حکم اعدام پخشان
عزیزی و وریشه مرادی،
نشانه ضعف و استیصال
رژیم در مقابل مبارزات زنان است!
رژیم جمهوری اسلامی
در خیزش «زن زندگی آزادی» سر ریز شدن خشم و نفرت مردم جان به لب رسیده بویژه
فرودست ترینها را در مناطقی همچون کردستان و بلوچستان دید. فوران مواد مذاب
آتشفشان خشم زنان را در حجاب سوزانها دید. شهامت، ایستادگی، جانفشانی و پیشتازی
زنان بویژه زنان جوان و نوجوانی که در مبارزه علیه حجاب اجباری، نقش تعیین کنندهای
در تعمیق بحران و استیصالشان برعهده داشتند را دید. تاثیر شگرف این مبارزه در
زندان و در میان زندانیان سیاسی و در راس آنان، زنان زندانی سیاسی را دید.
در حقیقت نقش تعیین
کننده زنان و مبارزاتشان علیه حجاب اجباری در طی بیش از چهار دهه و اوج آن در خیزش
ژینا بود که جمهوری اسلامی را به ورطه ورشکستگی کشاند. رژیم بازتاب درماندگی خود
را حتی در زندانها و در روحیه مبارزاتی زندانیان سیاسی بویژه زنان زندانی سیاسی دید
که با تمام شکنجه ها، محرومیت از درمان، محرومیت از تماس و دیدار با خانواده و…؛
هم چنان استوار ایستادهاند و به مبارزه ادامه میدهند. جمهوری اسلامی با تمام
سرکوبها و قوانین عفاف و حجاب اش، ادامه مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و گسترش آن
به وسعت جامعه را دید و میبیند. ادامه مبارزه مادران و خانوادههای دادخواه و
همبستگی گسترده آنان را با زنان و مبارزاتشان علیه حجاب اجباری و مبارزه علیه
اعدام را میبیند و…
بر بستر چنین تغییرات
عمیق در روحیه و انگیزه مبارزاتی در بین زنان و کل مردم ستمدیده است که رژیم جمهوری
اسلامی برای سر پا نگاه داشتن خود، شمشیر سرکوب را آشکارتر از گذشته از رو بسته و
به صدور احکام اعدام و بر پا کردن چوبههای دار و گرفتن جان انسان ها، شتاب بیشتری
بخشیده است. نوک تیز سرکوب رژیم، زنان بویژه زنان زندانی سیاسی را، نشانه رفته
است. جان زنان زندانی سیاسی هم چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی را به جرم زن بودن،
کورد بودن، آگاه بودن و مبارزه کردن، با صدور حکم اعدام، نشانه رفته است.
اما شرایط عینی
جامعه، خشم و نفرت مردم از رژیم جمهوری اسلامی را به مراتب عمیق ترو گستردهتر از
دوران خیزش «زن زندگی آزادی» کرده است. ادامه تردد زنان با پوشش اختیاری در گستره
جامعه با سری بر افراشته و نهراسیدن از نیروهای سرکوبگر، مبارزه زنان هنرمند و
برگزاری کنسرت مجازی، رقص و آوازهای خیابانی، دیوارنویسیها و…، نشان از تغییر
اوضاعی است که تماما در ضدیت و مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی به پیش میرود.
جمهوری اسلامی هدفاش
از صدور بیرویه حکم اعدام، اجرای اعدامهای گسترده زندانیان و ربودن و زندانی
کردن فعالین حوزههای گوناگون مبارزاتی؛ این است که: رعب و وحشت ایجاد کند و از
وقوع خیزش دیگری جلوگیری کند؛ از زنان و نقش تعیین کننده آنان در خیزش «زن زندگی
آزادی» انتقام گیری کند؛ دستاوردهای خیزش ژینا را کم رنگ کند؛ به پایههای اندک و
لرزان خود روحیه ببخشد؛ شکست خود در منطقه را لاپوشانی کند و هم زمان به قدرتهای
امپریالیستی نشان دهد که کماکان میتواند با سرکوب، مردم را کنترل کند.
اما درجه بیزاری
مردم از رژیم به قدری عمیق است که بعید به نظر میرسد چنین فرصتی را به رژیم برای
عملی کردن مقاصدش بدهد. بیزای از رژیم را میتوان در مبارزه علیه سرکوبهای وحشیانه،
علیه اعدام به طور کل و حکم اعدام پخشان عزیزی و وریشه مرادی به طور خاص، از درون زندانهای
مخوف تا زندان بزرگ جامعه و در بین تبعیدیان مبارز و آزادیخواه در خارج از کشور دید.
اما آن چه را که باید تاکید کنیم این است که این مبارزات باید هر چه بیشتر و متشکلتر
گسترش یابد. تنها صفوف سازمان یافته و متشکل زنان و سایر اقشار و طبقات ستمدیده
است که میتواند با سرنگون ساختن انقلابیِ رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، نقطۀ
پایان بخشیدن به اعدام را امکانپذیر سازد.
با جرئت میتوان بیان
کرد که حکم اعدام وریشه مرادی و تایید حکم اعدام پخشان عزیزی، به خشمی دامن زده که
اگر مویی از سر آنان کم شود میتواند و این پتانسیل را دارد که به سرگیری مبارزهای
به مراتب عظیمتر و سهمگینتر از خیزش «ژن ژیان ئازادی»، بیانجامد. در حقیقت این
جمهوری اسلامی است که باید از نفرت عمیق و انفجار خشم مردم علیه اعدام زندانیان سیاسی
و غیر سیاسی بترسد.
۱۲ ژانویه ۲۰۲۵