گزارشی از وضعیت قربانیان اسیدپاشی اصفهان،
پس از گذشت ۶ سال عاملان کماکان شناسایی نشدند
برخی از قربانیان اسیدپاشی در اصفهان
خبرگزاری هرانا – اواخر شهریور ماه ٩٣، اسید پاشی زنجیره ای اصفهان به وقوع پیوست و طی چند هفته چند دختر جوان از ناحیه صورت هدف حمله اسیدی قرار گرفتند. در اظهارات قربانیان این حادثه وحشتناک صحبت از حضور دو مرد موتور سوار به عنوان عامل اصلی حادثه به میان آمد و تاکنون هیچکدام از عاملان حادثه بازداشت نشدهاند. همین امر باعث شد دیه قربانیان این حادثه از صندوق بیتالمال پرداخت شود. اما دیه تعیینشده با هزینههای درمانی آنها همخوانی نداشت، حتی پرداخت آن هم آنقدر طول کشید که درمان این قربانیان را عملا تحتتأثیر قرار داد. مینا که یکی از قربانیان است میگوید که در همه این سالها از ما که قربانی این حادثه بودیم، خواسته شد تا سکوت کنیم. واقعا سکوت ما توانست منجر به شناسایی و دستگیری عاملان آن حادثه شود؟ یعنی دستگیری این متهمان واقعا غیرممکن است؟ حداقل مسئولان قانونی را مصوب کنند تا افرادی که مثل ما قربانی میشوند، دیگر برای درمان مشکلات مالی نداشته باشند. درمان رایگان قربانیان اسیدپاشی و تأمین هزینههای درمانی آنها حداقل کاری است که در این شرایط میشود انجام داد”.
آنها فراموش شدهاند. انگار دیده نمیشوند. درد و رنجشان را هر روز و هر ساعت به تنهایی به دوش میکشند. انگار فراموشی مرهمی بر زخمهای ناسورشان شده. با اینکه یک پرسش، روح و روانشان را ذرهذره میخورد، اما دیگر انگیزهای برای یافتن پاسخ ندارند، همین امر هم باعث شده تا همه آنها در گوشهای مشغول روزمرگی شوند. همان دخترانی که حدود ۶سال پیش به طرز مشکوکی قربانی اسیدپاشیهای سریالی اصفهان شدند. حادثهای جنجالی که با وجود همه واکنشها و حساسیتهای زیادی که در پی داشت، تاکنون عاملان آن معرفی نشدهاند.
یک موتورسیکلت با دو سرنشین، در خیابانهای اصفهان که بر سر و صورت قربانیان اسید پاشیدند، تنها رد موجود از عاملان این حادثه است. همین سرنخ نصفونیمه هم ابتدا از لابهلای گفتگوهای قربانیان با رسانهها بیرون زد و بعد هم پلیس با تأیید آن خیلیها را امیدوارکرد که مسببان و مرتبطان با حادثه زود شناسایی و دستگیر میشوند. اظهارات مقامات بلند پایه استانی و حتی کشوری هم ظاهرا نشان از عزم جدی برای بازداشت و برخورد قاطع قانونی با عاملان اسیدپاشی داشت، اما همه اینها وعدههایی بود که تاکنون رنگ واقعیت نگرفته است. ابهامات این حادثه و نامعلومبودن چگونگی بررسی سرنخهای این پرونده حتی هنوز هم به صورت پرسشهایی تکراری از سوی مقامات بلند پایه مطرحمیشود.
اما سرگذشت قربانیان حادثه خود حکایت دیگری است. قصه پرغصه درمان دخترانی که زخمهای دست و صورت و بدنشان را برای التیام به تیغ جراحان سپردند و بارها و بارها روانه اتاق عمل شدند. سهیلا، مینا، سحر و مرضیه هرکدام با درد و ردی از سوختگی؛ یکی صورتش سوخته بود، دیگری دست و گردنش، یکی به دنبال بازیابی بخش ناچیزی از بینایی یکی از دو چشمش و آن یکی هم به دنبال پیوند قرنیه..
خسته از درمان و جراحی
درست مثل مینا که هنوز هم چشمش درمان نشده. این دختر جوان وقتی اسید ذرهذره صورت و بدنش را سوزاند، ٣٢سال داشت. مثل همه قربانیان این پرونده در خیابان از سوی دو مرد موتور سوار هدف این حمله شوم قرار گرفت. با اینکه ۶سال از آن روزها گذشته، اما باز هم صحبتکردن درباره آن اتفاقات برای او سخت است. خودش دوست دارد از زندگی و سختیهایی که در طول این سالها متحمل شده است، صحبت کند. او در این خصوص گفت: «من صورتم به نسبت بقیه کمتر آسیب دید، اما چشم چپم و دستها و بخشی از گردنم به شدت سوخت و آسیب دید. دادگاه برایم ٨٠ میلیون تومان دیه تعیین کرد. این مبلغ را در چند قسط به من پرداخت کردند. تقریبا از زمان صدور حکم قاضی تا پرداخت آخرین قسط دو سال زمان برد. اوایل سال٩۵ آخرین بخش از دیه را گرفتم.»
اما این پول فقط بخشی از هزینههای درمانی او را تأمین کرد. او با اینکه چندبار تحت عمل جراحی قرار گرفته است و هنوز هم چشم و دستهایش نیاز به درمان دارد، گفت: «موضوع فقط زیبایی نیست. مجرای اشک چشمم بهطور کامل از بین رفته است، به همین دلیل هم باید مدام از اشک مصنوعی استفاده کنم، ضمن اینکه گوشت اضافهای روی مردمک چشمم قرار گرفته، چشمم همیشه ملتهب و قرمز است. پیوند قرینه هم لازم دارم.» هزینههای کمرشکن و این تکرار ملالآور مینا را از بیمارستان، جراحی، لیرز و غیره بریده است.
ناامید از مجازات سحر هم شرایط مشابهای دارد. او هم از بقیه قربانیان آن حادثه وحشتناک خوششانستر بود. این زن جوان کمترین آسیب را در بین زنان قربانی اصفهانی دید. با این همه هنوز رد و نشان سوختگی روی دست و صورت و بدنش به جای مانده. دادگاه او را مستحق ٧٠میلیون تومان دیه تشخیص داد. مبلغی که البته فقط برای جبران آسیبهای جسمی به او پرداخت شد. سحر با این پول حتی نتوانست همه هزینههای درمانش را تأمین کند. حالا بماند از آسیبهای روحی که این زن تا آخر عمر باید با آن مدارا کند. سحر هم این روزها به زندگی خودش مشغول است، اما او هم دوست دارد که بالاخره مجازات مسببان آن حادثه را با چشمان خودش ببیند. این زن جوان، اما امید چندانی به دستگیری آنها ندارد.
او دراینباره میگوید: «پیشبینی عاقلانه این است که سرنوشت این پرونده سر به مُهر باقی میماند، همان طور که از ابتدا تاکنون اینگونه بوده است. اما ته دلم دوست دارم که روزی آنها را از نزدیک ببینم و از آنها بخواهم با چشم باز به صورت سوخته من نگاه کنند و در همین حال برای من توضیح دهند با چه منطقی توانستهاند این معامله را با ما بکنند».
۵ سال معطل دریافت دیه
مرضیه ابراهیمی یکی دیگر از قربانیان اسیدپاشی اصفهان است. این زن جوان ظاهرا آخرین قربانی آن اسیدپاشیهای سریالی بود. او هنوز جزئیات آن حادثه را به خاطر دارد. همه آن دقایق دلهرهآور و سوزانی که بیستوسوم مهرماه در خیابان تجربه کرد.
او آن روز قرار دندانپزشکی داشت، در ترافیک سنگین خیابان توحید اصفهان دنبال جای پارک میگشت که ناگهان صورتش شروع به سوختن کرد. هنوز هم وقتی یاد آن اتفاقات میافتد، لحن صدایش تغییر میکند، خودش میگوید ترس آن لحظات را تا آخر عمر به خاطر دارد. او هم صورت و گردن و چشم و چند نقطه دیگر بدنش سوخته و برای درمان بارها زیرتیغ جراحی رفته است. اما حالا با گذشت چند سال، دیگر روند درمانش آرامتر شده است.
او در این خصوص میگوید: «قربانی اسیدپاشی و سوختگی تا وقتی زنده است، درمانش هم ادامه دارد. اما هرچه که میگذرد، روند جراحی و درمان کُند میشود. حالا هم من به چنین مرحلهای رسیدهام.»
مرضیه در آن حادثه نصف صورتش بهطور کامل سوخت، چشم چپش هم آسیب شدید دید. گردن و دست و آرنج چپش هم سوخت. دادگاه سال٩۵ برای مرضیه ٧٢٠میلیون تومان دیه برید. اما بعد از این حکم برخی مشکلات قانونی پرداخت این مبلغ را به تأخیر انداخت.
مرضیه در اینباره میگوید: «بعد از اینکه حکم دادگاه ابلاغ شد، به من گفتند که، چون زن هستم، نصف این مبلغ به من تعلق میگیرد. من هم مجبور شدم دوباره شکایت کنم. پیگیری ادامه داشت و درنهایت قرار بر این شد که این مبلغ در چند قسط پرداخت شود.»
اسفند ٩٨ آخرین بخش از دیه مرضیه به مبلغ ١٢۵میلیون تومان پرداخت شد. اما هزینههای درمانی او هم مثل همه خدمات و کالاها در طول این سالها افزایش یافته است. درمان سوختگی، جراحی پلاستیک و داروهایی که باید توسط این افراد مصرف شود، بهطورکلی در دسته خدمات گرانقیمت درمانی قرار میگیرد، حالا هم که وقتی همه چیز گران شده، تأمین هزینههای درمانی هم به مراتب بالاتر رفته است. همه اینها و البته خستگی روحی و جسمی که درمانهای پیدرپی در طول این سالها بر ذهن و تن مرضیه برجای گذاشته است، باعث شده تا او فعلا مدتی را به خودش استراحت دهد.
مرضیه میگوید: «من درحال حاضر نیازی به اقدامات درمانی فوری ندارم، نه اینکه اصلا نیاز نداشته باشم، اما خب اورژانسی نیست. فعلا میخواهم کمی زندگی کنم».
مرضیه هم چند سال بعد از آن حادثه ازدواج کرد. او زندگی مشترک خوبی دارد و حدود دو سال است که فعالیت حرفهایاش را هم آغاز کرده، او که دانشآموخته رشته مامایی است، میگوید: «روزها سرگرم کار هستم و بقیه اوقات را به زندگی و همسرم میرسم.»
اما با همه اینها مرضیه هنوز هم به چرایی بلایی که سرش آمده است، فکر میکند، حتی خانواده او هم هنوز به این موضوع فکر میکنند.
او ادامه داد: «خودم، پدر و مادرم و نزدیکانم هنوز جواب قانعکنندهای برای این سوال پیدا نکردهایم. چیزی که حال ما را بدتر میکند، بلاتکلیفی این پرونده است، ۶سال از آن حادثه گذشته و همه چیز این پرونده مثل روز اول است. انگار قرار نیست عاملان آن حادثه هیچ وقت معرفی و مجازات شوند».
سهیلا جورکش هم قربانی دیگر اسیدپاشی اصفهان است. او بیش از همه در آن حادثه آسیب دید. صورت و دو چشمش سوخت، بینایی یکی از چشمانش را برای همیشه از دست داد و چشم دیگرش ٢٠ تا ٣٠درصد بینایی دارد. روند درمانی او هم به نسبت آسیبهایش طولانیتر شد. حتی او مجبور شد برای درمان راهی خارج از کشور شود. هزینههای سرسامآور درمان و سفرهای پی در پی به خارج از کشور برای جراحی حسابی او و خانوادهاش را اذیت کرده است. با اینکه این زن قربانی دستور مستقیم رئیسجمهوری برای تسهیل در روند درمان و اختصاص ارز دولتی برای سفر به اروپا و آمریکا را به همراه داشت، با این همه، اما تشریفات اداری و پروسه صدور ویزا کار او را هم با مشکل مواجه کرد. او تاکنون بیش از ٩٠ عمل جراحی انجام داده، اما هنوز نتوانسته بخشی از بیناییاش را به دست آورد. او هم در این سالها مدام این سوال را از خودش میپرسد که چرا از دیدن این دنیا محروم شد و به چه گناهی صورتش به این روز افتاد. این زن جوان به علت شدت آسیبهایش به نوعی به سمبل قربانیان اسیدپاشی ایران تبدیل شد.