درچهارمين روز اعتصاب و تجمع كارگران امريكايي در شهر شيكاگو، پليس به روي آنان آتش گشود

روز كارگر و زنان

 

اول ماه مه، روز جهانی كارگر برای ما زنان از دوزاويه گرامی و قابل ارج است. اول آنكه اين روز نمادی از مبارزات كارگران جهان عليه استثمار و بهره‌كشی است؛ روزی كه ذهن و شعور و جسم كارگران معطوف به چرايی استثمار و شيوۀ رهايی از آن مي‌شود؛ روزی كه همبستگی و حمايت از تمامی استثمار شدگان سرلوحۀ شعارها و پلاكاردهاست.

دوم، ما زنان  استثمار چندگانۀ طبقاتی – جنسيتی را آن چنان تلخ و آن چنان مستمرزندگی مي‌كنيم  كه هر ثانيه و  لحظه لحظۀ اين روز را برای به چالش كشيدن نظام مردسالاري- سرمايه‌داری غنيمت مي‌شماريم. 

 

روز 22 آپريل 1856 كارگران استراليايی با دست كشيدن از كار، برای اولين بار تقاضای كاهش ساعات كار روزانه را عنوان كردند.    سی سال بعد يعنی  اول ماه می 1886، دو ميليون نفر از  كارگران امريكايی  دست از كار كشيده و خواستار تعديل شرايط كار و كاهش ساعات روزانۀ كار از ده ساعت به 8 ساعت شدند. به رغم سركوب پليس روز 4 ماه مه، روز خاكسپاری كشته شدگان، كارگران در شهر شيكاگو، دوباره دست به تظاهرات زدند كه منجر به كشته شدن عده‌ای ديگر از آنان توسط پليس شد. به دنبال آن موج وسيعی از دستگيری كارگران شروع شد و رهبران كارگری به محاكمه كشيده شده و عده‌ای نيز به اعدام محكوم شدند. در سال 1889كنگره كارگران انترناسيونال دوم  با حضور چهارصد نماينده، اولين خواستۀ كارگران را هشت ساعت كار در روز عنوان  و برای  گراميداشت خاطرۀ قربانيان كشتار شيكاگو اول ماه می را به عنوان روز كارگر اعلام كرد. اين روز به سرعت در بسياری از كشورها، از جانب كارگران، به عنوان روز كارگر پذيرفته شد و حتی پس از تامين خواست هشت ساعت كار ِ روزانه، همچنان به عنوان روز كارگر و فرصتی برای طرح مطالبات كارگری  ومبارزۀ عليه نظام سرمايه‌داری در اقصا نقاط دنيا برگزار مي‌شود.

 

روزكارگر در ايران

كارگران ايرانی  به شكلی مستقل و سازماندهی شده، برای اولين  بار روز كارگر را در سال 1301برگزار كردند. اين مراسم توسط اتحاديه كارگران چاپخانه سازماندهی شده بود و در اعلاميه‌ای كه اين اتحاديه در اين روز صادر كرد، روز يازده ارديبهشت ، مصادف با اول ماه مه را عيد كارگران ناميد و آن را تعطيل اعلام نمود. در اين مراسم در مورد اول ماه مه، نياز كارگران به تشكيلات، معيشت دشوار كارگران و بي‌خاصيت بودن قانون اساسی مشروطه در زندگی زحمتكشان سخنرانی شد.  پس از استقرار حكومت رضا شاه و سركوب فعالين كارگری و دستگيری و پيگرد فعالين حزب كمونيست روز كارگر عموما پشت درهای بسته برگزار مي‌شد و پس از سازماندهی دوبارۀ تشكل‌های مخفی حزب كمونيست، جشن اول ماه مه در سال 1307 در تهران و بسياری ديگر از مناطق دوباره برگزار شد. تجمعات كارگری در اين روز خواستار «آزادی اعتصاب، آزادی تجمعات، 8 ساعت كار روزانه و ممنوعيت كار كودكان» شدند.   تجمعات گسترده و تاثيرگذار روزكارگر توسط تشكل‌های مخفی كارگران نفت در خوزستان از سال 1305 تا 1308 منجر به اعتصابات كارگری فراگير در اين مناطق شد و قدرقدرتی دولت بريتانيا را به چالش گرفت.  دراين اعتراضات كه به خشونت كشيده شد كارگران خواهان آزادی كارگران زنداني، افزايش حقوق متناسب با معيشت كارگران، مرخصی يكماهه با حقوق، تهيه مسكن برای كليه كارگران؛  به رسيمت شناختن تشكل‌های كارگری توسط شركت، تقليل كار در تابستان و ... شدند.  به رغم سركوب كارگران  عملا بسياری از خواسته‌های آنان توسط شركت نفت ايران و انگليس پذيرفته شد.  در سال 1310 نيز تجمع كارگران نساجی اصفهان در روز اول ماه مه منجر به تحقق خواسته‌های آنان از قبيل 9 ساعت كار، توقف تفتيش و توهين به كارگران، ايجاد غذاخوری در كارخانه، افزايش 20 درصدی دستمزدها و... شد.  بسياری از فعالين كارگری   اين دوره در زندان‌های رضاشاهی جان باختند.

به رغم  اختناق و سركوب پهلوی دوم جنبش كارگری كما بيش به حيات خود ادامه داد.  اعتصابات و اعتراضات كارگری پراكنده‌ای در اين دوره صورت گرفت.  شاخص‌ترين آن‌ها اعتصاب و تظاهرات كارگران چيت‌ری بود كه منجر به سركوب و كشتار كارگران شد و چندی بعد در يك عمليات انتقامی كارفرمای كارخانه ترور شد. روزكارگر در اين دوره اگر هم برگزار مي‌شد پشت درهای بسته بود.   بعد از قيام مردمی سال 57 و مصادرۀ آن توسط حكومت ارتجاعی جمهوری اسلامي، سركوبگران جديد تلاش زيادی كردند تا روزكارگر را  از تقويم‌ها و اذهان كارگران بزدايند. با هرگونه حركت مستقل به شدت برخورد كردند و  با تاسيس نهادهايی ارتجاعی همچون خانه كارگر سعی كردند تا مبارزات و مطالبات كارگران را به بيراهه ببرند.  اما و به رغم تمامی اين تلاش‌ها در اين دوره تشكل‌های كارگری رشد چشم‌گيری داشتند و روز كارگر تقريبا هر سال در فضای باز و به شكل علنی يا نيمه علنی برگزار شد و فرصتی برای طرح مطالبات كارگران بود، گرچه همواره با سركوب وحشيانه رژيم مواجه شدند.  در تظاهراتی كه به مناسب اول ماه مه در سال‌های 87 و 88، جلوی مجلس و سال بعد در پارك لاله برگزار شد تعداد زيادی دستگير شدند و حكم‌های سنگين گرفتند.  اما و به رغم اين، حتی در سال 89 پس از سركوب وسيع جنبش‌های  مردمی ، كارگران برای تجمع روز اول ماه مه، جلوی وزارت كار،  فراخوان دادند كه عده‌ای زيادی به آن پاسخ داده و در محل گرد آمده‌ بودند، گرچه باز با يورش ماموران روبرو شدند و عده‌ای زيادی دستگير شدند. در اين دو سال اخير نيز گرچه تشكل‌های كارگری نتوانستند روز كارگر را  به طور كاملا علنی برگزار كنند اما بعضا آن را به شكل نيمه علنی برگزار كرده و مطالبات خود را طرح كرد‌ه‌اند. جمهوری اسلامی به رغم اينكه اين روز را جزو تعطيلات كارگری محسوب كرده اما هرگز مجوزی برای  برگزاری گردهم‌آيی مستقل كارگران نداده و همواره اين روز را به پدرخواندگی خود برگزار كرده‌ است و حال پس از سركوب سه ساله جنبش‌كارگری و ساير جنبش‌ها،  بيابان‌های اطراف بهشت زهرا را برای برگزاری روز كارگر پيشنهاد مي‌دهد.    

 

روزكارگر، جنبش كارگری و زنان

اگر مردان برای برگزاری روزكارگر و حضور در  جنبش كارگری فقط سرمايه‌داری و ارتجاع را در مقابل خود دارند، «زن- كارگر»‌‌ها  برای پذيرفته شدن در جنبش كارگری علاوه بر ارتجاع و سرمايه‌داري، بايد با  پدرسالاری و مردسالاری نيز مبارزه كنند.  بنابران اين‌ها هم زنند و هم كارگر و بايد در دو جبهه مبارزه ‌كنند، در يك جبهه به عنوان زن و در جبهه‌ای ديگر به عنوان كارگر، گرچه اين دو جبهه در بسياری موارد قابل تفكيك نيستند اما هر يك وظايف ويژه‌ای بر دوش «زن- كارگر» مي‌گذارند.  اما جنبش كارگری و مبارزات كارگران نه تنها توسط ارتجاعيون حاكم بر ايران، بلكه در بسياری از كشورها و حتی از جانب بسياری از روشنفكران وطنی و غيروطني، هميشه عرصه‌هايی مردانه انگاشته و نگاشته شده است، درحالی كه «زن- كارگر»ها  اگر خود طبقه‌ای تشكيل ندهند از تحت ستم‌ترين اقشار جامعه بوده و به مراتب بيشتر و بدتر از همتايان مرد خود مورد استثمار قرار مي‌گيرند.

بر اساس آخرين گزارش سازمان ملل،  زنان نصف جمعيت جهان را تشكيل مي‌دهند و دو سوم ساعت‌های كاری جهان را انجام مي‌دهند، درحالی كه فقط  1/1 درصد ار درآمد جهانی را به دست مي‌آورند و كمتر از 1/1 درصد دارايی جهان را در اختيار دارند. طبق همين آمارها زنان  عمدتا در بخش‌های پايين صنايع و خدمات كار مي‌كنند و دستمزد آنان 40 درصد مردان است.  زنان كشاورز نيمی از جمعيت كشاورز سراسر دنيا را تشكيل مي‌دهند، مجبورند در هر شرايط آب و هوايی كاركنند، هيچگونه مرخصي‌ای ندارند و بنابراين  با بالاترين خطر در سلامتی مواجه‌اند.

زنان در جمهوری اسلامی همواره با بيكاری و بيگاری گسترده روبرو بود‌ه‌اند. گرچه نرخ بيكاری در جمهوری اسلامی در سی و سه سال  گذشته، به طور كل افزايش چشم‌گيری داشته اما  نرخ بيكاری زنان تقريبا همواره به مراتب بيشتر از نرخ بيكاری مردان بوده و گاه به دوبرابر رسيده است.  بر اساس آمارهای مركز آمار ايران  7/88 درصد بيكاری در شهرها و 4/59 درصد بيكاری در روستاها متعلق به زنان است.  تسويه‌ها و اخراج‌های وسيع زنان از سال 57 به بعد نرخ بيكاری آنان را بسيار افزايش داد. نرخ بيكاری زنان از سال 57 تا 82 با 16درصد افزايش از 21 به 37 درصد رسيد، درحالی كه نرخ بيكاری مردان در همين دوره با 5 درصد افزايش از 14 به 19 رسيد. نرخ بيكاری زنان در سال 88 معادل 4/32 اعلام شد، سال 90 به  5/46 درصد رسيد و   آمارهای  امسال در اين مورد خبر از  50 درصد می ‌دهند.  طبق نظر كارشناسان، پس از فصل بهار و بيكاری بخش زيادی از زنان در بخش كشاورزي، نرخ بيكاری زنان ممكن است به 65 درصد هم برسد.  اگر بخواهيم به اين آمار و ارقام ها تعداد 12 ميليون و 500 هزار نفر زنان خانه‌دار را هم كه عملا بيگاری مي‌كنند و بازتوليد نيروی كار را به خرج و با زحمت خود به حساب سرمايه و سرمايه‌داران مي‌ريزند؛ اضافه كنيم نرخ بيكاری زنان بسيار بيشتر از اين‌ها خواهد بود.  و با توجه به حضور يك ميليون و 200 هزار زن سرپرست خانوار در سراسر كشور، مي‌توان تصور كرد كه خانواده‌هايی اساسا درآمدی برای زندگی ندارند.

زنان شاغل اما عمدتا در بخش‌های غيرتخصصی و كم‌درآمدتر مثل كشاورزي، توليد منسوجات، دوزندگی و قالی بافي، آموزش، بهداشت و مددكاری اجتماعی  كار مي‌كنند و فقط 2/3 درصد از آنان درمشاغل تخصصی و بالا مشغول به كار هستند.  اين درحالی است كه فقط 16 درصد مردان در مشاغل مذكور  كار كرده و بقيه آنان در مشاغل تخصصی تر به كار مشغولند.  مزيد بر اين در تمامی مشاغل، متوسط حقوق زنان در رده‌های شغلی يكسان خيلی پايين‌تر از مردان است.

 1/23 درصد اين زنان در بخش توليدی و عمدتا در كارگاه‌های كوچك كار مي‌كنند كه مجموعا 90 درصد نيروی كار اين كارگاه‌ها را تشكيل مي‌دهند. اين زنان تحت پوشش هيچ قانونی نيستند، شرايط كار و ميزان دستمزد آنان به ميل كارفرما تعيين مي‌شود، از بيمه و خدمات پزشكی محرومند و تحت بدترين شرايط  استثمار شده و مورد انواع و اقسام سواستفاده‌ها قرار مي‌گيرند.  95 درصد شاغلين كارگاه‌های روستايی را نيز زنان تشكيل مي‌دهند.  در اين كارگاه‌ها حتی هويت آنان را به رسميت نمي‌شناسند و اغلب به اسم همسران يا پدرانشان به كار گرفته مي‌شوند، از كار آن‌ها به عنوان كار فاميلی نام مي‌برند و چه بسا دستمزد آنان نيز به خودشان داده نشود.  اين كارگاه‌ها نيز تحت پوشش قانون كار نيستند، فاقد هرنوع بيمه، بازنشستگی و خدمات درمانی هستند  و زنان و كودكان در آن‌ها متحمل بدترين اشكال استثمار و سورفتارها مي‌شوند.  يك تحقيق دانشجويی نشان مي‌دهد كه كارگران صنعت قالي‌بافی و گليم بافی كه اغلب كمتر از 16 سال سن دارند در روز بين 12 تا 16 ساعت كار مي‌كنند و بيش از 10 نوع بيماری مختلف پوستي، استخوانی و عضلانی در آنان شناسايی شده است.

 

«زن- كارگر» و تشكل‌ مستقل

 همانطور كه اشاره شد «زن- كارگر»‌ها فقيرترين و محروم‌ترين بخش ِ نيروی را تشكيل مي‌‌دهند.  بنابراين و با توجه به تفاوت‌های عمده‌ای كه در وضعيت اقتصادی آنان وجود دارد، بخش عمده‌ای از  مبارزاتشان اقتصادی -  طبقاتی است.  اين زنان  با درجاتی شديدتر با همان مشكلات و محروميت‌هايی روبرو هستند كه همتايان مردشان.  مشكلاتی همچون بيكاري‌های گسترده، حقوق‌های معوقه، خارج شدن از شمول قانون كار؛ تحميل قراردادهای موقت و محروم ساختن آنان از بيمه بيكاري، نداشتن حق تشكل؛ حق اعتصاب؛ برگزاری مراسم روز اول ماه مه و... از طرف ديگر آنان به عنوان زن تحت ستم جنسی نيز هستند و اين ستم جنسی آنان را به عنوان بخشی از طبقه كارگر در فشار بيشتری قرار مي‌دهد. زنان اولين گروه از اخراج شدگان بوده و بخش عظيمی از ارتش ذخيره كار را تشكيل مي‌دهند؛ در زمان فراخوان مجدد به اشتغال آخرين نفرات هستند؛ خشونت محيط كار،  آزار و اذيت كارفرمايان و ساير تبعيض‌های حقوقی در محل كار و اجتماع باعث رانده شدن اين زنان  به حاشيه، كارگاه‌های كوچك، كارهای نيمه وقت و يا كار در خانه‌ها  مي‌شود كه هيچ قانوني- حتی قانون كارارتجاعی جمهوری اسلامی نيز- بر آن‌ها حاكم نيست.  بسياری  تن به ازدواج‌های زودرس واجباری داده و برخی نيز در دام تن فروشی و  اعتياد گرفتار مي‌شوند. علاوه بر اين «زن- كارگر»‌ها همچون بسياری از زنان ديگر موظف به انجام كارهای خانگي، مادري، پرستاری و تيمارداری از كودكان و سالمندان و مديريت خانه و درآمد آن هستند و اين خود به تنهايی وظيفه‌ای كمرشكن است، به ويژه در اوضاع نابسامان و گراني‌های روز‌افزون كنوني. وظايف شاق همسري، مادری و تيمارداری به اضافۀ تبعيضات و تعصبات شرعي؛ عرفی و قانونی مانع از حضور فعال و گستردۀ آنان در تشكلات صنفی و طبقاتی  مي‌شود  و تمامی اين‌ها افزون است بر آنچه تمامی زنان در جامعه و تحت نظام ِ مردسالار، پدرسالار و زن ستيز جمهوری اسلامی بايد تحمل كنند: حجاب و پوشش اجباری و كار طاقت فرسا و طولانی  زير روسری و مقعنه  در گرمای شديد تابستان، تبعيض در حقوق سياسي؛ اجتماعی ، مدني، شهروندی و... تحقير و سركوب از طريق رسانه‌های عمومي، درمحل كار و اجتماع، تبعيض در گزينش مشاغل، رشته تحصيلي، تبعيض در  امكانات رفاهی و ارتقا شغلی و هزاران تبعيض و نابرابری ديگر در عرصۀ خانه، خيابان، و محل كار!

موقعيت ويژه «زن- كارگر»‌ها كه  از يك سو در جبهۀ تبعيض‌های جنسيتی مبارزه مي‌كنند واز سوی ديگر عليه سرمايه و مناسبات آن، آنان را نيازمند سازماندهي، تاكتيك‌ها و استراتژی دراز مدت‌تری نسبت به جنبش عمومی زنان  و جنبش طبقة كارگر مي‌سازد. اين زنان  نيازمند آنند كه با ايجاد تشكلات مستقل خود هم‌زمان مبارزات خود عليه نابرابري‌های جنسيتی از يك طرف و استثمار سرمايه‌داری از طرف ديگر را به پيش ببرند. اين زنان  در جبهه مبارزات خود عليه تبعيض‌های جنسيتي، حداقل تا كسب برابری حقوقی و اجتماعی مي‌توانند روی زنان طبقات متوسط و حتی عناصر روشن‌بين طبقات بالا حساب كنند و در مقاطعی با آنان اتحاد عمل داشته باشند.  برای محو  سلطه طبقاتي، مالكيت خصوصی و حاكميت سرمايه از حمايت  همرزمان مرد خود در طبقۀ كارگر برخوردار خواهند شد و متقابلا بايد از آنان حمايت كرده و در ارتباط پويا و فعال با جنبش كارگری باشند.  اما راه محو كامل مردسالاري، پدرسالاری و هرگونه سلطۀ جنسيتي، قومي، نژادی و غيره راهی است كه چه بسا بايد به تنهايی بروند. زنانی كه به ايده‌‌ال‌های طبقات متوسط و بالا چسبيده‌اند هرگز با آنان همراه نخواهند شد و مردان و زنانی   كه تصور مي‌كنند به محض برقراری سوسياليسم همه چيز روبراه خواهد شد آنان  را تنها خواهند گذاشت. بنابراين اين زنان نه تنها به واسطۀ اينكه به عنوان «زن – كارگر» مشكلات ويژه‌ای دارند، بلكه به واسطۀ عرصه‌های مبارزاتی كه بايد در آن درگير شوند، و طول مبارزه‌اشان، كه هم از «جنبش برابری حقوق زنان» و هم ازمبارزات طبقه كارگر طولانی تر است،  نيازمند تشكل‌های مستقل،  تاكتيك‌ها و استراتژی ويژه مي‌باشند.        

 

                                                               زنانی ديگر

                                                               11 ارديبهشت 1391