در سی و پنج امین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی

مبارزه را در جهت در هم شکستن در های زندان

و آزادی همه زندانیان سیاسی سازماندهی کنیم!

در اوضاع عینی دیگری، سی و پنج امین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی را برگزار می‌کنیم. اوضاعی که جامعه بویژه در نتیجه خیزش ژینا، دستخوش تحولات بزرگی شده است. در مرکز این تحولات، خواست انقلاب و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به خواستی فراگیر در میان مردم بدل شده است.

در شرایطی یاد جانباختگان دهه ۶۰ و تابستان ۶۷ را گرامی می‌داریم که پرچم دادخواهی مادران خاوران با شعار «نمی بخشیم و فراموش نمی‌کنیم» در دست مادران خیزش ۸۸، خیزش دی ۹۶، خیزش آبان ۹۸ و خیزش ژینا برافراشته نگاه داشته شده است و به پیش می‌رود. مادران دادخواهی که از مبارزات عزیزان‌شان علیه رژیم جمهوری اسلامی و فدا کردن جان‌شان سرفرازند. مادران دادخواهی که در برابر سرکوب‌های وحشیانه رژیم عقب ننشسته‌اند و با پیام‌های نوید بخش شان، به روحیه مبارزاتی مردم علیه رژیم دمیده و هم چنان می‌دمند.

یکی از ویژگی‌ها و تغییرات دوره اخیر این است که موضوع دادخواهی دیگر موضوعی مربوط به مادران، خواهران، فرزندان و به طور کلی خانواده‌های جانباختگان نیست، بلکه موضوعی مربوط به همه مردم است. حضور وسیع مردم خشمگین در گورستان‌ها به وسعت جامعه برای گرامی داشت جانباختگان با شعارهای ضد رژیم و سرودهای انقلابی، گواه این حقیقت است. این آن شرایطی است که رژیم را بشدت به وحشت انداخته است. وحشتی که خود را بویژه با نزدیک شدن به سالگرد قتل ژینا امینی، با تهدید و فشار و یورش به خانه‌های مردم برای بازداشت خانواده‌های جانباختگان و فعالین زن و دیگر فعالین سیاسی نشان می‌دهد.

تغییر اوضاع عینی جامعه بویژه از دوران خیزش ژینا و حضور گسترده و پیشتاز زنان در آن با محوریت مبارزه علیه حجاب اجباری و آتش زدن آن، رژیم را بیش از پیش مستاصل کرده است؛ به همین دلیل تلاش می‌کند با دستگیری و زندانی کردن خیل وسیعی‌ای از زنان رعب و وحشت در جامعه ایجاد کند تا بتواند از ادامه مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و دمیدن به امر مبارزه جلوگیری کند.

اما برخورد و روحیه بالای زنان زندانی سیاسی حتی درون زندان و در شرایطی که با انواع شکنجه، تجاوز و تهدید خانواده های‌شان مواجه هستند، رژیم را مستاصل‌تر کرده است. زنان جسور زندانی سیاسی اولین لحظه پس از آزادی با وثیقه‌های کمر شکن، در مقابل دیوار‌های بلند زندان، با شعارهایی هم چون «زن زندگی آزادی»، «خامنه‌ای ضحاک می‌کشیمت زیر خاک»، «حکومت ستمگر نابود باید گردد» ادامه مبارزه و نقش پیشتاز زنان در آن را آشکار می‌سازند.

بین این دسته از زنان مبارز و جسور با زنانی است که در خارج از کشور با ادعای دفاع از زنان و مبارزات‌شان به درگاه امپریالیست‌ها دریوزه‌گی می‌کنند، دره‌ای عمیق و پر نشدنی موجود است.

در همین دوره که مادران دادخواه و خیل عظیم مردم در خیابان و گورستان و مزار جانباختگان با صدای بلند فریاد می‌زنند که «نمی‌بخشند و فراموش نمی‌کنند»، سطلنت طلب‌ها به سرکردگی رضا پهلوی بخشیدن جنایتکاران و قاتلینِ بهترین و فداکارترین مبارزین و انقلابیون را مطرح کرده و یاسمین پهلوی، دادخواهی برای اعدام شدگان دهه ۶۰ و تابستان ۶۷ که عمدتا از مجاهدین و نیروهای چپ بودند را غیر ضروری می‌داند.

بی‌شک مخالفت رضا پهلوی با خواسته دادخواهان که «نمی‌بخشیم و فراموش نمی‌کنیم» و هم چنین مخالفت یاسمین پهلوی از دادخواهی برای قتل عام زندانیان سیاسی دهه شصت، به این علت است که این دارودسته از عملی شدن این دادخواهی یعنی محاکمه عاملین و آمرین جنایتکار که ربط مستقیم به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری یک دولت انقلابی دارد، هراس دارند. این داوردسته بیش از هر چیز از انقلاب واقعی می‌ترسند. به همین دلیل هم در صددند با تمام توان مالی و حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیم قدرت‌های امپریالیستی غربی بویژه آمریکا، کل سیستم یعنی زندان و سازمان امنیت و دم و دستگاه سرکوبگر نظامی و سپاه پاسداران و به یک کلام کل نظام ستم و استثمار جمهوری اسلامی را حفظ کنند.

آن چه را که باید در نظر گرفت این است که در آن دوره یعنی سال‌های شصت، برای رژیمی که با توافق امپریالیست‌ها به قدرت رسیده بود، کاملا روشن بود که بدون سرکوب خونین جنبش‌ها و مبارزین و انقلابیون نمی‌تواند خود را تثبیت کند. در عین حال در آن دوره، کل شرایط به خمینی و رژیم‌اش این اجازه را داد که بتواند در دهه ۶۰ و اوج آن تابستان ۶۷ هزاران نفر از بهترین و فداکارترین مبارزینِ در بند را اعدام کند و در گورهای دسته جمعی در گورستان‌هایی هم چون خاوران، به خاک بسپارند تا زندان‌ها را از زندانیان سیاسی خالی کنند. تا جوانان را از آشنایی با نسلی آگاه و آرمان خواه، نسلی که خواست تغییر و ساخت دنیایی متفاوت را در سر می‌پروراند و با این هدف رژیم سلطنتی را سرنگون کرده بود، محروم کنند. به همین دلیل هم کلیه امپریالیست‌ها از این خوش خدمتی رژیم با سکوت رضایت مندانه خود، استقبال کردند.

بدون هیچ شک و شبهه ای، شرایط عینی کنونی با سال‌های دهه ۶۰ تفاوت کیفی کرده است. تفاوت در این است که رژیم جمهوری اسلامی در میان اکثریت مردم بویژه اقشار و طبقات تهیدست شهر و روستا بی‌پایه است و از نظر ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی شکست خورده است. با انتشار هزاران تصویر و گزارش مردمی از سرکوب‌های وحشیانۀ رژیم از خیزش‌های اخیر در شبکه‌های اجتماعی، میلیون‌ها نفر در جریان این جنایات قرار گرفتند. نتایج وخیم سیاسی و اقتصادی یک رژیم سرتا پا مرتجع و وابسته تئوکراتیک را با گوشت و پوست خود در زندگی لمس کرده اند. زنان بویژه نسل جوان جنایت و قصاوت دولت دینمدار را در همین دوره خیزش ژینا با کشتن ده‌ها زن جوان و زندانی کردن تعداد وسیعی‌ای از آنان به جرم مخالفت با حجاب اجباری، با چشم خود دیدند.

با در نظر گرفتن این تغییر و تحولات کیفی در جامعه، خواست بر حق «آزای زندانیان سیاسی» و یا تلاش‌های مثبت برای آزادی یکی یا تعدادی از زندانیان سیاسی، با در نظر گرفتن تضاد عمیق مردم با رژیم جمهوری اسلامی دیگرجوابگو نیست. در شرایط کنونی، شرایطی که جامعه در التهاب بسر می‌برد، شرایطی که فوران خشم و نفرت عمیق از رژیم عیان است و هر آن می‌تواند به خیزشی به مراتب گسترده‌تر از خیزش ژینا منتهی شود، وظیفه اصلی و تعیین کننده همه ما نیروهای مبارز و انقلابی این است که بتوانیم فعالیت‌های خود را در عرصه‌های گوناگون مبارزاتی در راستای درهم شکستن درهای زندان و آزادی همه زندانیان سیاسی که به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی گره خورده است، سازماندهی کنیم. فراگیر کردن خواست «درهای زندان برای آزادی همه زندانیان سیاسی شکسته باد» به مبارزات مردم در جهت انقلاب و سرنگونی رژیم سمت و سوی درست تر، تعرضی‌تر و هدفمند‌تری می‌دهد.

پیشبرد این شکل از مبارزه با این جهت گیری است که به طور واقعی یاد و راه جان باختگان دهه۶۰ و تابستان ۶۷ و همه جان باختگانی که جان عزیزشان را برای ساختن جامعه و آینده‌ای فدا کردند که در آن هیچ کس به خاطر عقایدش زندانی و اعدام نشود، گرامی داشته می‌شود.

٥ شهریور ١٤٠٢/ ٢٧ اوت ٢٠٢٣