مجبور هستم برم کولبری

مجبور هستم برم کولبری، چون پولی برای امرار معاش ندارم. تنها زندگی می‌کنم. نه همسر دارم، نه پسری دارم. کسی را ندارم که برایم کار کند. مجبور هستم خودم برای خودم کار کنم و زندگی‌ام را تأمین کنم.

کولبری که علاوه بربه همراه داشتن خطرات جانی، کاری شاق و طاقت فرساست؛ زمانی یک فرصت شغلی غیر رسمی برای مردان جوان و نیرومند محسوب می شد؛

اما، با تشدید فشارهای اسفناک اقتصادی و گسترش فقر، کولبری در مناطق مرزی، دیگر از سر ناچاری، نه تنها برای مردان میانسال و سالخورده و نه تنها برای زنان جوان، بلکه برای بسیاری از زنان سالخورده بی بضاعت، هم به تنها ممر درآمد و امکان تأمین معاش و ادامه زندگی بدل گشته است.

در کشور ثروتمندی چون ایران که ذخائر نفت، گاز و طلای آن در رتبه های بالای جهان قرار دارد؛ نه تنها فکری برای سرمایه گذاری های صنعتی و کشاورزی در مناطق محروم و ایجاد شغل برای ساکنین نمی شود و نه تنها رفاه، سلامت و آموزش، سهم حداقلی در ردیف های بودجه سالانه دارند؛ بلکه هیچ تسهیلات مناسبی برای حمایت از سالخوردگان و معلولین جسمی و روانی هم وجود ندارد.

پایان دادن به:

دزدی و چپاول و اختلاس های حکومتی و تمرکز تخصیصِ بودجه بر اهداف اقتدار گرایانه نظامی در منطقه از یک سو و صدا و سیما و حوزه های علمیه برای تولیدات فاسد فرهنگی با هدف تحمیق توده ها، از سوی دیگر؛ تنها با نابودی کلیت سیستم ستم و استثمار جمهوری اسلامی، ممکن می گردد!

۵ آوریل ٢٠٢۵

برگرفته از تلگرام هشت مارس

hashtemars@