گزارشگران :

گزارشگران :

هدف رژیم جمهوری اسلامی از کشتار زندانیان سیاسی چه بود و در چه شرایطی صورت گرفت؟

لیلا پرنیان:

رژیم جمهوری اسلامی از همان روزهای اول موجودیت خود نشان داد که هویتش با سرکوب دائمی مردم تعریف می شود، سرکوب بخش جدایی ناپذیراز ایدئولوژی این نظام بوده و است. زمانی که این رژیم اعلام کرد زنان باید علامت بردگی بر سر کنند، دهقانان ترکمن صحرا را بخاطر پس گرفتن زمین هایشان که ژنرال های شاه دزدیده بودند به خون کشید، زمانی که توپ و تفنگ ها را برای سرکوب خلق انقلابی کرد و دیگر ملیتهای تحت ستم بکار گرفت، زمانی که تشکلات مستقل کارگری را در هم کوبید، زمانی که یورش وحشیانه اش را به نویسندگان و شعرا و هنرمندان مبارز و آزادیخواه به پیش برد، و سپس به انقلابیون و سازمانهای آنها یورش برد و بسیاری از اعضا و هواداران آنان را به قتل رساند، به واقع به همه مردم از اقشار و طبقات جامعه اعلان جنگ کرد.

درسال 67 در فاصله ای کمتر از چند ماه، هزاران نفر از زندانیان سیاسی به قتل رسیدند. چوبه های دار، جوخه های تیرباران و آتش مسلسل و انفجار نارنجک در میان زندانیان طریق به انجام رساندن این جنایت عظیم بود. این قتل عام نه اولین تبهکاری جمهوری اسلامی بود و نه آخرین آن؛ اما بی تردید اوج جنایت رژیم علیه زندانیان سیاسی بود. فرمان این جنایت تاریخی را خمینی شخصا صادر کرد و تمامی سرمداران حکومت راسا بر اجرای این قتل عام نظارت کردند و بر آن صحه گذاردند.

خمینی با قبول آتش بس جنگ 8 ساله ایران با عراق خاتمه داد. بالا کشیدن جام زهر توسط خمینی بیان ورشکستگی سیاسی – ایدئولوژیک خمینی و کل نظام جمهوری اسلامی بود. کشتار زندانیان سیاسی انعکاسی از این ورشکستگی نیز بود.

البته جنبه های دیگری نیز عمل می کرد مثلا، موضوع بازسازی پس از جنگ و شروطی که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تعیین کردند.  ورود سرمایه های خارجی نیاز به ثبات و امنیت داشت. ثباتی که معنی اش برای اکثریت مردم خانه خرابی، فقر و فلاکت و اختناق و سرکوب بود.

اما مهمتر از اینها زندانیان سیاسی سمبل نمادین جامعه بودند. انعکاس مردمی بودند که به ارتجاع اسلامی تسلیم نشده بودند. آنها سمبل مقاومت و آگاهی مردم بودند. آنها مبارزین نسلی بودند که همراه مردم بار انقلاب ضد سلطنتی را به دوش کشیدند وشجاعانه در مقابل این میوه چینان انقلاب ایستادگی کردند. 

سران حکومت جمهوری اسلامی در حالی که خون فرزندان خلق از چنگ اشان می چکید، اعلام کردند که بزودی در ایران هیچ زندانی سیاسی وجود نخواهد داشت.

اما برخورد قدرتهای امپریالیستی به این مسئله نیز مهم است. در آن زمان این مدعیان پاسداری از « حقوق بشر» در قبال این قتل عام رضایتمندانه سکوت کردند، چرا که قربانی کردن بهترین دختران و پسران مردم امنیت لازم را برای کسب سودهای کلان آنان تضمین می کرد.

در قتل عام دهه 60، بسیاری از اعدام شدگان را زنان تشکیل دادند. زنانی که علیه افکار، عقاید؛ سنن و روابط عقب مانده شوریدند؛ جرئت کردند و پا به میدان مبارزه علیه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی گذاشتند؛ فعالانه و شجاعانه در میدانهای گوناگون نبرد شرکت کردند: در مقابل ستمهای قرون وسطایی علیه زنان شجاعانه با شیوه های مختلف به مبارزه ادامه داده اند و تا بحال این مبارزه قطع نشده و اوج تازه ای یافته است. زنان همچنین در عرصه خانه و مدرسه؛ کارخانه و مزرعه؛ در عرصه علم و هنر و تبلیغ ایده های انقلابی؛ در نبردهای خیابانی تا شرکت در مبارزات مسلحانه بویژه در مناطقی چون کردستان شرکت داشته اند.

این زنان در مقابل اشکال شنیع ستم مضاعف در زندانها ایستادگی کردند. زندانهایی که زن ستیزی جمهوری اسلامی را بطور فشرده در تجاوز جنسی، بویژه به دختران باکره قبل از اعدام و بر طبق احکام اسلامی، در فحش و تحقیر مردانه و آزار بدنی و محرومیت از امکانات بهداشتی به نمایش گذاشته است. زنان مبارزی بودند که فرزندشان در زندان متولد شد و نشستن و حرف زدن و راه رفتن را در سیاهچال های تنگ و تاریک  آموختند؛ زنان مبارزی بودند که در اثر شکنجه دچار خونریزی رحم شدند، مورد تجاوزهای حیوانی قرار گرفتند، و ماه ها تابوت های مرگ اسلامی را تحمل کردند اما تن به سازش و تسلیم ندادند.

در بیرون زندانها، زنان ( مادران و همسران) بار اصلی دفاع از زندانیان سیاسی و عزیزان جانباخته را بر عهده داشتند. تهدید و آزار و اذیت رژیم بر آنها مانع از افشای جنایات جمهوری اسلامی در زندانها و انعکاس اخبار مبارزاتی زندانیان نشد.

دامنه سرکوب و به بند کشاندن زنان به زندانیان سیاسی محدود نبوده و نیست. رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی برای کنترل اجتماعی، شخصی، روحی و جسمی زنان و تحمیل حجاب اجباری شبکه گسترده « نهی از منکرات» را بوجود آورده که محل اخاذی و آزار جنسی زنان است. رژیم اسلامی هزاران زن را در زندانهای عادی به جرم بد حجابی ، مواد مخدر، تن فروشی و زنا و کشتن شوهران مستبد خود به زندان افکنده است و مجازات های ویژه ای چون سنگسار وضع کرده است. در این زندانها کثیف ترین اعمال بیداگرانه در حق زنان زندانی روا می شود. این فراموش شدگان تاریخ، قربانیان نظامی هستند که آنان را به جرم قربانی شدن به زندان می افکند.

قتل عام زندانیان سیاسی در دهه 60 و بخصوص تابستان 67 هم چون زخمی همیشه تازه بر پیکر مردم ما باقی است و تا سرنگونی کلیت نظام جمهوری اسلامی، درد این رنج با ما خواهد بود.

گزارشگران:

نخستین سمینار سراسری در باره کشتار زندانیان سیاسی در ایران، در تابستان 2005 در کلن – آلمان برگزار شد. امسال نیز، از 24 تا 26 اوت، دومین گردهمائی سراسری در شهر کلن تدارک دیده شده است. ضرورت برگزاری چنین گردهمائی را چگونه ارزیابی می کنید؟

لیلا پرنیان :

انجام اشکال متفاوتی از مبارزه برای یادمان جانباختگان دهه خونین 60 یکی از وظایف دائمی هر نیرو و فرد مترقی، آزادیخواه و انقلابی می باشد.

مسئله زندانیان سیاسی و مقاومت و ایستادگی شان بخش مهمی از مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی است. رژیم جمهوری اسلامی کوشیده تا فراموشی خشونت باری را به مردم تحمیل کند. آنها می خواهند قتل عامی که از زندانیان سیاسی کردند به گوش نسل جوان نرسد. چرا که مقاومت و ایستادگی زندانیان سیاسی در مقابل یکی از منفور ترین رژیم های جهان ربط دارد به ساختن دنیائی دیگر. سرمداران جمهوری اسلامی خیال می کردند که با حذف فیزیکی هزاران زندانی سیاسی می توانند آنان را از تاریخ حذف کنند و پیوند نسل قبل با نسل تولد یافته کنونی را قطع کنند.  ضرورت برگزاری چنین گردهمائی ها  کمکی است به ایجاد چنین پیوند مهمی و اینکه هر چه بیشتربتوان جنایات جمهوری اسلامی را در اذهان توده ها ی مترقی و آزادیخواه در سطح ملی و بین المللی افشا کرد.

گردهم آئی ما در دومین سمینار زندانیان سیاسی برای این است که زندگی غرور آفرین جانباختگان را که ذخیره گرانبهائی برای مبارزات امروز است گرامی بداریم.  و بار دیگر تاکید کنیم که پیام قدرتمند زندگی و مرگ آنان را فراموش نخواهیم کرد و عاملین قتل عام زندانیان سیاسی را هرگز نخواهیم بخشید. جانباختگان منافع خود را در مرتبه اول قرار ندادند، و جان عزیز خود را برای ریشه دارتر کردن مبارزه خلقهای ما هدیه کردند.

پیام آنان این بود: عدالت خواهی و برابری طلبی، گذشتن از منافع فردی، استواری در مقابل سختی ها و سخت کوشی برای ساختن جهانی که هیچ انسانی بخاطر عقایدش سرکوب و اعدام نشود، هیچ انسانی بخاطر جنسیتش برده نباشد، هیچ رنجبری حاصل دسترنجش را مشت قلیلی نچاپند، هیچ کودکی مورد ستم و استثمار و آزار قرار نگیرد و.........................

به دیده من اولین سمینار سراسری زندانیان سیاسی گام مثبتی بود که تا حدودی توانست جمع وسیعی از زندانیان سیاسی سابق را گرد آورد و همراه با دیگر زنان و مردانی که در سه دهه گذشته یکی از وظایف خود را دفاع از زندانیان سیاسی و افشای جنایات جمهوری اسلامی قرار داده است، پیش برد . این حرکت نیز کمبودهائی در بر داشت. مهم ترین کمبود اولین سمینار به این شکل منعکس شد که سمینار قتل عام زندانیان سیاسی دهه 60 را عمدتا مختص به یک طیف از نیروهای چپ اختصاص داد. این امر در پیوستن گسترده زندانیان سیاسی سابق از تشکلات و نیروهای مترقی و انقلابی برای برگزاری هر چه وسیع تر سمینار جلوگیری کرد و در عین حال باعث شد که بسیاری از تجارب و خاطره ها به این سمینار راه نیابد.

گزارشگران:

به نظر شما در این گردهمائی به چه محورها و نکاتی باید توجه داشت؟ و اینکه گردهمائی امسال به موضوع زندانی سیاسی و جنبش های اجتماعی می پردازد. رابطه جنبش های اجتماعی و پدیده سرکوب را چگونه تعریف می کنید؟

لیلا پرنیان:

در مورد قسمت اول سوال،ببینید مسئله گرامیداشت زندانیان سیاسی به این دلیل است که آنها سمبل مقاومت و مبارزه جامعه علیه نا برابری ها و ناعدالتی هایی هستند که علیه مردم روا شده است اما این به هیچ وجه مسئله ای در خود و به مثابه  قهرمان سازی نیست، بلکه دفاع و ادامه آن راه و آرزوهائی ست که آنان برایش مبارزه کردند و جان خود را در این راه دادند و یا بخش مهمی از عمر خود را تحت بدترین شرایط صرف آن کردند. محرک چنین از خود گذشتگی اعتقاد به اهدافیست والا برای ساختن دنیائی دیگر.دنیائی که در آن آثاری از ستم طبقاتی، ملیتی، جنسیتی وجود ندارد. و مبارزه این عزیزان بخش مهمی از کل مبارزه ای است که جامعه ما در جهت  پیشروی بدان سو است. با در نظر داشت چنین جهت گیری است که فکر می کنم باید این گردهمایی در راستای چنین هدفی قرار گیرد. یعنی برای آگاهگری بیشتر، برای بحث و رد و بدل کردن تجارب و همچنین همانگونه که قبلتر اشاره شد ایجا د پیوند بین نسل جوان با تجارب پیشینیان. 

به همین دلیل است که من از موضوعاتی که  امسال برای سمینار تعیین شده است، استقبال می کنم و امیدوارم که قدمی باشد در نیل به این اهداف.

و اما در مورد قسمت دوم یعنی رابطه بین جنبش های اجتماعی و سرکوب باید این نکته را در نظر داشته باشیم که جمهوری اسلامی علیرغم سرکوبهای وحشیانه اش در سه دهه گذشته هرگز نتوانسته است به ثبات دلخواهش برسد و هرگاه هم که ثبات نسبی را بدست آورده است طولی نکشیده که با سر رسیدن موجی از مبارزات مردمی بسرعت پایه های این ثبات لرزان شکسته شده است و اساس و بساط  آرزوهای ارتجاعی شان را برهم زده است. مبارزات زنان، شورشهای محلی مردم، مبارزات دانشجویی، مبارزات در کردستان، مبارزات کارگران و معلمان و... اینها همه نمونه هایی است که بخصوص در یک دهه گذشته اوج تازه ای گرفتند.

خوب طبیعتا یک رژیم واپسمانده وعقبگرا چاره ای جز سرکوب ندارد. جمهوری اسلامی طبقات عقب مانده و ارتجاعی را نمایندگی می کند، و منافع این طبقات در تضاد آشکار با منافع کل توده های مردم قرار دارد. عدم اتکاء به توده ها، فاصله گرفتن از توده ها و بخصوص سرکوب توده ها بخش جدایی ناپذیر این سیستم و رژیم ارتجاعی و تئوکراتیک است. این رژیم  با اتکاء به جنبه تئوکراتیکش برای تحمیق توده ها تنها می تواند به احساسات مذهبی و خرافات بخش های عقب مانده اتکاء کند. اما سرکوب بخش ضروری و جدایی ناپذیر آنست. بنابراین راه حلهایی مثل امید بخشیدن به خاتمی ها و یا افراد وجریاناتی که از درون این رژیم بیرون آمده و یا می آیند و یا اگر رژیمهایی که با چنین ماهیتی ازجانب قدرتهای بزرگ سرمایه داری تحمیل شوند، سرکوب لجام گسیخته بخش جدایی ناپذیر نظام آنها خواهد بود.

به نظر من یکی از مهم ترین نکاتی که دومین سمینار زندانیان سیاسی باید در خود فشرده کند، پیامی است که جانباختگان دهه 60 به ما دادند: هرگز ستمدیدگان نتوانسته اند از طریق سازش با ستمگران به خواسته ها و آرزوهایشان دست یابند. هرگز ستمدیگان نتوانسته اند خواسته ها و آرزوهای خود را از طریق رفرمیستی حاصل کنند. سرکوب و شکنجه و تجاوز و اعدام جزئی جدا ناپذیر از نظام حاکم بر ایران است و تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی و حرکت بسوی جامعه ای عاری از ستم و استثمار از بین خواهد رفت. اینها آن آمالی است که جانباختگان بخاطرش از همه چیز خود گذشتند.

گزارشگران:

برای پیشبرد و موفقیت این گردهمائی چه پیشنهادی دارید و در این رابطه چه اهداف دراز مدتی را باید در نظر داشت؟

لیلا پرنیان:

من تا حد زیادی در بالا به این سوال پاسخ داده ام  و در اینجا تنها می توانم بصورت خلاصه بر آنها تاکیدی داشته باشم . اینکه به نظر من هدف دومین سمینار زندانیان سیاسی از گرامیداشت جانباختگان دهه 60 نه برای سوگواری است و نه برای افسوس خوردن گذشته، و نه قهرمان سازی، بلکه حرکت در جهت ساختن آینده است. آینده ای که پرچمدار آن جوانان زن و مردی است که جسورانه در جستجوی آگاهی و فرا گرفتن درسها و تجارب نسل گذشته است. نسلی که با اشتیاق به تاریخ نسل قبلی خود گوش می سپارد و اشتیاق شنیدن هر چه بیشتر این تاریخ را از بازماندگان نسل قبلی دارد. همانگونه که قبلا اشاره کردم باید اهداف دراز مدت این گردهمایی فراهم کردن شرایط برای ایجاد چنین پیوندی بین نسل انقلاب و نسل جدید باشد و تلاش کند که هسته پیام مبارزاتی جانباختگان را انتقال دهد. و برای این امر مهم باید تلاش شود که با کمک نسل جوان نیز از گذشته جمعبندی شود و بر اشتباهات جنبش انقلابی که باعث شد مرتجعین جمهوری اسلامی انقلاب را بدزند، فائق آیند و از نکات مثبت آن تا به آخر دفاع کنند. اگر قرار است که به چنین هدفی برسیم باید این سمینار محلی برای همه نیروها  و تشکلات و سازمانها و افراد مترقی و انقلابی باشد. و متقابلا  همه باید برای موفقیت آن چه از زاویه سیاسی و چه از زاویه سازماندهی کمک کرده و خود را بخشی ازاین حرکت بدانند.

با سپاس از شما

لیلا پرنیان

2007/07/12

Leila-parnian@hotmail.com