب رسید، امروز درعوض ما شاهد سه بحران مرتبط باهم با عناوین بحران اقتصادی، بحران محیط زیست و بحران اجتماعی هستیم.


بحران اقتصادی: با وجود توجه جهانی به تسکین فقر، تعداد مردمی که در فقر زندگی می کنند بطور فزاینده ای افزایش یافته است. امسال تخمین زده می شود که نزدیک به 1 میلیارد نفر باید با درآمد کمتر از 1 دلار زندگی کنند. آزادسازی پرشتاب تجارت و سیستم مال و پولی، سریعتر از رشد و استخدام نیروی کار، تنها یکسری بحران های مالی سنگینی را فعال کرده است، که شامل آسیا هم می شود. سرمایه گذاری ها بیشتر در اقتصادهای غنی متمرکز مانده است تا در اقتصادهای فقیر، واردات همچنان نسبت به صادرات در حال افزایش است. بازیگران بزرگ بازار همچنان مسئولیت ناپذیر و غیر قابل مدیریت هستند، همانگونه که در گذشته بودند. بازپرداخت سنگین وام ها، بزرگترین تحلیل برنده درآمد دولت ها است و بار سنگینی بر دوش مالیات پردازان آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین می باشد. خوش بینانه ترین تصور اجلاس ریو که باور داشت بازار می تواند برای توسعه کار کند، در طول این سال ها مضمحل شد و در حال حاضر بطور کامل ناپدید شده است.

نتایج به دست آمده در اجلاس وزرای تجارت در دوحه در سال 2001 و نشست مونتری (مکزیک) در خصوص لحاظ موضوعات زیست محیطی در روند کاهش فقر – دو پایه ی اصلی هستند که اجلاس جهانی توسعه پایدار به روشی محتاطانه در حال ایجاد تعادل بین آنهاست (تعادل میان مسائل محیط زیست و اقتصاد).مذاکره کنندگان حکومتی که عضو سازمان ملل هستند این مسئله را فرایند هماهنگی و همگرایی می نامند. و باوجود شواهد، از آنجاییکه باور دارند بازار در درازمدت می تواند به توسعه پایدار کمک نماید به این روند ادامه می دهند. این یک راز نیست که اقتصادهای ثروتمند شدیدا این دستورالعمل ها را به کشورهای جنوب تحمیل می کنند. پیام آنان واضح و باصدای بلند در بیانیه دوحه آمده است: «چه با ما باشید، چه در انزوای خود غرق شوید».

بحران در محیط زیست: تخریب محیط زیست بی کم و کاست در سرتاسر جهان ادامه دارد. استخراج معادن و فعالیت های نفت و گاز، توسط تجارتکده های بزرگ در مناطق حساس بوم-زیستی درحال وقوع است، همچنین در مناطق حفاظت شده و اغلب با حمایت مالی از سوی بانک جهانی و حکومت ها. فعالیت های شدید کشاورزی که نیازمند مواد شیمیایی و سمی بسیاری است، به وفور اجرا می شود؛ در برابر وعده ی دوستی محیط زیست و کشاورزی پایدار. علیرغم وجود اصول پیشگیرانه و کمپین های جهانی اخلاق زیستی، اعضای بسیاری از اجتماعات علمی به همکاری در عرصه آزمایش طرح های تغییرات ژنتیکی ادامه می دهند، که با پشتیبانی مالی از سوی شرکت هایی از قبیل مونسانتو 2 حمایت می شود. و امروز، ما درحال انباشتن آلودگی جهانی ناشی از مصرف 5 جامعه ثروتمند دنیا هستیم که 86% منابع جهان را در اختیار دارند.

واکنشی که از سوی سیاست گذاران و فن سالاران بسیار بعید است، تاکید آنها بر بهره وری محیط زیست است. اتحادیه اروپا با اعلام این نظر که باید مفهوم مصرف و آلوده کنندگی از رشد اقتصادی، در چارچوب مدیریت پایدار منابع جدا شوند؛ پیشتر نیز رفته است. اما مسئله ای که در بحث های اقتصاد محیط زیست نیازی به گفتن ندارد این است که آلودگی و مصرف منابع دقیقا برونداد رشد اقتصادی است (K.Segschneide, forthcoming HBS) و یا اینکه اگر تجارتکده های بزرگ سودهای هنگفتی بدست می آورند بدین علت است که رقابت تجاری از طریق طرحها و سازه های منسوخ شده همچنان ادامه دارند و هزینه های محیط زیستی دقیقا برونداد اقتصادهای تجاری است. (E. Charkiewicz, Workshop on Gender, Trade and Sustainable Development, Bali).

شاید مهمترین دلیل برای نشان دادن این مسئله که دستیابی به توسعه پایدار از طریق مدل رشد اقتصادی نئولیبرال عبث است، این باشد که ایالات متحده کاملا ناسازگارانه پروتکل کیوتو را که درباره تغییرات آب و هوا است را رد می کند. مطابق با آمریکا «ما نیز هر اقدامی را که به صنایع بومی مان لطمه بزند را رد می کنیم.» باید به یاد داشته باشیم که در 1997، در امریکا 13 میلیون دلار جمع آوری شد تا اعلام کنند که تصویب عهدنامه تغییرات آب و هوا، به ضرر تجارت خواهد بود؛ کارخانجات اتوموبیل، کمپانی های نفتی و متاسفانه تعدادی از اتحادیه های کارگری در این کارخانه ها، این پول را تهیه کردند.

بحران اجتماعی: جامعه – باتمام افراد و نهادهایش – در بحران است. امروزه بیش از 100هزار ماده ای که پیش از این ناشناخته بودند در بدن افراد یافت می شود، از قبیل مواد شیمیایی مثل د.د.ت و یا افزودنی هایی مثل پی.وی.سی. در معرض مواد سمی بودن منجر به بیماری مانند سرطان، مشکلات تولید مثلی، اختلالات عصبی و روانی و کاهش سلامتی می شود (DAWN Informs, May 2002). میلیون ها آسیایی و افریقایی از ایدز می میرند درحالی که بودجه بسیار اندکی برای درمان در کشورهای درحال توسعه هزینه می شود. رفتار مصرفی غیرپایدار جهان غرب به توسط رسانه ها و تبلیغات ترویجی درکنار «تولید» درحال جهانی شدن است. نتیجه آن ظهور طبقه متوسط یا خرده فرهنگ فقیری در کشورهای درحال توسعه است که با سبک زندگی مصرف گرا (ولخرج)، فشار بیشتری را بر بنیه جامعه و منابع آن بوجود می آورد. در ضمن گنجایش اجتماعی فقر مزمن با واژگون شدن حمایت و رفاه اجتماعی به مخاطره افتاده است.

فقدان اعتماد در بیشتر نهادهای اجتماعی و در واقع اضمحلال اعتماد عمومی به چشم می خورد. نظام آموزشی محروم، بسیاری از دانشگاهها را به سمت بنگاههای سرمایه گذاری سوق داده است که این مسئله ضربه ای به برتری آنها در تحقیقات و برنامه های آموزشی می باشد، همچنین خصلت افشاگری و دموکراتیک بودن دانش را به مصلحت می کشاند. رسانه ها در انحصار تعداد کمی از شرکت های قدرتمند در می آیند که بازتولید کننده جامعه ای با تولید و مصرف انبوه هستند. نهادهای حکومتی در کشورهای جنوب در چاله ای از بدهی ها گیر افتاده اند و بی هیچ کمکی تحت فشار هستند تا بر سر معیارهای اجتماعی و محیط زیستی مصالحه کنند، همچنین حق حاکمیت برای برنامه ریزی و امنیت مردم در این کشورها درمبادله است با دستیابی به بازار و اعتبار بیشتر. اعتماد عمومی به سازمان ملل و حکومت ها همانگونه که ما در آستانه چهارمین پیش اجلاس (Prep COM(WSSD به میزان زیادی زیر سوال رفته است. حضور و مشارکت بسیاری از ما در اینجا زیر سوال رفته است و فراخوان گسترده ای برای تحریم منتشر شده است.

در پایان من می خواهم بگویم که عظمت و پیچیدگی این بحران ها امروز ما را با درخواست های شفافتری برای تغییرات مهیج و گوناگون مواجه می کند، البته اگر که ما اصولا در پی گذار به یک آینده پایدار باشیم. منطق و داده های جهانی سازی اقتصادی بطور کامل با عناصر توسعه پایدار در تناقض است. این مسائل تاریخ متاخر را به سمت مرحله ای سوق می دهد که ما اکنون در آغاز آن هستیم، دوره دیگری از انهدام گسترده انسانی و محیط زیستی بواسطه نیروهای ترکیب شده سرمایه داری و جنگ، که هر دو اینها ناشی از منطق «مزیت رقابت» می باشد.

برای نجات انسانیت بر روی زمین ما به «تنظیم»، «مقاومت» و «خلق مجدد» نیاز داریم. ما احتیاج داریم تا از تمام ابزارها برای تنظیم تولید و مصرف در تمام سطوح اجتماعی و فردی استفاده کنیم. همچنین ما به مقاومت و گسترش مقاومت مردم در برابر جهانی سازی شرکتی در محلات، کشورها، مناطق و سطح جهانی نیاز داریم. و در پایان ما به خلق دوباره آرمان ها، ارزشها، روابط اجتماعی، راهکارها و راهبردهای جنبش های اجتماعی و از درون آن به شکل دادن جایگزینی برای پایداری تولید، مصرف و مراقبت نیاز داریم.

پی نوشت ها:

1)        World Summit on the Sustainable Development(WSSD)

2)        2) شرکت چند ملیتی تولید مواد غذایی که از روش های بیو تکنولوژیک استفاده می نماید.

3)        DAWN آسیای جنوب شرقی