شرایط مساعد برای پیشروی مبارزات زنان افغانستان و موانع آن
سخنرانی مروارید از فعالین افغانستانی تشکل زنان هشت مارس در مراسم روز زن در شهر فرانکفورت آلمان- 13 مارس 2004
روز زن را به همه زنانی که در سراسر جهان علیه مردسالاری و پدرسالاری در هر شکلش مبارزه می کنند، تبریک می گویم!
به همه زنان افغانی که دو دهه گذشته علیه عریان ترین و شنیع ترین ستم جهادی و طالبی رزمیده اند، تبریک می گویم!
به زنان عراقی که با جسارت در مقابل دولت دست نشانده آمریکایی و قوانین ضد زن مبارزه کردند، تبریک می گویم!
به زنان ایرانی که بیش از دو دهه ارتجاع اسلامی را به زانو درآورده اند، تبریک می گویم! و روز زن به همه زنان جهان مبارک باد!
صحبت امروز من در رابطه با شرایط مساعدی است که برای پیشروی مبارزات زنان افغان در مقابل ما قرار گرفته است.
از زمان سرنگونی طالبان توسط نیروهای آمریکایی و متحدین غربی و داخلی آنها ، ما با شرایط ویژه ای روبرو شدیم.
شرایطی که حاوی فرصت های مساعدی برای ماست و البته موانعی نیز در کنار این فرصتها خود می نمایاند.
حضور عساکر اشغالگر در حمایت از نیروهای جهادی یک مانع اساسی در مقابل مردم ماست، مردمی که در اشتیاق دموکراسی و آزادی می سوزند.
سرکوب و اسارت زنان در افغانستان بخشی جدایی ناپذیر از برنامه سیاسی نیروهای جنگ سالار اسلامی است. آنها نیاز دارند زنان را در بردگی و اسارت نگه دارند تا کل جامعه را به قید و استبداد در آورند.
نیروهای حاکم فعلی به لحاظ ماهوی تفاوت چندانی با طالبان ندارند. فقط این گروه بیشتر گوش به فرمان ارباب است تا گروه قبلی. این گروه مخلوط (جهادی، طالبی و ...) همان برنامه ای را برای مردم و زنان دارند که طالبان داشتند.
اینها به همان ابزاری تکیه می کنند که طالبان می کردند به عبارت دیگر امروز ما با گروه طالبان معتدل شده روبرو هستیم. اما اعتدال برای نیروهای امپریالیست و غرب، آنها ذره ئی در مقابل مردم افغانستان بخصوص زنان اعتدال ندارند. دیدیم که چگونه از همان بدو قدرت گیری شان، حتی حضور فیزیکی زنان را در سطح دیکور هم تاب نیاوردند. همه بیاد داریم که در کنفرانس بن چند تا از زنان تهدید شدند و برخی از آقایان جهادی بخاطر حضور زنان جلسه را ترک کردند و طی سال گذشته هر جا و هر موردی که برای دارودسته جهادی ممکن بود، سعی کردند شکل طالبانی سرکوب زنان را باز تولید کنند.
همه شاهد بودیم و سازمان ملل هم تاکید کرد که در ولایت هرات موقعیت زنان مثل دوره طالبان است. در حقیقت گروه جهادی که فعلا در این دولت مخلوط حضور دارند، پدران طالبان هستند.
یعنی اینها بودند که قوانین ارتجاعی اسلامی را به زنان تحمیل کردند که فشرده ئی آن را در چادری می بینیم. در سال های هشتاد هنگامی که این دارودسته به اصطلاح مجاهدین در پاکستان تشکیل گردید، یک سلسله شبنامه و پوسترها در شهر پیشاور انتشار یافت که در آن آجندای کامل برای محروم ساختن زنان از حقوق و اجتماعی شان پیشنهاد گردیده بود.
این آجندا شامل تطبیق حجاب به اصطلاح شرعی، منع کار کردن زنان در بیرون از خانه، محدود ساختن مکاتب دختران، تعیین نوع لباس و رفتار زنان و غیره بود.
وقتی تنظیم ها داخل رفتند همه این آجندا که البته من بشکل کامل به آن نپرداختم، تماما برای بی حقوق ساختن و به حاشیه راندن زنان بود که بعدها در داخل افغانستان توسط ستره محکمه آن زمان تصویب شد.
با به قدرت رسیدن طالبان در کابل باز هم همان متن اولیه پیشاوری با شدت وحدت فوق العاده در مورد زنان اجرا گردید.
اینها یعنی دارو دسته جهادی حاکم نه می توانند دیموکرات باشند یا اینکه دیموکراسی را برای افغانستان بیاورند چون منافع اقتصادی سیاسی آنها فقط از طریق سرکوب و کنترول مردم و اسارت زنان میسر است.
این گروه ارتجاعی دقیقا بخاطر همین خصوصیات می توانند به بهترین وجه منافع امپریالیستها را در افغانستان برآورده کنند.
بی جهت نیست که دولت خلق شده توسط آمریکا و متحدینش کسانی جز اسمعیل خان، ژنرال فهیم و دوستم نمی توانند باشند. نیروهای مترقی استقلال می طلبند اما نه به قیمت نوکری چوکی.
با این حال سرنگونی طالبان و مطرح شدن مسئله زنان افغانستان در سطح جهانی ما را در شرایطی قرار داده که می توانیم بهتر و بیشتر از گذشته در مبارزات خود جهت حقوق زنان پیشروی کنیم.
یکی از این موارد مساعد طرح مسئله زنان در سطح بین المللی و توجه بسیاری از مردم مترقی و آزادیخواه به حقوق زنان افغانستان است، که نتیجه آن مطرح شدن موقعیت زنان در کل جامعه، بگونه ای که مسئله زنان در افغانستان تبدیل به یک مسئله محوری شده است.
هم اکنون ما شاهد افزایش آگاهی زنان و هم چنین فعالین زنانی هستیم که به موضوع ستم جنسی و چگونگی مقابله با آن می پردازند. بعلاوه در جامعه ما که زن در باور عمومی به هیچ شمرده می شد، حالا حداقل در ظاهر جامعه و بطور مشخص مردان ناچارند زنان را بعنوان یک نیروی اجتماعی به حساب بیاورند.
از سوی دیگر ما شاهد افزایش علاقه زنان برای پیشرفت و فعالیت های اجتماعی هستیم. بطوری که حتی در عقب مانده ترین روستاهای کشور زنان به فکر ساختن مکتب هستند.
عدم مخالفت مردم با حضور زنان در مجالس عمومی نشان می دهد که با وجود پافشاری دولت موجود در تداوم تفکر طالبانی، رویه طالبی و اخوانی در بین مردم منفور است.
یک مثال زنده دیگر، ملالی جویا نماینده منطقه فرا در لویه جرگه است و زمانی که او به افشای دارو دسته طالبی و جهادی در لویه جرگه پرداخت و با عکس العمل شدید آنان مواجه شد اکثریت مردم به حمایت از ملالی برخاستند.
این حمایت به دو دلیل بود: یکی اینکه او یک زن بود و با جسارت در مقابل کسانی ایستاد که حتی موجودیتش را به رسمیت نمی شناختند و دوم اینکه او حرف دل مردم که در اثر فشار و زورگویی و لت و کوب و حاکم ساختن قوای خارجی بالای شان در لویه جرگه به سانسور مجبور می شدند، را زد.
هم زمان حضور دهها زن وکیل، داکتر، انجینیر که در گذشته به پیمانه ئی و امروز با حرکت آگاه مدافع حقوق زنان هستند خودش کمکی است به طرح حقوق زن و مساعد ساختن زمینه برای احقاق آن.
یکی دیگر از شرایط مساعد که باید به آن اشاره کرد وجود فعالین و تشکلات انقلابی و رادیکال زنان است که برای رهایی زنان افغانستان مبارزه می کنند که به هیچ عنوان دل در گرو تغییرات کوچک نبسته اند.
از جمله می توان از تشکل زنان هشت مارس (ایرانی، افغانستانی) و هم چنین دسته هشت مارچ زنان در افغانستان نام برد. هم چنین علیرغم تفاوت دیدگاهی با جمعیت انقلابی زنان افغانستان (راوا) که فکر می کنم می توان آنها را در محیطی دوستانه مورد بحث و جدل قرار داد باید تاکید کنم که این جریان نقش فعالی در مبارزات زنان افغانستانی دارد.
بعلاوه ما شاهد ابتکارات گروهی زنان هستیم که در اثر عوامل مختلف برآمد رسمی ندارند بطور مثال کارهای زنان در مورد سوادآموزی و ایجاد مکاتب که نقش بسیار مثبتی در ارتقا آگاهی زنان دارند.
این فعالیت ها گرچه در بلندگوهای رسانه ها اعلام نمی شود اما تاثیرشان بسیار بیشتر از فعالیت هایی است که ما سر و صدایشان را زیاد می شنویم.
حال به موانع مبارزات زنان می پردازم
مهمترین مانع حضور عساکر اشغالگر است. زنان در مبارزات خود با حکومتی روبرو هستند که توسط عساکر اشغالگر محافظت می شود. بنابراین هر تقابل بین مردم و حکومت فعلی تقابلی با عساکر خارجی نیز هست. هر مبارزه برحق مردم با سرکوب دولتی و حمایت این عساکر از سرکوبگران روبرو می شود. بعلاوه وجود دول غربی گوناگون و رقابت های آنان با یکدیگر در منازعات کنونی افغانستان تاثیر زیانبار دارد. بسیاری از جنگ سالاران و مرتجعین مناطق با حمایت این دولت و آن دولت غربی به تاخت و تاز و غارت و تجاوز به مردم مشغولند.
از دیگر موانع وجود چندین زن در حکومت فعلی افغانستان که جنبه نمایشی و ظاهری دارند و تلاش می کنند تصویری به اصطلاح مدرن از یک نظام اسلامی بدهند. یک تعداد سازمان های ان جی او نیز به تبلیغ این تفکر می پردازند. لازم است اشاره کنم که تعدادی بسیار اندک از این ان جی او ها خارج از تبلیغات دولتی، به فعالیت های مثبتی در بین زنان مشغول هستند که معمولا با عدم حمایت دولت و تهدید جنگ سالاران یکی پس از دیگری کشور را ترک کرده اند.
این روزها نشریات مختلف از جمله نشریات ویژه زنان در کابل منتشر می شود. اکثریت این نشریات مبلغ اسلام معتدل هستند. آنها سعی می کنند با به صطلاح فمینیزه کردن اسلام به اسارت زنان افغانی چهره قابل تحملی بدهند. زنان افغانستانی باید به تجربه زنان ایرانی در زمینه اسلام معتدل توجه کنند. خواهران ما در ایران هم اسلام معتدل و هم غیرمعتدل را تجربه کرده اند و در هر دو حالت قربانی سنگسار و شلاق و زندان شده اند. دارو دسته مدافع اسلام معتدل در ایران یعنی طیف خاتمی نه تنها ذره ای از سرکوب زنان توسط قوانین اسلامی کم نکردند بلکه سعی کردند با وعده های توخالی مبارزات زنان را منحرف کنند. خلاصه اینکه دولت اسلامی ایران و افغانستان، با خاتمی و جهادی و طالبان در ماهیت خود در مورد مسئله زنان همه از یک جنس هستند.
سخنگویان اسلام معتدل در افغانستان می گویند چون جامعه افغانستان جامعه اسلامی است پس نمی توانیم خواهان جدایی کامل دین از دولت باشیم. در نتیجه چون افغانستان جامعه اسلامی است پس زنان افغانستان نمی توانند حقوقی را که سایر زنان جهان بدست آورده اند از آن برخوردار شوند. آنان زنان افغانستانی را لایق برخورداری از حقوق اولیه انسانی نمی دانند!
مدافعان اسلام معتدل که در حقیقت مدافع شرایط کنونی افغانستان نیز هستند سعی می کنند مطالبات زنان را تقلیل دهند و مرتب حضور نمایشی چند زن در دولت و مجلس لویه جرگه را نهایت خواست زنان وانمود می کنند. آنها می خواهند با چند رفرم از بالا به مردم دنیا بگویند افغانستان دیگر بهشت شده است. این حرفها در حالی است که بی حقوقی خشونت و تجاوز علیه زنان هنوز هم با شدت در ولایات گوناگون کشور بیداد می کند. در نتیجه این فشارهای بی حد خودکشی و خودسوزی در بین زنان افزایش یافته است. اگر حتی قرار باشد رفرمی در وضعیت ما صورت بگیرد از طریق مبارزه خودمان ممکن است و نه اوامر دارودسته کرزای زیر نیزه سربازان اشغالگر!
به اعتقاد ما مسلمان بودن اکثریت مردم به این معنا نیست که مردم لایق برخورداری از حقوق انسانی نیستند! بلکه برای دست یابی به حقوق انسانی باید شیوه های درستی را اتخاذ کنند و نه اینکه آمال و آرزوی شان را تقلیل دهند. باید از طرق مختلف به آگاهی زنان یاری رساند. باید بی هیچ محافطه کاری و ملاحظه کاری رابطه تفکر اسلامی و قوانین آن را با منافع ستمگران نشان داد و این که دین اسلام و کلیه ادیان برای منافع ظالمان درست شده اند.
بنظر ما مذهب امری خصوصی است. مقاومت و مبارزه مردم در مقابل جهادی و طالبی در چند دهه گذشته بخوبی نشان داده است که جامعه ما از حاکمیت دینی اسلامی بر خود تنفر دارد. مردم جامعه ما بخوبی تجربه کرده اند که حاکمیت دین بر سرنوشت شان چیزی جز اسارت و بردگی برای زنان و عقب نگهداشتن کل جامعه برایشان نداشته است. اعمال قوانین اسلامی به زندگی میلیونها زن افغانی آنان را از حد یک زندگی عادی و انسانی محروم کرده است. اکثریت زنان افغانی خواهان یک زندگی انسانی و برخورداری از حقوق طبیعی هستند بهمین جهت خواهان قطع دست دین از کلیه شئونات زندگی خود هستند. زنان افغانستانی منافع جدی در جدایی دین از دولت دارند. و هرکس که می خواهد خود را مدافع زنان در افغانستان بداند باید از این خواست آنان حمایت کند و برای انجام آن تلاش و مبارزه کند.
مسئله حجاب در افغانستان یکی از معضلات زنان است. بسیاری از قوانین و فرهنگ اسلامی علیه زنان بطور فشرده در حجاب اجباری منعکس می شود. حجاب تلقین فردوستی به زن است. حجاب تلقین شرم زن از تن خود است. حجاب روحیه مطیع و فرمانبرداری را در زن تقویت می کند. حجاب موجب از دست دادن اعتماد به نفس زنان می شود. فقط از طریق تحمیل حجاب و تبدیل آن به یک عادت، می توان نیمی از جامعه را به اسارت کشاند و آنگاه باقی جامعه را نیز به سرکوب و استبداد عادت داد. بهمین جهت مبارزه علیه لغو حجاب اجباری ارکان حاکمیت اسلامی را به لرزه در می آورد. در این مبارزه مردان نیز سهیم هستند چرا که فرودستی نیم جامعه سرکوب و استبداد در کل کشور را ممکن می کند. شکی نیست که تعدادی از زنان به وجود اجباری حجاب عادت کرده اند، اما با آگاه کردن آنان به حقوق شان و نقش حجاب در سلب حقوق آنان می توان به این سمبل اسارت پایان داد.
تفکر دیگری که بعنوان مانع در مبارزات زنان عمل می کند، تفکری است که می گوید مردم ما با تضادهای گوناگونی روبرو هستند و وارد کردن یک تضاد جدید بنام فمینیزم که یک مقوله غربی است به درد ما نمی خورد. بعبارتی آنان می گویند امروز مسائل مهمتری از مسئله زنان در جامعه وجود دارد. این نظریه انحرافی جدید نیست بلکه همواره در جنبش دمکراتیک مردم افغانستان بوده است. آنان رهایی زنان را به آینده ای نامعلوم موکول می کنند. آنها نمی خواهند قبول کنند که مسئله زنان بخش لاینفک از جنبش عمومی و دمیکراتیک مردم است. البته برخی نیز منفعتی در قبول این موضوع ندارند که جنبش انقلابی مردم افغانستان بدون طرح و پیگیری مطالبات زنان و حمایت از مبارزات زنان نمی تواند به پیروزی برسد.
این مباحث در شرایطی طرح می شود که حتی امپریالیست تجاوزگر آمریکا و شرکا برای توجیه تجاوزگری و اشغال افغانستان مسئله آزادی زنان را علم کردند. بنابراین موکول کردن مطالبات زنان به دوره ئی نامعلوم و خودداری از طرح مسئله حقوق زنان نشان می دهد که این تفکر از طرح دروغین امپریالیستها هم عقب تر می باشد.
مسئله ئی که باید بر آن تاکید کرداین است که فمینیزم یک مقوله جهانی است. مبارزات زنان در کشورهای غربی بخصوص در دهه شصت و هفتاد و دستاوردهائی که از آن طریق کسب گردید، این تجارب هم در عرصه تیوری و هم در عرصه های عملی متعلق به تمام زنان آزادیخواه در سراسر دنیاست.
خلاصه کنم ما با نظرات و گرایشات گوناگونی در زنان فعال افغانستانی روبروییم. گرایشی که می خواهد شرایط موجود حفظ شود و حداکثر تغییراتی جزئی بوجود بیاید. گرایشی که من خود را متعلق به آن می دانم خواهان پایه ای ترین حقوق اکثریت زنان است و هیچ منفعتی در حفظ وضع موجود ندارد. گرایشی که با اتکا به توده وسیع زنان به خواسته هایش خواهد رسید و در پیوند با سایر مبارزات اجتماعی شاخه ای پرقدرت از جنبش دمیکراتیک مردم خواهد شد. به اعتقاد من پایه ای ترین خواست زنان که مسیر را برای پیشروی برای آزادی و رهایی کامل را می گشاید عبارتنداز:
خروج نیروهای اشغالگر !
جدایی دین از دولت !
آزادی پوشش و لغو اجباری برقع و مهیا کردن شرایط اجتماعی سیاسی برای تحقق آزادی پوشش !
پرتوان باد مبارزات زنان افغانستان!