انتخابات در افغانستان

نشریه شماره11  تشکل زنان 8 مارس

انتخابات در افغانستان

اقتباس از سرویس خبری  جهانی برای فتح، نوامبر 2004

هما غفوری

سرویس های خبری جهان خبر انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را كه در تاریخ 9 اكتبر 2004 بوقوع پیوست با بوق و کرنا گزارش كردند. این گزارشات همراه با فیلم ها و تصاویری از صف طولانی زنان در مراکز رای گیری بود. هدف این بود كه نشان دهند «دمكراسی» در افغانستان اشغالی آغاز شده و زنان از آزادی برخودارند.

اما در همه این فیلم ها و تصاویر، زنان همچنان از سر تا  پا در برقع (چادری) پوشانده شده  و موقعیتشان حداقل از نظر پوشش با دوران طالبان فرقی نداشت. با این تفاوت كه  طالبان برای انتخاب ملا عمر زنان را مجبور به رای دادن نمی كرد. مسئله زنان بخوبی ماهیت تغییرات افغانستان پس از اشغال آمریکا را نشان می دهد.

 

انتخابات آزاد یا تحمیل نوكر آمریكا بر مردم

تخمین زده شده بود كه حدود نه و نیم میلیون نفر واجد شرایط شرکت در انتخاب اند. مقامات دولتی گفته بودند كه اگر شش میلیون نفر به پای صندوق های رای بروند، راضی خواهند بود. اما تعداد کسانی که برای شرکت در انتخابات ثبت نام کردند به یازده میلیون نفر رسید. این تعداد زیاده از حد بخاطر این نبود كه ناگهان جمعیت كثیری برای شرکت در انتخابات كشف شد، بلكه به این خاطر بود كه تقلبات بسیار بود. بسیاری بیش از یك كارت رای داشتند. حتی دیده شده بود كه بچه های زیر سن رای نیز دارای كارت انتخاباتی بودند.

حامد کرزی رئیس دولت، كاندیدای مورد علاقه آمریكا و دیگر اشغالگران بود و به همین علت از برتری مالی و تبلیغاتی و نظامی  برخوردار بود.

قرار بود كه برای اثر انگشت گرفتن از مردم از جوهری استفاده شود كه قابل شستشو نباشد تا از تقلبات جلوگیری شود، اما در عوض از جوهری استفاده شد كه قابل شستشو بود.

بلافاصله پس از انتخابات 14 نفر از 18 كاندیداهای ریاست جمهوری این پروسه را بی اعتبار خواندند و تقاضای برگزاری دوباره انتخابات را كردند. ولی این درخواست از جانب کرزی و حامیان آمریكایی و سازمان ملل او رد شد....

این انتخابات دومین مرحله  از یک نقشه  عمومی بود كه به منظور تشكیل دولت دست نشانده توسط آمریكا و شركایش در كنفرانس بن (آلمان - دسامبر 2001) پس از اشغال افغانستان طرح ریزی شد.

اولین مرحله این نقشه تشكیل لویه جرگه ای بود كه در دسامبر سال گذشته برگزار شد و قانون اساسی «جدید» را تصویب کرد. قرار بود كه انتخابات در ژوئن 2004 انجام گیرد. اما از آنجا كه در آن زمان دولت کرزی قدرت چنین كاری را نداشت، برگزاری این انتخابات چندین بار به تعویق افتاد.

بالاخره مقامات آمریكائی و کرزی تصمیم گرفتند انتخابات افغانستان را درست قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریكا برگزار کنند.  به همین دلیل بوش در كارزار انتخاباتی اش مرتب در مورد موضوع افغانستان و درست و عادلانه بودن اشغال آن سخن گفت.

در واقع یکی از دلایل ناعادلانه بودن این اشغال همین است كه زمان برگزاری این انتخابات برمبنای یك چیز تعیین شد:‌ منافع آمریكا.

برای پیش برد انتخابات و یا بهتر بگوئیم، تحت نام انتخابات، آمریكا نیروهای نظامی اش در افغانستان را از ده هزار نفر به هیجده هزار نفر افزایش داد و «نیروهای بین المللی امداد برای امنیت» (ISAF) تحت رهبری ناتو نیز از شش هزار نفر به ده هزار نفر رسید. بعلاوه، ارتش ملی افغانستان كه بوسیله آمریكا آموزش داده میشود چهارده هزار نفر را برای جلوگیری از هر مقاومتی بسیج كرد.

زمانی كه آمریكا و متحدینش در ناتو ادعا كردند كه تنها نیروی مخالف اشغال و انتخابات در افغانستان، طالبان هستند، مردم به عینیت عوام فریبی این امپریالیستها را دیدند.

امپریالیستها دولتی را بر سر كار نهادند كه حتی قادر نشد، امنیت ایجاد كند و دیكتاتوری سیاسی – مذهبی ، اذیت و آزار ملی – مذهبی و ستم بر زنان را از بین ببرد.

ضدیت با ‌آمریكا در میان مردم حتی در مناطقی كه بسیاری از مردم روی آمریكا برای آوردن « دموكراسی» حساب می كردند، بالا رفته است. با توجه به این شرایط طالبان فرصت را غنیمت شمرده و فعالیت هایش را در استانهای جنوبی و شرقی ... افزایش داده است.

 

افزایش وخامت اوضاع در افغانستان

 بسیاری از مقامات سیاسی امپریالیستی علنا اذعان دارند که موقعیت افغانستان بسیار بی ثبات است. تعدادی از نمایندگان پارلمان انگلستان پس از دیدار از افغانستان و عراق در گزارش «هشدار دهنده ای» از افغانستان و عراق نوشتند كه: « خطر واقعی است.... افغانستان منطقه ای شكننده است و در یكی از نقاط انفجاری و حساس جهان... می تواند نتایج وخیمی ببار آورد. جان استنلی نماینده پارلمان و یكی از وزاری سابق دولت محافظه كار می گوید: افغانستان بر لبه شمشیر قرار گرفته است.»(گاردین 30 جولای 2004).

دبیر ناتو ژنرال هوپ شفر Hoop Scheffer  در مصاحبه ای  در ماه ژوئیه گفت از تغییرات در افغانستان و عراق مایوس شده است.  وی در ادامه گفت كه وجود دو كشور شكست خورده  افغانستان و عراق در این منطقه حساس  قابل تحمل نیست. او گفت این غیر قابل تصور و غیر قابل قبول است كه هر كدام از این كشورها را از دست بدهیم. و مردم جهان  نمی توانند بپذیرند كه این كشور ها دود هوا شوند....» «نیویورك تایمز 3 ژوئیه 2004»

البته راه حلی که ژنرال ناتو و برخی منقدین آمریکا در محفل های امپریالیستی پیشنهاد می کنند، گسیل بیشتر نیروهای نظامی به افغانستان و عراق است.

اما واقعیت این است كه مشكلات  افغانستان با حضور امپریالیستها در افغانستان ارتباط لاینفك دارد. اگر بخاطر حضور امپریالیستها نبود مردم افغانستان با 25 سال جنگ و خانه خرابی دست به گریبان نبودند. قبل از آمریكا و نیروهای مزدورش،  روسیه و مزدورانش بیش از یك دهه بر افغانستان حكومت كردند. و از زمان اشغال افغانستان توسط آمریکا و متحدینش وضع وخیمتر شده است. معلوم نیست چگونه هجوم تعداد بیشتری از سربازان آمریكایی و اروپایی به افغانستان شرایط را بهتر خواهد كرد؟ افزایش نیروهای نظامی ممكن است برای امنیت کرزی و استراتژی  و منافع اقتصادی و سیاسی قدرت های بزرگ سودمند باشد، ولی مشكلات مردم و مسئله ثبات را حل نمی كند.

آمریكا ادعا می كند كه شرایط افغانستان در حال بهبود است، ولی حتی بسیاری از موسسات امداد و سازمانهای غیر دولتی (ان جی او ها) نیز  افغانستان را ترك كرده و یا كاركنان خود را كاهش داده اند. پزشكان بدون مرز كه تقریبا در تمام دوران جنگ در آنجا حضور داشتند به خاطر مشكلات كنونی در ماه ژوئیه مجبور شدند به فعالیتشان در افغانستان پایان دهند. شرایط بسیار بدتر از آن چیزی است كه بنظر می آید.

 

مشكل جنگ سالاران یا مشكل نوكران آمریكا!

گروه های مسلح طرفدار آمریكا، یعنی آنها كه علیه طالبان بودند، با مشكلات فراوانی برای حفظ اتحاد بین خود روبرویند. این گروه ها بطور دائم در حال جنگ با یكدیگرند، بویژه آنها كه به امپریالیستها و یا مرتجعین منطقه ای دیگر نیز وابستگی دارند. مطبوعات این را «مشكل جنگ سالاران» نام نهاده اند.

از ماه مارس تا  اكتبر2004 چند بار بر علیه اسماعیل خان فرماندار هرات یكی از استان های شرقی افغانستان جنگ به راه افتاد. مسئله اسماعیل خان و اختلافاتش با کرزی ظاهرا بر سر این است كه اسماعیل خان هزاران میلیون دلار از طریق گمرك در مرز ایران و تركمنستان و هم چنین از طریق اخذ مالیات از مردم دریافت می كرده است. کرزی پارسال تهدید كرد كه اگر این مبالغ با دولت مركزی تقسیم نشود، استعفا خواهد داد. ولی بهر حال اختلافات فقط سر پول نیست.

آمریكا و کرزی از اسماعیل خان به خاطر ارتباطش با ایران و یا برخی از قدرت های منطقه مثل روسیه راضی نیستند.

او فرد پر قدرتی در گروه ضد کرزی در دولت است. آنچه آمریکا را نگران کرده امنیت هرات نیست، اتفاقا هرات یكی از مناطق «با ثبات» افغانستان به حساب می آمد.

در ماه مارس گذشته هواداران کرزی با هدف بركناری اسماعیل خان به استان هرات مركزی حمله كردند، اما اسماعیل خان موفق شد آنها را به عقب رانده و نیروهای نظامی اش را گسترش دهد. سفیر آمریكا و کرزی علیرغم اینكه خود طراحان این حمله بودند هر دو این  حمله به استان هرات را محكوم كردند.

بعد از این واقعه به بهانه «امنیت»، در شرایطی كه خودشان مسئول این بی ثباتی بودند، کرزی ارتش ملی و هوادارانش را به این استان فرستاد كه كنترل فرودگاه شیندن را بعهده بگیرند. پسر اسماعیل خان كه وزیر هوانوردی بود در این حمله كشته شد.  اما بهر حال این حملات نتوانست ارتش خان را شكست دهد.

در ماه سپتامبر کرزی حمله موفقیت آمیزی را علیه خان سازماندهی كرد.  خان را از فرمانداری هرات بر كنار و پیشنهاد وزارت صنایع و معادن را به او داد!

کرزی جنگی نیز علیه عبد الرشید دوستم، فرمانده قدرتمند ازبك در استان بلخ كه معاون وزیر دفاع کرزی هم هست، سازماندهی كرد.  دوستم با حمله کرزی مقابله كرد، ولی ارتش کرزی دوباره خود را سازماندهی كرده و همچنان منتظر فرصتی مناسب برای حمله است.

از كارهای دیگر کرزی برای تحکیم موقعیت خود، حذف فهیم یكی از فرماندهان پرقدرت اتحاد شمال است که دركارزار انتخاباتی معاون کرزی بود.

کرزی با استعفای دو نفر دیگر از كابینه اش (وزرای آموزش و پرورش و نقشه و برنامه) موقعیت بهتری را بدست آورد.

یكی از مهم ترین اهداف انتخاباتی کرزی این بود كه رقبای خود را كنار زده و موقعیت خود را بعنوان نوكر اصلی آمریكا تثبیت كند....

بسیاری از تحلیل گران غرب اظهارنظر كردند كه کرزی «آدم خوبی» است و مشكلات را به جنگ سالاران نسبت دادند.

موقعیت فعلی افغانستان بمراتب پیچیده تر و خراب تر از سالهائی است كه جنگ بود. ... گذشته از آن کرزی  تفاوتی با دیگر جنگ سالاران ندارد و از آنها بهتر نیست.

در سال 1990، زمانی كه جهادی ها قدرت را گرفتند، کرزی معاون وزیر خارجه بود. او مشغول گفتگو با طالبان برای كسب موقعیت بالایی در حكومت طالبان بود كه ناگهان این گفتگوها پایان یافت. برخی معتقدند كه قطع رابطه با طالبان بخاطر كشته شدن پدرش بوسیله طالبان بوده است. برخی دیگر معتقدند كه دلیل جدائی کرزی از طالبان این بود که طالبان قرار داد با شركت آمریكائی یونیكال را كه می خواست لوله های نفتی اش از افغانستان عبور كند امضا نكرد. کرزی در آن دوران مشاور یونیكال بود و این شغل را ادامه داد.

حالا او موفق شده است كه مهره اصلی امپریالیسم آمریكا باشد و در صدد است دیگر نوكرانی را كه پشتشان قدرت های كوچكتر هستند، کنار بزند. در واقع در حال حاضر کرزی بزرگترین جنگ سالار افغانستان است. عمل اش، روشـش، انگیزه اش، ستم بر زنان، برخوردش نسبت به مردم و جامعه ای كه  قرار است مدافعش باشد، تفاوتی با برخورد جنگ سالاران ندارد.

او هیچ گاه حملات هوائی آمریكا به روستا نشینان و اذیت و آزار مردم را محكوم نكرد. او به شكنجه و اعدام مردم توسط نیروهای نظامی آمریكا در خاك افغانستان حتی اشاره ای هم نكرد، محكوم كردن بكنار.

او رای آمریكا را از آن خود كرد و این رای برای  پیروزیش در این انتخابات كافی بود.

اگر او در گذشته جنگ سالاری بدون ارتش  بود، حالا نیروهای نظامی آمریكا و ناتو پشتش هستند. این نیروها بمراتب قوی تر از جنگ سالاران هستند و اینها هستند كه (در شرایط اشغال افغانستان) تصمیم می گیرند كه چه كسی قدرت را در افغانستان داشته باشد.