تنفروشان شهر ما
نشریه آتش1395
ازهمینجا باید عمق رذالت و پوسیدگی جامعهی ساخته و پرداختهی نظام جمهوری اسلامی را فهمید: مسأله، محدود به آن نیست که باندهای آدمفروش، دختران را بهدام انداخته و با بدن آنان سوداگری میکنند؛ نظام جمهوری اسلامی، تن فروشی را تبدیل به بزرگترین «فرصت اشتغال» برای زنان کرده است و فرهنگ «عادیسازی» آن را نیز تولید میکند. تنفروشی، حتا تبدیل به «شغلی» برای زنان قشرهای میانی شده تا موقعیت «رفاه» متوسط خانواده را حفظ کنند.
رشد حریقوار تنفروشی، یک روند جهانی است. سرمایهداری، دائما میلیونها نیروی کار آمادهبهکار تولید میکند، بدون اینکه واقعا بخش عظیمی از آنان را بهعنوان کارگر شاغل در مدار تولید ادغام کند. سوخت و ساز سرمایهداری بهجایی رسیده است که صدها میلیون نفر را تبدیل به «اضافه» کرده است؛ «اضافهای» که باید مانند تفاله پرتاب کرده و نابودشان کند. زندگی اکثریت مردم جهان، بیوقفه و بهطرز بیسابقهای، بهطرق گوناگون تباه و نابود میشود. همهجا جنگ، همهجا زاغه و حاشیه و گتو و همهجا مشقتخانه، همهجا آوارگی بهدنبال لقمه نانی و... همهجا تنفروشی زنان در ابعاد و مقیاس بیسابقه در جهان.
هرچند این یک جریان جهانی است، اما در ایران، ترکیب حکومت دینی و گردش بیرحمانهی چرخهای سرمایهداری، معجون عجیبی را درست کرده است. تبدیل زن به موجودی فروتر از انسان که باید با آن مثل یک «چیز» و «مال» رفتار و از آن بهرهکشی کرد، خطی است که از قوانین جمهوری اسلامی و حاکمیت شریعت اسلام شروع میشود و به خیابانها و بلوارهای تهران و دیگر شهرهای ایران میرسد. زنان، صف کشیدهاند تا خود را بفروشند: تریسام (سه نفری. دو زن و یک مرد) پانصدتا! ساکشن تک نفره دویست تا! نه بابا زیاده! خب صدتا! خرید و فروش، ظاهرا «آزادانه» است و در حاشیهی خیابان و پس از چانهزنی صورت میگیرد. اما واقعیت آن است که در این معامله، یک انسان است که معامله میشود.
سلسله مراتب در میان تنفروشان هم هست. فقرا در زاغهها و در پستوهای تاریک و نمور به خریداران فقیر فروخته میشوند. در خیابانهای بالای شهر، «بازار» مدرنتری برقرار است. عدهای دیگر به دوبی میروند یا بُرده میشوند تا به مشتریان دُمکلفت خلیج فروخته شوند. برخی تلاش میکنند، تنفروش «انتخابی» باشند و در آپارتمانهای مجلل سکس «کنترل شده» با مشتریان داشته باشند. اما دست آخر، فرق نمیکند که تنفروشِ کدام لایه از این سلسله مراتب باشند، زیرا همگی صرفا بردهی جنسی هستند و همگی از این که بهعنوان انسان لگدمال شدهاند، رنج عظیمی میبرند.
برخی از دختران تنفروش شهر ما تا مدتی خود را فریب میدهند که گویا این «انتخاب» خودشان است و به آنان استقلال میدهد. اما این «بازار» است که سرنوشت انان را در دست دارد و بر انسانیت آنان قیمت میگذارد.
زن تنفروش، نماد لخت و عریان نگاه جامعه به زن است: زن، انسان هوشمند و باشخصیت نیست؛ بهطور کلی چیزی جز سوراخ نیست که مردان باید واردش شوند و در حالت «مقدس» صرفا ماشین تولید مثل است. مرد و زن جامعه از کودکی، توسط خانواده و مسجد و مدرسه و امروز اینترنت اینگونه تعلیم میبینند و اینگونه اجتماعی میشوند. تقدس «بکارت» در دین و عرف جامعه، همین «سوراخ» بودن و «مال» بودن را در اذهان تزریق میکند. زمانیکه قشری از مردم جامعه در ذهنیت جامعه تبدیل به چیزی پستتر از انسان شود، آنگاه خرید و فروش بردهوار آنان عادی میشود. همه، بیتفاوت از کنارش میگذرند. حتا قربانی، آن را برای خود «عادیسازی» میکند. مردان خریدار بهدنبال شکنندهترین میگردند تا با قیمت خوبی بخرند و دیگران نیز بدون آنکه احساس درد کنند از زیستن در جامعهای که انسانفروشی در آن رونق دارد به زندگی گیاهی خود ادامه میدهند.
تنفروشی، کالا شده است
تنفروشی در نظام سرمایهداری تبدیل به کالا شده است. سرمایهداری، نظامِ تولید و مبادلهی کالایی گسترده است که به قول مارکس حتا وجدان را تبدیل به کالا میکند – نه بهخاطر اینکه روی آن کار شده و در آن «کار مجرد» نهفته است، بلکه بهخاطر آنکه کالا شدن نیروی کار، دارای سوخت و سازی است که روابط کالایی را به همهجا تسری میدهد.
تنفروشی، کالا شده است؛ اما مانند مشاغل دیگر نیست. برخی مدعیان «مارکسیسم» و برخی فمینیستها میگویند، تنفروشی فرقی با مشاغل سخت و ستمگرانه در کارگاههای عرقریزان و معادن ندارد و صرفا شکل دیگری از کار استثمارگرانه است. این نظریه غلط است، زیرا ماهیت واقعی تنفروشی را منعکس نمیکند. آنان از این نظریه نتیجه میگیرند که باید برای «نظاممند» کردن صنعت سکس مبارزه کرد و آن را بهعنوان بخشی از اقتصاد رسمی به رسمیت شناساند و تاکید میکنند که مبارزه علیه تنفروشی بهمعنای مبارزه برای «بهبود شرایط کار» تنفروشان است. این نظریه درواقع، تئوریزه کردن تسلیمطلبی در مقابل رواج این شکل از بردهداری در جامعه و جهان امروز است.
تنفروشی بههیچوجه در همان طبقهبندی فروش نیروی کار کارگر قرار ندارد. نوع انسان از زمان ظهور، همواره برای بقا نیاز به کار اجتماعی داشته است و خواهد داشت. اما نیاز مردان به تبدیل زنان به بردهی جنسی، نیازی است که در جامعهی طبقاتی تولید شده است. سازمان اجتماعی کار برای تولید نیازهای مادی جامعه در اعصار گوناگون تغییر کرده است. با ظهور جامعهی طبقاتی، کار براساس استثمار استوار شد. کارگر، نیروی کارش را به سرمایهدار میفروشد و سرمایهدار آن را در فرآیند تولید ارزش و انباشت سرمایه مصرف میکند. اما، آنچه از تنفروش خریده میشود، نه نیروی کار بلکه بردگی جنسی و تبعیت جنسی است. مردی پول میدهد تا بتواند با یک انسان بهعنوان یک «چیز» رفتار کند. او پول میدهد تا توهین کردن، تجاوز کردن و تحقیر زن را در قلمرو بیرون از خانواده نیز تجربه کند. در اینجا، بدن زن و انقیاد و تحقیر زن است که تبدیل به کالا میشود و نه نیروی کارش. سکسوالیتهی زن که در این معامله، قیمت خورده و مبادله میشود با کالاهای دیگر که در نتیجهی کار تولید شدهاند متفاوت است. اگر کالاهای دیگر به تناسب «کار مجرد» نهفته در آنها در بازار، قیمت میخورند، سکسوالیتهی زن تنفروش توسط روابط اجتماعی قیمت خورده و وارد بازار مبادله شده است.
شکل گرفتن «بازار» سکس توسط دو چیز امکانپذیر میشود. یکم، سرمایهداری حتا «چیز»هایی را که درنتیجهی کار و مصرف نیروی کار تولید نشدهاند، تبدیل به کالا میکند و بهعنوان کالا وارد مدارهای انباشت سرمایه میکند. منابع طبیعی کرهی زمین و نیز سکسوآلیتهی زن از این موارد هستند. دوم، حاکمیت پدرسالاری در جامعه، شکل گرفتن «بازار» سکس را ممکن میکند. در نظام پدرسالاری که جزیی لاینفک از جامعهی ما و کل جهان است، مردان یاد میگیرند زنان را فتح و کنترل کنند و برای لذتجویی جنسیشان استفاده کنند. نیاز به چنین کالایی، توسط دستگاه ایدئولوژیک و آموزشی دولتها مرتبا تولید میشود. گسترش فقر و زنانه شدن فقر به این «بازار» رونق میبخشد و خرید زنان هرچه ارزانتر میشود و انتخاب مردان را بیشتر میکند.
در چهارچوب این سیستم، هیچ انتخابی که شایستهی انسان باشد وجود ندارد. «نظاممند» کردن صنعت سکس یا «نظاممند» نکردن آن، نتایج یکسانی دارند: بردگی جنسی، تجاوز، آزار و انسانزدایی از میلیونها و دهها میلیون زن. مبارزه در عرصهی تنفروشی نیز مانند هر عرصهی دیگر از ستم و استثمار و ظلم، مبارزه برای آفریدن جامعهی بنیادا متفاوت است که نه فشارهای اجتماعی، زنان را به بردگی جنسی براند و نه مردان، حس حقبهجانبی در بهرهکشی جنسی از زن، تحقیر و ضرب و شتم زنان را داشته باشند.
تاریخ فحشا
فحشا نیز تاریخ خود را دارد و در مقطع خاصی در جامعه بهظهور رسیده است. جامعهی انسانی، دهها هزار سال قدمت دارد و در هزاران سال از این قدمت، زنان برای سکس خرید و فروش نمیشدند و رفتار جنسی آنان تحت کنترل جامعه نبود. در جوامع شکارچی و دانهگرد، آدمها کمابیش در تعاون میزیستند، بدون اینکه ارباب و بندهای وجود داشته باشد. بعد از ظهور جامعهی طبقاتی که طبقهای خصمانه بر طبقهای دیگر حاکمیت میکند، این جنبه از زندگی اجتماعی نیز کمکم عوض شد. مردها شروع به کنترل فعالیت جنسی زنان کردند. از زمان ظهور جامعهی طبقاتی، زنان تبدیل به مایملک مردان شدند. انگلس در کتاب «مالکیت خصوصی، منشاء خانواده و دولت» بهخوبی، این رخداد تاریخی را تشریح میکند.
سرمایهداری، این ستم را پایان نداد؛ بلکه آن را در کارکرد خود ادغام کرد. شکل ستم بر زن در سرمایهداری با شکل ستم بر زن در دوران ماقبل سرمایهداری مثلا در دوران فئودالیسم، بسیار متفاوت است اما در همهی جوامع با خشونت تحمیل شده است. در جمهوری اسلامی، قوانین مدنی و شرعی، نیروهای نظامی مجری این قوانین و گروههای افراطی دینگرا که از پشتوانهی فکری و حاشیهی امن دولت برخوردار هستند و بمباران ایدئولوژیک، روابط اجتماعی پدرسالاری را تحمیل میکنند. در کشورهای غربی برخلاف ایران و کشورهایی که شریعت بخشی از قانون دولتی است، فرودستی زن نسبت به مرد در قانون تصریح نشده است. اما همین روابط در شکلی دیگر با ابزارهای قانونی و فراقانونی دیگر تحمیل میشود و فرهنگی در میان مردان بهوجود میآورد که ماحصلش قتل و تجاوز است. تا آنجا که در آمریکا، تعداد زنان به قتل رسیده توسط مردان، بسیار بیشتر از کشتههای آمریکا در جنگهایی است که در سراسر جهان بهراه میاندازد.
درواقع، سکس از طریق خرید آن، بازتاب روابط کلانتر حاکم بر جهان است. سرچشمهی این وضعیت در آنجاست که از یکطرف، تولید بهطرز بیسابقهای اجتماعی شده است و از طرف دیگر، مالکیت و تصاحب ثروت تولیدشده بهشدت خصوصی شده است. در شرایطی که ثروت مادی عظیم و شگفتانگیزی تولید میشود، فقری هولناک کل جهان را فراگرفته است. امپریالیستها به کشورهای دیگر تجاوز میکنند و کشورها را نابود میکنند. قتل زنان به دست مردان، ابعاد سرگیجهآور بهخود گرفته است. در میان کلیهی اقشار جامعه، روابطی حاکم شده است که همه میخواهند دیگری را زمین زده و جلو بزنند و بقا پیدا کنند.
این نوع جامعه، غیر قابل تحمل است. این نوع جامعه، نظم ابدی نیست و بشر به نقطهای رسیده است که باید آن را تغییر دهد. ما کمونیستهای انقلابی برای جهانی میجنگیم که کلیهی روابط میان مردم براساس احترام و برابری و شکوفایی متقابل است. در کمونیسم، نه مرد بر زن برتر است و نه این ملت بر ملتی دیگر و نه این گرایش جنسی بر آن گرایش جنسی. این تحول و دگرگونی انقلابی، شامل روابط جنسی و سکس میان دو نفر هم میشود. کمونیسم، فقط اقتصاد و سیاستی بنیادا متفاوت از سرمایهداری نیست؛ بلکه در زمینهی رابطهی جنسی هم فرهنگ بنیادا متفاوتی دارد. هدف ما ایجاد جامعه و جهانی است که انسانها نه تنها در سطح جامعه و در فرآیند کار و زیست اجتماعی، بلکه در روابط جنسی میان دو نفر نیز تقسیم به ارباب و برده، ستمگر و ستمدیده، استثمارگر و استثمارشونده نشوند. سکس برای تصاحب کسی نیست.
سکس برای انسانزادیی از کسی نیست. سکس خوب مانند هر رابطهی صمیمی و نزدیک دیگر فقط میتواند مبتنی بر احترام متقابل، برابری، عشق متقابل، کنش فکری، مواظبت از یکدیگر و شریک شدن در خوشی و درد و بسیاری چیزهای دیگر باشد. در سکس خوب، دو آدم به هم متصل میشوند و انسانیت و شخصیت کامل یکدیگر را کشف و تجربه میکنند و از آن لذت میبرند. اما در جامعهی کنونی، سکس یعنی تسلیم و لذت بردن از سلطه بر دیگری. فقط در تنفروشی نیست که سکس بهمعنای تحقیر و تسلیم کردن و آزار جنسی و روحی زن است. در ازدواج هم اینطور است. اخلاق جنسی موعظهشده در قرآن و انجیل و تورات بر آن بنا شده است. سرمایهداری، این نوع روابط جنسی سلطهگرانه را عامیت میبخشد. سکس، چه در تنفروشی، چه در خانواده و بیرون از خانواده، صرفا سکس نیست. بلکه یک رابطهی اجتماعی است که بر تحقیر زن استوار است. وقتی دختر جوانی در توجیه تنفروشیاش استدلال میکند: «من که که با دوستپسرم میخوابم. حالا ماهی هم دوبار با یکی دیگر میخوابم و خرجم را درمیآورم» درواقع، همین واقعیت را بیان میکند.
رها کردن روابط میان انسانها از زنجیرهای کهنه و پوسیدهی هزاران سالانهی جامعهی طبقاتی، بدون یک انقلاب ممکن نیست.
پس به همزنجیرانمان در صنعت تنفروشی میگوییم: به این روابط و روابط حاکم در این جامعه، تن ندهید. سرتان را بالا بگیرید و به افق نگاه کنید و تصور کنید که دیگر هیچ شکل از ستم و استثمار در این جهان نیست و همهی انسانها در تعاونی آزادانه و آگاهانه و داوطلبانه با یکدیگر کار و تولید میکنند. بدون آنکه مجبور باشند «چیزی» را بفروشند یا بخرند. تصور کنید جامعه ای را که نیازهای همه را برآورده میکند و راه را بر شکوفایی همهجانبهی استعدادهای انسان باز میکند. چنین دنیایی را تصور کنید و بهجای اینکه بگذارید این نظام طبقاتی منحط و پوسیده و نگهبانان رذل آن شما را نابود کنند با پیوستن به انقلاب کمونیستی به زندگی خود معنا و ارزش دهید. بهجای قربانی شدن، استراتژی انقلاب و نابود کردن این جهان و کلیهی روابط و افکار کهنهاش را جستوجو کنید. وارد مبارزهی سیاسی انقلابی همراه با کمونیستهای انقلابی شوید تا دنیای دیگری بسازیم.