منشور ما و منشور آن ها!

در ماه های اخیر و در نتیجه خیزش انقلابی و نقش پیشقراولی زنان در آن، پرو امپریالیست ها به تکاپوی بیشتری افتاده و در تلاشند که به مبارزات جاری در جامعه سمت و سوی دلخواه خود را دهند. ویژگی خیزش انقلابی ١٤٠١، نقش و جایگاه برجسته زنان در آن است. زنان از نظر کثرت، بی باکی و جسارت، همبستگی و یگانگی و مهم تر از همه، از نظر پیشتازی، این خیزش را منحصر به فرد کرده اند.

زنان با مبارزات شان حماسه هایی آفریده اند که در تاریخ بی نظیر است. صحنه هایی را شاهد بودیم که زنان در آن همزمان با حضور نیروهای سرکوبگر، روسری ها را در هوا می چرخانند و یا به آتش می کشیدند. صحنه هایی که زنان بر روی سکوها و بلندی ها رفته و با شعار دادن و متحد کردن مبارزین خیابان، بر طبل پیشروی مبارزت می کوبند. صحنه هایی که زنان جوان و نوجوان در حال نوشتن مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور، زن زندگی آزادی و... بر روی دیوار ها هستند. صحنه هایی که زنان در مقابل سرکوبگران می ایستند و با جسارت خود، قدرت گلوله های مرگبار شان را تحقیر می کنند.

بر بستر چنین تحولاتی در جامعه است که نیروهای راست و پرو امپریالیست، بیش از گذشته به تحرک در آمده اند و تلاش می کنند با «دفاع» دروغین از مبارزات زنان و مردم، با اتکا به قدرت های امپریالیستی غرب، به جنبش انقلابی ضربه وارد کنند و مانع پیشروی آن شوند. تلاش دارند هر روز از کیسه مارگیری شان طرح و نقشه ای را بیرون کشند تا به اتحاد و همبستگی مبارزاتی ستمدیدگان در سراسر جامعه ضربه وارد کنند و مسیر مبارزات را به طور آگاهانه و نقشه مند منحرف سازند. در همین راستا و به دنبال کنفرانس جورج تاون در تاریخ ١٩ اسفند، بخشی از این جریانات وابسته، منشور کذایی خود را تحت نام «همبستگی و سازماندهی برای آزادی» با نام اختصاری «مهسا» پیش گذاشتند.

آن چه که اساس این منشور کذایی را تشکیل می دهد، اتکا به قدرت های امپریالیستی غرب و حذف آگاهانه و هدفمند مردم است. مردمی که ستون اصلی تغییر و تحولات ریشه ای و بنیادی در جامعه هستند. مردمی که در خیزش انقلابی و با عمل انقلابی شان اعلام کردند که بدنبال سرنگونی جمهوری  اسلامی از طریق انقلاب هستند و این چنین می توانند دست کلیه امپریالیست های شرق و غرب را از حیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی کوتاه کنند. برای انجام این وظیفه خطیر است که قیام گران زن و مرد از کردستان و بلوچستان، از تهران و تبریز، از مشهد و شیراز، از آمل و اراک، از کرج و ایذه، از دهگلان و ایلام  و... بانگ اتحاد و همبستگی را سر داده و بر آن پای می فشارند.

اما در مقابلِ این اتحاد عمیق بین قیامگران جنبش انقلابی، دارودسته پرو امپریالیست ها قرار دارند که با علم کردن اتحاد از نوع و جنس دیگری تلاش دارند بطور نقشه مند به همبستگی مردم ضربه زنند. اتحاد ادعایی این دارودسته هیچ ربطی به مردم و منافع آنان در پیشبرد مبارزه علیه کل نظام ستم و استثمار جمهوری اسلامی، ندارد.

چرا که در همین منشور کذایی هم منظور اینان از اتحاد به روشنی پیش گذاشته شده است: همبستگی و وحدت بیشتر و عمیق ترشان با مرتجعین رنگارنگ از نایاک و «اصلاح طلبان» حکومتی و لباس شخصی ها تا سران و سلاطین امپریالیستی.

 بندهای این منشور به گونه ای تنظیم شده که به قدرت های امپریالیستی غرب اطمینان دهند که در صورت بر گزیدن اینان، منافع شان بهتر، همه جانبه تر و گسترده تر از دورانِ حاکمیتِ جمهوری اسلامی، تامین خواهد شد. با این هدف است که می خواهند به مردم بقبولانند که تنها از طریق دخالت امپریالیست ها می توانند از شر جمهوری اسلامی خلاص شوند. به همین دلیل کل منشور به ویژه بندهای اولیه آن، قصدشان را از مصادره کردن خیزش انقلابی روشن تر می کند: حفظ سیستم ستم و استثمارحاکم. برای حفظ سیستم حاکم است که بند مربوط به ادغام سپاه پاسداران در ارتش را پیش گذاشته اند تا به امپریالیست ها نشان دهند که اگر اینان را به عنوان راننده گان «جدید» سیستم ستمگرانه حاکم برگزینند، با اتکا به این نیروی نظامی نخواهند گذاشت مبارزات زنان و همه ستمدیدگان جامعه به سمت ریشه کن کردن بساط ستم و استثمار سرمایه داری حرکت کند.

اما،

در رابطه با زنان، در منشور رضا پهلوی و موتلفین اش، در بخش «حقوق بشر و کرامت انسانی»، یک سوم یک بند به نیمی از جامعه و خواسته های آنان اختصاص داده شده است. قول و قرار حداکثری این منشور و شش نویسنده آن به ریاست رضا پهلوی برای زنان، در «پیوستن و عمل به کنوانسیون بین المللی رفع هر گونه تبعیض علیه زنان» خلاصه شده است!

خواسته حداکثری منشور «همبستگی...» یعنی پیوستن به کنوانسیون بین المللی رفع تبعیض بر زنان، خواسته ای است که سال ها توسط زنان حکومتی و غیر حکومتی «اصلاح طلب» در همگرایی های گوناگون پیش گذاشته شد و پیوستن ایران به این کنوانسیون، عین پیشروی جنبش زنان با بوق و کرنا جا زده شد. در همان دوره هم این خواست بشدت عقب مانده و ضربه زننده به جنبش زنان را افشا کردیم و این واقعیت را پیش گذاشتیم که بسیاری از کشورهای جهان از جمله در خاورمیانه به این کنوانسیون پیوسته اند، اما هیچ تغییری در موقعیت فرودست زنان و خشونت های بر خواسته از آن ایجاد نشده و نمی تواند بشود. چرا که ستم بر زن یکی از پایه های مهم و تعیین کننده برای همه سیستم های مبتنی بر ستم و استثمار حاکم بر جهان است.  

حال در شرایط پیشروی جنبش انقلابی زنان، پیش برندگان منشور کذایی هم چون مسیح علی نژاد که خود سال ها در رکاب زنان حکومتی برای تعدیل و ترمیم جمهوری اسلامی قرار داشت و در سال های اخیر برای منزه کردن چهره کریه امپریالیسم آمریکا و اروپا که خود از عاملین اصلی ستمگری به زنان در سراسر جهان هستند، بیش از پیش عیان می کند که ایشان و هم فکران شان نمی توانند فراتر از خواسته های زنان حکومتی قدم بردارند. چرا که ماهیت طبقاتی این دارودسته هیچ تفاوتی با زنان «اصلاح طلب» حکومتی نداشته و ندارد.

آن چه که این داورو دسته در پی آن هستند این است که بتوانند خشم و نفرت فشرده شده در زنان از انقیاد و بردگی شان که بازتاب اولیه اما مهم آن در خیزش ژینا با برداشتن حجاب و آتش زدن آن در سراسر جامعه، سرریز شده را با عضویت در کنوانسیون منع خشونت که نهادی از نهاد های امپریالیستی است، مهار کرده و جنبش زنان را از عمق یابی و جهت گیری های انقلابی تر باز دارند. در عین این که می خواهند با طرح این نهاد های امپریالیستی در ذهن زنان به ویژه جوانان و نوجوانان، به آن مشروعیت بخشیده و در کل امپریالیست ها را به عنوان ناجیان زنان جا بیاندازند.

اما واقعیت این است که موضوع مبارزه و مقاومت چهل و چهار ساله زنان علیه حجاب و اوج آن در خیزش کنونی که حلقه کلیدی مبارزه علیه کل مناسبات و روابط اجتماعی زن ستیزانه است، به موضوع کنوانسیون های رنگارنگ دهن پر کن امپریالیستی، هیچ ربطی ندارد. هدف مبارزات خونین زنان جسور و پیشرو، زنان آگاه و مبارز در جنبش انقلابی علیه حجاب اجباری، علاوه بر دفن رژیم و پرچم ایدئولوژیک اش، باز پس گیری مالکیت بر بدن شان است. این مبارزه یعنی باز پس گیری بدن زن، حتا با سرنگونی رژیم از طریق یک انقلاب اجتماعی واقعی هم حل نهایی نمی شود و مبارزه ای  ادامه دار خواهد بود. با این تفاوت که یک دولت انقلابی، تمامی شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به گونه ای سازماندهی می کند که زنان بتوانند در عرصه های مختلف اجتماعی برای رهایی، برای مالکیت بر فکر و بدن خود، در خدمت به پیشروی و رهایی آحاد جامعه، دخالت آگاهانه کنند.

در نتیجه و بدون هیچ شک و شبهه ای قصد این شش نفر به رهبری رضا پهلوی از طرح پیوستن به کنوانسیون منع خشونت درمنشورشان، فرو نشاندن شعله های خشم عریان زنانی است که از ستم یک سیستم طبقاتی استثمارگر و زن ستیز به تنگ آمده اند.

آن چه را که باید یک بار دیگر بر آن تاکید کنیم این است که، برای ما  زنان، زنانی که 44 سال مبارزات مان را بدون توهم و بدون دخیل بستن به درگاه ارتجاع و امپریالیسم پیش برده ایم، در شرایط کنونی که خواست سرنگونی کل نظام حاکم از طریق  انقلاب به خواستی عمیق و گسترده در میان اکثریت مردم بخصوص زحمتکشان تبدیل شده است، چگونه رفتن جمهوری اسلامی، مرز بین انقلاب و ضد انقلاب را تعیین می کند.

در نتیجه نه تنها برای زنان بلکه برای اکثریت ستمدیدگانی که در کف خیابان در مبارزه هستند، منشور رضا پهلوی و باندش که در خدمت به نجات سیستم ستم و اسثتمار رو به مرگ حاکم با اتکا به امپریالیست های غربی می باشد، راه حلی ضد انقلابی و در ضدیت کامل با منافع زنان و به طور کل توده های ستمدیده است.

اما در مقابل این دارودسته، راه حلی درست و اصولی قرار دارد که خود را بر این حقیقت استوار کرده که ستم بر زن یکی از تضادهایی است که در جامعه طبقاتی ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی که منشور کذایی به دنبال حفظ آن است، قابل حل نیست؛ چرا که پدر/مردسالاری در بافت این سیستم تنیده شده است. در نتیجه منشور زنان آگاه و انقلابی که برای نابودی منشا ستم بر زن مبارزه می کنند، منشوری خواهد بود که حل این تضاد تاریخی را در دستور کار و برنامه خود گذاشته است.

این امر تعیین کننده، یعنی رهایی زنان از ستم جنسیتی که بخش مهمی از پیشرفت جامعه رو به آینده است، در تحلیل نهایی زمانی به واقعیت می پیوندد که در سیستم اقتصادی و شیوه تولیدی پس از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، تغییرات رادیکال و انقلابی انجام گیرد.

این منشور و برنامه ای است که ما به دنبال آن هستیم و برای به سرانجام رساندن آن بی وقفه تلاش و مبارزه می کنیم.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥۸

آپریل ٢٠٢٣ /  فروردین ١٤٠٢