زن ایدئولوژی مذهب

سرسخن

http://1.bp.blogspot.com/-QwU7savd-wY/VYcUlr8RjmI/AAAAAAAABPA/ScAlZux4Hmw/s640/stadium.jpg

 

زن، ايـدئـولوژی، قـدرت

برگرفته از نشریه آتش شماره 44

 

آتش را اين بار خواست حضور زنان در ورزشگاهها روشن کرد. برگزاری مسابقات ليگ جهانی واليبال در تهران بهانهای شد برای مطرح شدن مجدد اين خواسته از سوی دخترانی که از طريق شبکههای اجتماعی با هم در ارتباطند و فعالان و مدافعان جنبش زنان در داخل و خارج از کشور. موجی که برخاست حاکمان اسلامی را مجبور کرد از بلندگوهای مختلف به دفاع از ارزشهای قرون وسطايی و شرع مقدس بلند شوند. ابتدا چند عضو کابينة روحانی حرف از موافقت با «شکل محدود و مناسبی از حضور بانوان» زده بودند. درست همان حرفی که زمان احمدی نژاد هم زده شده بود. اما اين وعدة بی پايه فقط به ايجاد يک اميد واهی و موقتی دامن زد؛ آن هم در ميان کسانی که هنوز پشت دست خود را داغ نکردهاند. آنچه به عمل در آمد، سياست عمومی و ديرينة رژيم بود: زنان بايد از حقوق برابر شهروندی محروم بمانند و اگر حرف از مقاومت و اعتراض در برابر اين بيدادگری زدند با تهديد و پيگرد و سرکوب روبرو شوند. امام جمعة بدنام مشهد بر آتش زن ستيزی دميد؛ بر «فحشا و منکرات و بی حجابي» شمشير کشيد و هشدار داد: «بی حجابی ابزار براندازی دين خدا و افراد بی حجاب پياده نظام دشمنان خدا هستند و اين زرق و برقهای بی حجابی امروز خمپارهها و بمب افکنی آمريکا و اروپا برای براندازی جمهوری اسلامی است... بايد بی حجابی را که همانند يک ويروس باعث ايجاد لامذهبی و بی دينی در قلب جوانان ما ميشود درمان قطعی کرد!» فرمانده پليس جمهوری اسلامی اعلام کرد که «جلوگيری از حضور زنان در ورزشگاهها وظيفة ذاتی و شرعی پليس است.» مشاور صدا و سيما در امور زنان گفت «اين خواسته يک اولويت ساختگی و نيازی است که طرح مدام آن باعث ميشود گروهی از زنان گمان کنند حقی از آنان ضايع شده است و يا از بقيه عقب ماندهاند.» امام جمعة اصفهان در جمع انصار حزب الله نعره زد «می گويند چرا زنان در ورزشگاهها نميتوانند بيايند؟! که پا و سينة لخت مردان را ببينند، آيا مشکل جامعة زنان واقعا اين است؟!»

اين مرتجعين، مشکل زنان در ايران را خارج از خانه کار کردن و خودسر شدن؛ نماز نخواندن؛ دانشگاه رفتن؛ ماهواره؛ بدحجابي؛ بی شوهري؛ بچة کمتر خواستن و تمکين نکردن؛ سفرة حضرت عباس نيانداختن؛ در مراسم ايام فاطميه يا مولوديها شرکت نکردن و... ميدانند. شوخی نميکنيم. اينها همه بازتاب دغدغةهای ايدئولوژيک نظام حاکم است. دغدغههايی برخاسته از بينش معين طبقاتی و نگاه معين اجتماعی به نقش زن در جامعه و خانواده. از نظر طبقة حاکم، نياز به معاشرت کردن و درگير فعاليتهای اجتماعی شدن و دل به شادی و هيجان دادن و انرژی گرفتن و روحية همبستگی را در خود پرورش دادن، اگر از جانب يک زن مطرح شود نيازی کاذب است. چرا که با جايگاه و نقش و رسالتی که خدا و قرآن و پيغمبر و امامان قديم و جديد و هزار و يک متولی و قيم عمامه به سر يا بوروکرات برای زنان تعريف کردهاند خوانايی ندارد. خلاف فطرت زن و وظايف زنانه است. مبادا قدمی از اين دايره بيرون گذاشته شود و شرع مبين زير سوال برود.

اظهارات مراجع تقليد و نهادهای سرکوبگر رسمی و غيررسمی نشان مي دهد که نظام ميخواهد با چنگ و دندان از اقتدار سياسی و ارزشهای پوسيدهاش دفاع کند. مسئله مثل هميشه مربوط ميشود به ايدئولوژی حاکم و رابطهاش با قدرت. به نقشی که چسب يا ملاط ايدئولوژيک در حفظ قدرت سياسی و تحميل آن به يک جامعة پر شکاف طبقاتی بازی ميکند. اين نقش را نبايد دست کم گرفت. هيچ رژيمی حتی رژيم شديدا امنيتی ـ نظامی حاکم بر ايران نميتواند صرفا به قدرت زندان و شکنجه و اعدام، مردم را مهار کند و از شر مخالفانش خلاص شود. ايدئولوژی (به مفهوم مجموعهای در هم تنيده از ارزشها، باورها، توجيهها و قالبهای فکري) نقشی غير قابل چشم پوشی در اعمال اين سلطة طبقاتی دارد. ايدئولوژی قادر است لايههای مختلف جامعه را که منافعشان در تضاد آشتی ناپذير با هم قرار دارد زير يک چتر به هم پيوند دهد و آن تضاد منافع واقعی را با همسوييها و سبک وسنگين کردنهای «ارزشي» بپوشاند.

شايد اين سوال پيش بيايد که آخر، حضور چند صد يا حداکثر چند هزار زن در يک ورزشگاه برای تشويق تيم مورد علاقهشان چه ضرر يا خطری برای جمهوری اسلامی دارد؟ چرا حاکمان با اين سماجت اصرار دارند به نارضايتی دامن بزنند و مردم را بيشتر با خودشان دشمن کنند؟ چارهای جز اين ندارند. حداقل در شرايط کنوني، منفعتشان را در اين کار ميبينند. ارزيابيشان اين است که اگر در اين زمينه قدمی به عقب بردارند زنان را به مثابه يک نيروی عظيم اجتماعی «پُر رو» يا «زياده خواه» خواهند کرد و اين يعنی پاشيدن بذر بی ثباتی به دست خود. در سيستم عقيدتی و نگرش طبقاتی جمهوری اسلامي، زن موجودی فرودست و ذاتا ضعيف است که بايد تحت قيموميت و کنترل اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی مردان باشد. اين حکم خدای ناموجود است. اگر قرار باشد طبقة حاکمهای در برابر حق طلبی اين نيروی اجتماعی جا بزند و عقب نشينی کند، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. زنان گام ديگری پيش خواهند گذاشت و بر سر حقوق ريز و درشتشان که توسط نظام طبقاتی مردسالار ـ پدرسالار زير پا گذاشته شده دست به مبارزه خواهند زد. اين حتی ميتواند محرک طبقات و قشرهای ديگر برای طرح صريحتر و پيگيرانهتر خواستههايشان شود. ميتواند نقاط ضعف و شکافهای دستگاه حاکم را بيشتر به نمايش گذارد. ميتواند باعث شود که مردم به امکان تغييرات بيشتر و اساسيتر بينديشند. ميتواند فکر شورش را در آنان بيدار کند.

آيا طبقة حاکم بيهوده تلاش ميکند و تبليغاتش در جامعه بی پژواک خواهد ماند؟ خير. همان چسب يا ملاط ايدئولوژيک که گفتيم در اين مورد به نظم موجود خدمت ميکند. در ذهن بسياری از مردان جامعه (همانها که خود اسير انواع و اقسام بهرهکشيها و ستمها هستند) حس ترس و نگرانی از «پر رو» شدن، از کنترل خارج شدن، مستقل شدن و «زياده خواهي» زنان وجود دارد. پنهان يا آشکار عمل ميکند. اين حس «عدم راحتي» خود را در جملات حق به جانبی مثل «وسط اين همه بدبختي، ورزشگاه رفتن زنان کيلويی چند؟!» بازتاب ميدهد يا با سکوت کردن و بی توجهی نسبت به مبارزة بر حقی که حول اين خواسته جريان دارد. اينجاست که همان استدلالات فرموله شده توسط انگلها و دايناسورهايی مانند آيت الله مکارم شيرازی از زبان اين پدر يا آن برادر يا شوهر به گوش ميرسد: «محيط ورزشگاهها برای زنان نامناسب و ناامن است. مردان حاضر در ورزشگاه عادت کردهاند فحشهای رکيک بدهند و شعرهای ناجور بخوانند. برای خودتان است که ميگوييم ورزشگاه نرويد!» اين واقعيتی است که نفرت و يا بی اعتمادی عميق به حرفهای مراجع تقليد و مقامات جمهوری اسلامی باعث ميشود عزم بسياری از زنان در مبارزه برای احقاق حقوق لگدمال شدهشان جزمتر شود؛ اما اگر همان حرفها از دهانی آشنا بيرون آيد و متکی به روابط عاطفی و زنجير نامرئی خانواده باشد موثر ميافتد و قدمها را سست ميکند. چسب يا ملاط ايدئولوژيک اين گونه کار ميکند.

مبارزه جاری برای اين که زنان به نيروی خود حصارها را بشکنند و بی هراس از ضرب و شتم و زندان، بی هراس از تعرض مردسالاران زن ستيز، بی هراس از خشم و غيظ مردان خانواده، در ورزشگاهها حضور پيدا کنند و در اين عرصه از زندگی اجتماعی شرکت جويند، به جای خود مبارزهای مهم است. عقب راندن حکومت مذهبی در هر عرصهای تاثير روحي، سياسی و متحد کننده بر روی زنان جامعه و پيامی مهم برای کل مردم خواهد داشت. اما اين تنها موضوع يا مهم ترين موضوعی نيست که بايد به گرد آن مقاومت و مبارزه سازمان يابد. اين احتمال را نبايد از نظر دور داشت که بخشی از سياست گذاران رژيم اسلامی با در نظر گرفتن منافع و مصالح درازمدت حاکميت طبقة خود، با توصية قدرتهای بينالمللی و افزايش فشارهای داخلي، يا در جريان رقابتهای درون هيئت حاکمه، طرحهايی کج دار و مريز را برای حضور محدود يا نمايشی زنان در ورزشگاهها اجرايی کنند. پس بايد هم زمان با دفاع از اين خواست عادلانه و تشويق مبارزه بر سر آن، شعارهای راديکالتر و ادامه دارتری را جلو گذاشت و به شعارهای عمومی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و پيروزی يک انقلاب عميق اجتماعی ـ يک انقلاب سوسياليستی ـ تبديلشان کرد. برای نمونه ميتوان حول حجاب اجباری و شکلهای مختلف خشونت اعمال شده بر زنان (توسط نيروهای سرکوبگر دولتي، توسط قوانين تبعيض آميز و شرع، در خانواده و جامعه)، حرکتها و کارزارهای دائمی مبارزاتی سازمان داد.

 

اما تبليغ و ترويج انقلابی حول اين موضوعات و تلاش برای سازمان دادن و تقويت مقاومت و اعتراض زنان و به طور کلی تودههای مردم حول اين مسائل به ناگزير ضرورت رويارويی با چارچوبهای ايدئولوژيک مسلط و ارزشها و باورهای کهنة مذهبی را پيش مينهد. نميشود در برابر آيات پدرسالارانه و احاديث و روايات زن ستيزانة اسلامي، در برابر تفکر کهنة مردسالارانهای که در سنتها و آيينها و ادبيات و فرهنگ ايرانی ـ اسلامی ريشه دوانده سکوت کرد و انتظار داشت مردمی که از لحظة تولد تا بستر مرگ در معرض اين باورها و ارزشهای مسموم قرار دارند خود به خود (يا صرفا در نتيجة نارضاييهای روزمره شان) از اينها گسست کنند. برای فرو ريختن ستونهای نظم موجود بايد با پتک آگاهی انقلابی و علم انقلاب، با معرفی و ترويج نگرش ماترياليستی و روش ديالکتيکی به اين ملاط ايدئولوژيک ضربه زد؛ در آن شکاف انداخت؛ تا حد امکان تکه تکهاش کرد. اتحاد مردم در جنبشی با هدف انقلاب نيازمند تفرقة جامعه بر سر ايدئولوژی اسارت بار حاکم است.