واکنش سائمه سلطانی در برابر شی‌انگاری زنان توسط فرهاد دریا*

یکی از دلایلی که (شبیه هر زن جوان دیگر در افغانستان) همواره زیر فشار اعضای خانواده بوده‌ام، موضوع ازدواج بوده. چند روز قبل خواهر بزرگم تماس گرفت و شبیه همیشه تلاش کرد با تهدید احساسی مثلاً: کسی جمع‌ام نمی‌کند؛ پیری و کوری در پیش دارم؛ پدر و مادر تا آخر نمی‌مانند؛ زن برادر نگه‌ام نمی‌کند؛ پیر و از کار افتاده میشم و موسم‌ام ختم میشه… زیر فشار قرار بگیرم و بگویم حاضرم با پسر آن خانواده که به خواستگاری آمده‌اند ازدواج کنم. هر از گاهی، فامیلی برای این موضوع آمده‌اند، این تهدیدها را از سوی تک تک اعضای خانواده و اقارب (همانند هر زن دیگر از افغانستان) دریافت کرده‌ام. ولی هیچ گاه از تصمیم‌ام بر نگشتم و حتا ذره‌ای هم رای نزدم و کم نیاوردم. چون هنگامی که میخواستم از نامزدم جدا شوم هم با چنین اخطارهایی خیلی بمباران شده بودم و کاملاً برایم آشنا اند؛ می‌گفتند اگر از این جدا شوی، نقص اصلی را تو می‌کنی چون زن استی، او مرد است و در هر تار مویش هزار زن خوابیده. این یعنی چه؟

اگر زن از مردی که به نام اوست جدا شود، دیگر کسی جرات نمی‌کند با آن زن ازدواج کند، چون فکر می‌کنند او دست‌خورده و پس‌مانده است، و اینها یک زن یا به قول خودشان «مال و شی» تازه و دست‌ نخورده می‌خواهند. و به باور کوچک این جامعه، زنی را که مردی خواستگاری نکرد، سرنوشت‌اش حیف می‌شود و اصلاً زنده‌ ماندنش بی‌معناست، چون به استقلالیت و مستقل زیستن زنان منحیث انسان هیچ گاه نگاهی نشده و همواره آن‌ها را در نقش یک جنس و شی وابسته به مرد ارزیابی کرده‌اند.

به هر حال، موضوع اینجاست که آقای فرهاد دریا برای خواستگاری و یا به قول همین جامعه مردسالار، دنبال «زن‌گیری» برای پسر خارجی‌اش راه افتاده. پسری که از تمام آزادی‌ها به شمول آزادی جنسی در یک کشور سیکولار برخوردار بوده و احتمالاً دوستان و دوست‌ زنانی هم داشته، ولی طبق تربیت «افغانیت و اسلامیت» که خانواده اسلامی او برایش داده، او و والدین‌اش بر این باور‌اند که زن افغانستانی «بگیرد» (البته به قول خود شان) بهتر است؛ چون زنان خارجی «میوه‌های» دست‌خورده و بی‌کیفیتی استند که تاریخ مصرف‌شان زود از کار میفتد.

خانواده که با فامیلم برای «زن‌گیری» پسر اروپانشین شان تماس گرفته بودند هم برای تعریف ایشان این را می‌گفتند، که مثلاً، برای او زن در اروپا زیاد است اما چون برادرم آدم آب است، زن با آب و با پرده برای زندگی می‌خواهد، گفتیم چه بهتر از خانواده شما.

یعنی، این‌های که از این همه بدبختی‌های افغانستان خارج می‌شوند، هزار سختی و بدبختی را در مهاجرت تحمل می‌کنند تا شهروندی یک کشور غربی که عاری از این رسم و رواج‌های سمی است، بگیرند؛ باز هم تمایل دارند مطابق آن رسم و رواج اختناق‌آور زندگی‌شان را پیش ببرند!

البته قبل از ازدواج با زن وطنی شان، با ده‌ها زن ارتباط جنسی و غیر جنسی میداشته باشند و از آن‌ها تا حد ممکن برای رفع نیاز جنسی سوءاستفاده می‌کنند؛ اما در آخر توقع دارند زن «باکره»، با پدر، سرخم و بی‌زبانی را برای همسری بگیرند که مقام اجتماعی_قومی آن‌ها را که بر اساس مرد ناموس‌دار و غیرتی، استوار است، نشانه نگیرد و خطری را متوجه آن نکند.

 

در متن فرهاد دریا و در کل فرهنگ مردسالار افغانستانی، در رابطه با رسم ازدواج سنتی، همواره از کلمه «گرفتن و دادن» برای زنی که قرار است «عروس» شود، به‌کار می‌رود.

و این به خوبی نشانگر شی‌وارگی و شی‌انگاری زنان در جامعه است. زنان زمانی که از مقام انسانی‌شان به یک ماده و منفعل جنسی و ابزاری فروکاسته می‌شوند و تنزل پیدا می‌کنند از همانجاست که مناسبات فاعل و مفعول جنسیتی در جامعه رونق می‌گیرد. در چنین حالتی، مردان همواره فاعل قرار می‌گیرند. آن‌هایی که باید همواره و تحت هر شرایطی یک‌قدم جلوتر از زنان قرار بگیرند؛ حرف اول و آخر را بزنند؛ تصمیم بگیرند؛ مسئولیت بگیرند؛ حق و حقوق بگیرند؛ آزادی و استقلال داشته باشند؛ نظر بدهند و در سطح رهبری قرار بگیرند. اما زنان مجبور گردانیده شدند که همواره یک قدم عقب از مردان قرار بگیرند و جز اطاعت از دستور مردان حق انتخابی نداشته‌اند. هرچند در قرون اخیر، زنان تعهد به مبارزه و مقابله نموده‌اند و تاجایی این نقش به چالش گرفته شده اما هنوز خیلی اندک است.

نکته مهم این است که جامعه هنوز نمی‌خواهد به هوش بیاید. موج انتقادات بر متن فرهاد دریا را یک سوژه کمیدی و فردی تصور می‌کنند که صرفاً او (فرهاد دریا) را نشانه می‌گیرد، درست شبیه داستان جاوید نعیمی. اما معضل همینجاست که فرهاد دریا منحیث یک چهره به اصطلاح نخبه، فقط یک نشانه درشت برای به تصویر کشیدن زشتی نظام و هنجارهای جنسیت‌زده نظام مردسالاری است؛ عقب باور فرهاد دریا، باور مردسالارانه افغانیت و اسلامیتی پنهان شده که بر بار شی‌پنداری زنان محکم‌تر از هر زمانی دیگر می‌کوبد و زنان را بعد از دسته‌بندی به زن خوب و بد ارزش‌گذاری می‌کند. برحسب همین ارزش‌گذاری‌ها‌اند که زنان چه در نقش زن خوب و چه در نقش زن بد محکوم به ستم، تبعیض، حتا تجاوز و قتل می‌گردند. زنانی که بر حسب زن نجیب و خوب مهر زده شده‌اند، محکوم به اطاعت، بردگی جنسی، فکری و خانگی مردان می‌شوند. زنانی که بر حسب بی‌حیایی و فاحشه‌گی معرفی شده‌اند؛ محکوم به تجاوز و قتل‌های وحشیانه می‌گردند که قانون مردسالار و شریعت اسلامی به نام زن بی‌حیا، بی‌حجاب، و زناکار از قتل، تجاوز و قاتل و متجاوز در برابر ستم بر این زنان دفاع می‌کند.

نگاه کنید این شوخی‌های زشت و گستاخانه افراد چون فرهاد دریا با زنان چه سرنوشتی تلخی را بر آنان حاکم کرده‌ است. تا زمانی که زن‌ستیزی از تریبون نخبگان مدافع مردسالاری به همین سادگی در قالب شعر، لطیفه/فکاهی، نثر، آهنگ و… تکثیر می‌شود، تا آن زمان لطفاً از حاکمیت طالب دلخور نشوید و صدای «بگذارید زنان افغان بخوانند/بیاموزند» را هم به نشانه حمایت از زنان سر ندهید!

پانویس:

فرهاد دریا، آوازخوان شهره افغانستانی است که اخیراً متنی زنستیزانه‌ی را در فیسبوکش منتشر کرده، که در آن برای خواستگاری پسرش است و زنان را به انواع میوه‌ها تشبیه نموده و اما در آخر عروس ایدئالش را از افغانستان با تشبیه به انگور که هم تازه‌اش کاربرد دارد و هم خشک‌اش که از آن شراب درست می‌شود. او در این متن می‌گوید که زنان بقیه کشورها میوه‌های بی‌کیفیتی استند که قابلیت نگهداری و خرید را ندارند، اما زنان کشورش نوعی از میوه‌ای است که قابلیت خرید را تحت هر حالتی دارند. یعنی زنان در کل شی قابل خرید و معامله‌اند اما این شی‌ها خوب و بد هم دارند. این متن فرهاد دریا ادامه همان داستان‌های زنستیزانه است که زنان را به چاکلیت پوش‌دار و بی‌پوش یا موتر/ماشین شخصی و ملی تشبیه نموده بودند.

جاوید نعیمی، خبرنگار رادیو آزادی افغانستان است که در مجازی باعث اذیت تعدادی زیادی از زنان گردیده بود. فرحناز فروتن (که همچنان یک خبرنگار است) طی یک پوستی در صفحات مجازی‌اش از این اذیت و آزارها توسط او افشا. سازی نموده و به دنبال او زنان دیگری نیز از آزارگری‌های پرده برداشتند.