به‌ برگذارکنندگان کارزار زنان برای لغو قوانین ضد زن

                                                   نشریه شماره14  تشکل زنان 8 مارس

به‌ برگذارکنندگان کارزار زنان برای لغو قوانین ضد زن

با شما همصدا خواهم بود...

رویا طلوعی

فرایمان خوانده‌اید که‌به‌راهپیمایی بزرگ زنان علیه قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی در 8 مارس 2006 بپیوندیم:

* اگر مخالف سنگساریم.... - آری.مخالف سنگسارم و حتی از تصور آن بر خود میلرزم چه‌برسد به‌دیدن صحنه‌دهشتناکش. مخالفم که‌مرد برای لذت جویی و فرو نشاندن عطش جنسی اش در قالب چهارعقد دائم  وبینهایت صیغه‌و عقد موقت آزاد باشد و زن همچون برده‌ای جنسی نگریسته‌شده‌وبا قرار گرفتن  تحت مالکیت ناخواسته‌یک  مرد ، به‌جرم عشقی خواسته‌، زیر بارانی از سنگ غرق خون شود.

* اگر مخالف حجاب اجباری هستیم... - آری مخالف حجاب اجباری و بیحجابی اجباری نیز هستم .27 سال از بهترین سالهای عمرم را  همراه با دیگر زنان ساکن ایران، در تحقیر و فرودستی تحمیل شده‌ایدئولوژیکی گذراندیم که‌ما زنان  را به‌دلیل جنسیتمان نصف مرد به‌حساب آورده‌و ادعا کرده‌که‌مردان را بر ما فضل و برتریست . برای آسایش چشمان جنس فاضل و برتر که‌نکند با دیدن ما مرتکب گناه یا هوس گناه گردند ناچارمان  کرده‌اند در گرمترین دما نیز زیر پوششهای سیاه محبوس باشیم و بسوزیم و بسازیم چرا که‌زنیم. هیچگاه به‌ما پاسخ ندادند که‌این چه‌فضل و برتریست که‌با روئیت گیسوان و اندام ما عقلش زایل شده  و در شهوتی حیوانی غرق میگردد. هیچگاه نیز جواب ندادند که‌در کشورهایی که‌مسئله‌حجاب اجباری نیست  چرا آمار تعدی به‌زنان کمتر است؟

سالهاست که‌در شهرهای بزرگ کشورمان هر جایی که‌ما زنان برای تاکسی بأیستیم با نگاه حقیر خریداران شهوت مواجه میگردیم که‌هر زنی را با هر پوششی حتی با همان چادرهای مورد پسند حاکمیت به‌چشم تن فروش نگریسته‌و برایش بوق میزنند ، متلک میگویند و قیمت تعیین میکنند!! دردناک است نه‌؟ اما حقیقت تلخیست که‌گریبان همه‌زنان ایرانی را گرفته‌است. سالهاست که‌این تفکر غلط در مغز به‌اصطلاح روشنفکرانمان هم جا افتاده‌که‌پوشش اسلامی ملاک شخصیت زن است و بارها به‌زنان یادآوری میکنند که‌شیکپوشی زنان آنان را بی شخصیت جلوه‌میدهد. سالهاست که‌حجاب زنان و ریش مردان وسیله‌ریا و کاسبی و گرفتن امتیازات حقیر است.

*اگر مخالف بازداشت و آزار زنان هستیم.... - آری ،آری . مخالف بازداشت و شکنجه‌و آزار زنانم چه‌به‌دلایل سیاسی و چه‌به‌دلایل ناهنجاریهای اجتماعی که‌نتیجه‌عملکرد و مدیریت نادرست 27 ساله‌در ایران است. 

* اگر مخالف فرود آمدن شلاق بر پیکر زنان هستیم... - آری بشدت مخالفم.من در زندان شلاق نخورده‌ام اما چشمان نمناک و آکنده‌از غم زنان جوانی را بیاد دارم که‌پشتهای کبود و زخمیشان را به‌من نشان دادند. به‌جرم رابطه‌دستگیرشان کرده‌بودند. آقایان را سریعا` آزاد و خانمها را مدتها در زندان نگه‌میداشتند ، بویژه‌که‌این بی پناهان نگون بخت هیچکس را -  حتی همان مردانی را که‌با آنان در رابطه‌بودند را -  نداشتند که‌ضامن آزادیشان شود.

بعد از مدتی زندان و بلاتکلیفی حکم شلاق صادر میشد و برای اجرا به‌دادگاه برده‌میشدند و چند روز پس از آن با رفع کبودیها آزادشان میکردند. من چشمان پر از غم آن زن جوان را بیاد دارم که‌پشت کبودش را نشانم داد و  گفت:- خب ،خانم طلوعی ،این بار هم گناهام پاک شد ،حالا تا دفعه‌بعد...

- مگه‌بازم ادامه‌میدی؟- مگه‌چاره‌دیگه‌ای هم دارم؟ کجا را دارم که‌بروم ؟ چه‌شغلی بمن میدهند که‌انجام دهم؟ زیر کدام سرپناه بخوابم؟ آقای قاضی کجا بود که‌من از بی پناهی در سطل بزرگ آشغال در سعادت آباد تهران خوابیده‌بودم که‌یکی از همسایگان شیشه‌شکسته‌را در سطل خالی کرد و بالای سرم با شیشه‌بریده‌شد؟ اگر خودم نکنم و پولم را در جیب خودم نگذارم پدرم ناچارم خواهد کرد و پولش را هم خواهد گرفت.

- الآن آزاد بشی کجا میری؟- اول میرم پسرم رو پیدا کنم .رضا کوچولو 5 سالشه‌.سرش را پایین می اندازد که‌شرم نگاهش را نبینم و ادامه‌میدهد:

-  از برادرم حامله‌شدم . بهم تجاوز کرد. پدرم بچه‌رو به‌یه‌قاچاقچی در بلوچستان فروخت .آخ چقدر دلم براش تنگ شده‌...و اینجا بود که‌هق هق گریه‌امانش نداد . زیر شلاق لبهایش را گاز گرفته‌بود که‌فریاد نزند و گریه‌نکند . اما داغ بچه‌اش از درد شلاق کاریتر بود.

دو دختر جوان دیگر به‌ما ملحق شدند. جرم آنها هم رابطه‌بود و بیشتر از یکماه بود که‌منتظر محاکمه‌بودند. دلداریش  میدادند:- تورو خدا گریه‌نکن. بابا ما از خدامونه‌زودتر شلاقه‌رو بخوریم از این قبرستون بریم بیرون. تو که‌داری آزاد میشی .بازم خوش به‌حال تو. پرسیدم:

- شما که‌آزاد بشین جایی دارین برین؟

- جا؟ ما اگه‌جا داشتیم که‌اینجا نبودیم. شبهایی که‌مشتری نداشتیم  تا صبح از سرما میلرزیدیم و ویلون کوچه‌ها بودیم . صبح که‌حمام عمومی باز میشد یه‌نمره‌میگرفتیم و از 8 تا 12 زیر دوش آب میخوابیدیم.

- میدونین آزاد شدین کجا برین؟ برین  ته‌کوچه‌بغل منابع طبیعی در بلوار . اونجا نیروی انتظامیه‌. بگین سرهنگ دولتی معاونت اطلاعات رو میخواین. بهش بگین زندونی سیاسی " طلوعی" مارو فرستاده‌. گفته‌تو که‌مسئول صدور مجوز "ان جی او " ها و خانه‌های امن برای زنان هستی و مجوز نمیدی به‌هیچکی ، حالا اگه‌مسلمونی و راست میگی به‌ما کار و سرپناه بده‌.

و هر چهار نفر ما از ته‌دل خندیدیم . خندیدیم به‌دم از اسلام زدنهایشان. وهر چهار نفر ما متأسف شدیم از ثروت ایران که‌بجای خدمات رسانی به‌مردم آن و رفاهشان ، صرف  حمایت از تروریسم و ساختن بمب اتم میشد.

* اگر مخالف هر شکلی از مردسالاری هستیم.... - آری ، مخااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالفممممممممممممممممممممم.....با تمام وجودم ،با گوشت و پوست و استخوانم مخالف مرد  سالاری در هر شکل  آن هستم.

مخالف زنانی هم هستم که‌مردسالاری بخشی از فرهنگ و وجودشان شده‌و خود یاری دهنده‌و باز تولید کننده‌آنند. طعم تلخ مردسالاری را در همه‌جای جامعه‌احساس کردم. در دانشگاه ، در بیمارستان ، در روزنامه‌ نگاری و  بویژه‌ در فضای مثلا` روشنفکری و نیز در تمام فضاهای ایدئولوژیک ازهر قسم.

بارها با خود اندیشیده‌ام که‌ ما زنان در ایجاد هیچیک از این ایدئولوژیهای مردساز و مرد پرداز نقشی نداشته‌ایم و همواره‌ ابزاری در دست مردان بوده‌ایم ، چه‌ آنجا که‌ نصف مرد محسوب شده‌ و پس از بیش از هزارو اندی سال،  منت رهایی از زنده‌ بگورشدن دختران قبایل عرب جاهلیت را بر سرمان میگذارند و اینکه‌ امروز در سال 2006 باید بسیار شاکر باشیم که‌ نصف مرد هستیم و دیگر زنده‌ بگور نمیشویم !!! ،  چه‌ آنجا که‌ به‌  نام آزادی ما عملا` در مبارزات ضد طبقاتی  جنسیتمان  نادیده‌ گرفته‌ میشود و بعنوان زن باز هم هویتی نداریم و مبارزه‌ ما برای برابری جنسیتی مانع مبارزه‌ ضد طبقاتی محسوب میشود و گویا تنها یک ایده‌ و فقط و فقط ایده‌ آنان است که‌ داعیه‌ رهایی زن دارد  و مبارزه‌ برای رهایی زنان بهمین دلیل موروثی بوده‌ و دیگران بورژوایند واز این ارثیه‌ سهمی ندارند! حال ما زنان باید آزاد اندیش و  مبارز مردپسندی باشیم که‌ آقایان منتسب به‌ این ایدئولوژی ژست روشنفکری گرفته‌ و بر خود ببالند که‌ آنان زنان را اینگونه‌ آزاد کرده‌اند!!! و اینجاست که‌  قتل ناموسی صبیه‌ ها مسکوت میماند چرا که‌ قاتل اسلامی نیست . مخالف مردسالاریم‌ آنجا که‌ در مبارزات ملی آقایان،  بازهم جنسیت ما و مبارزاتمان برای برابری کمر جنبش ملی" مرد رهایی بخش"شان را میشکند و اگر ما زنان دم از پایمالی حقمان و مبارزه‌ با مردسالاری سنتی بزنیم به‌ ملتمان خیانت کرده‌ایم!!!

افسوس که‌ برچسب خیانت را خود زنان هم بخوبی از مردان آموخته‌ و بکار میبرند و هر آنکه‌ با آنان کاملا` همعقیده‌ نیست ،خائن ، دو خردادی ، بورژوای بیدغدغه‌ و... است.

* اگر مخالف قوانین نابرابر و قرون وسطایی جمهوری اسلامی علیه زنان هستیم... - باز هم آری ، مخالفم ،  چه‌ با قوانین جمهوری اسلامی و چه‌ هر قانون ضد زنی در هر کجای جهان.

همان قانونی که‌ زن جوان نگونبختی را راهی زندان کرده‌ بودکه‌ تمام اعضای بدنش بشدت کبود بود .قسمتی از موهایش را تراشیده‌ بودند  و پایش را هم با ضربه‌ بیل شکسته‌ بودند . همسر و 3 برادر همسرش که‌ ضاربین ناموسی بودند آزاد میگشتند و زن مجروح در زندان ، با کمترین امکانات پزشکی رها شده‌ بود.

و یا قانونی که‌ هیچگاه به‌ " س " بی پناه و درمانده‌ گوش نداد که‌ از وجود جسد در رختخوابش بی اطلاع بوده و با ضربه‌ همسرش که‌ پیشانیش را زخمی کرد از خواب پریده‌ و جسد سر شکافته‌ مردی را در کنار رختخواب خود دیده‌. وجود جسد مردی حتی با لباس کاملا" پوشیده‌ در رختخواب او ، برای محکومیتش کافی بود.  قاضی حتی توجه‌ نکرد که‌ در جامعه‌ مردسالار ما چگونه‌ قاتل با خشم ضربه‌ای چنان بر سر مرد مقتول - که‌ قاتل مدعی حضور او در رختخواب همسرش است – نواخته‌ بطوریکه‌ در تاریکی شکافته‌ شدن مغز مقتول را دیده !! اما با ناز و نوازش ضربه‌ ای آرام برای خالی نبو‌دن عریضه‌ به‌ پیشانی زن زده‌ له‌ حتی استخوان را نشکافته‌ و تنها زخم سطحی در پوست با 1 بخیه‌ ایجاد کرده‌!! البته‌ قاتل محترم در تاریکی ندیده‌ که‌ چه‌ بر سر زن آمده‌ اما بیرون ریختن مغز مرد مقتول را دیده‌!!!!‌‌

در پایان باید متذکر شوم که‌ خواسته‌ جنبش زنان ایران در داخل کشور برای تغییر قانون و بویژه‌ قانون اساسی که‌ با اصل ولایت مطلقه‌  فقیه و انطباق قوانین جاری با قانون شرع ،  راه را برای ستم بر زنان باز گذاشته‌ ، با خواسته‌ کارزار زنان یکیست. در واقع یک بیانند اما با دو لهجه‌ ،که‌ بسته‌ به‌ امکانات فضایی که‌ در آن قرار گر‌فته‌اند لهجه‌های بیان متفاوت مینمایند.

امید آنکه‌ زنان مبارز ایران در هر کجای جهان  و با هر ایده‌ و عقیده‌، در این کارزار شرکت جویند و حذفها و برچسب زنیها و تهمتهای مرد سالارانه‌ در جنبش زنان جایی نداشته‌ باشد . جنبش زنان متعلق به‌ همه‌ زنان است و هدف همه‌ ما رهایی از ستم جنسیتی و برابری طلبیست . من نیز به‌ عنوان یک عضو جنبش زنان ، با امید به‌ تلاش برای رفع هر گونه‌ ستم،  چه‌ ستم جنسیتی و چه‌ ستم ملیتی و نژادی و طبقاتی و.... با شما همصدا خواهم بود.