بیا تا نام خود را هزاران بار بر لوح رهایی بنویسیم
٨ مارس سالروز آرمانخواهی زنان گرامی باد
شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۳ ه.ش.
هشت مارس، روزجهانی زن، تجلی تاریخی مبارزات هزاران سالهی زنان است. در این روز به خون کشیده شدن زنان کارگر نیویورک آغازگر تقویم مقاومتها، اعتراضات و مبارزات زنان شد. هشت مارس روزی است که زنان با نگاهی به تاریخ خونین خود باوجود سرکوبها، آرمانهایشان را جلایی دوباره بخشیده و به هر شکل ممکن این روز را گرامی میدارند: به صورت آشکار وعلنی یا مخفیانه و پنهان؛ با شعار و جشن و شادی یا با شلاق و شکنجه و دستگیری. هشت مارس برای ما زنان ایرانی یادآور سال ٥٧ و تظاهرات بزرگمان در مخالفت با حجاب اجباری در همان روزهای اول برقراری حکومت اسلامی است. زنان اولین معترضان به نظام اسلامی در روزهایی بودند که بسیاری از نیروهای چپ هنوز در توهم ضدامپریالیستی بودن رژیم بسر میبردند و با بیتوجهی، این حرکت زنان را غیرضروری و یا انحرافی خواندند.
آنچه در سال گذشته برجهان گذشت فاجعهای بود که باعث شد زنان آسیبپذیرتر از همیشه به کام مرگ، خشونت و بردگی کشیده شده و بیشترین آسیبها را ببیند. جهان در سال گذشته عرصهی تاخت و تاز خونین دو قطب ویرانگر سرمایهداری و بنیادگرایی بود. بنیادگرایی ساخته و پرداختهی نئولیبرالیسم با سلاح ایدئولوژی پوسیدهی دینی در یک دست و اسلحهی مدرن امریکایی در دست دیگر خاورمیانه را به آتش و خون کشاند و جهان را با حضور دهشتناک خود به وحشت انداخت. مذهب، ایدئولوژی زن ستیزانهای که در قالب قدرتهای حکومتی مرتجع مانند حکومت اسلامی ایران احیا شده بود با ظهور قدرتهای شومی چون داعش و بوکوحرام جانی تازه یافت و به مثابه ابزاری برای سرکوب زنان به عنوان یکی از مهمترین ارکان ایدئولوژیک خود به کار برده شد. داعش عقبماندهترین قوانین و مناسبات دینی را در مناطق تحت تصرفش حاکم کرد، مردم را سلاخی کرد، زنان را برده جنسی کرد و در بازار به فروش رساند و از هیچ جنایت و ستمی برعلیه زنان کوتاهی نکرد. بوکوحرام، طالبان و القاعده زنان را وحشیانه در افغانستان، پاکستان و نیجریه قربانی کردند. وضعیت زنان در ترکیه بواسطهی جو ارتجاعی حاکم سیر قهقرایی داشت. اردوغان نیز همچون داعش با سودای خلافت اسلامی هربار ترفند جدیدی رو کرده و به دستاوردهای زنان حمله میکند. در مصر، لیبی، هند، یمن و عربستان ستم برزنان همچنان بیداد میکند و تمامی اینها مزید بر ستم و تبعیض عمومی و جهانی است که سیستم سرمایه داری و مردسالاری بر تمامی زنان جهان اعمال میکند و مصداق عینی آن را در کشورهایی که ادعای آزادی زنان را دارند شاهد هستیم.
دراین کشورها که توهم آزادی زن را تبلیغ میکنند، باوجود برابری نسبی قانونی برای زنان، مناسبات سرمایهداری و مردسالاری ستم بر زن را به اشکال مختلف تولید و بازتولید میکند. خشونت سازمانیافتهی دولتی، خشونت خانگی، خشونت اجتماعی، تحقیر و توهین و تهدید، تجاوز و ضرب وشتم، محدودیتهای روز افزون سقط جنین، تبدیل بدن زن به کالایی که صنایع پورنوگرافی، فحشا و انواع بردگیهای مدرن جنسی، تبلیغات، مدلینگ بر اساس آن سودآوری میکند از جمله نتایج سیستم نئولیبرالیستی و مردسالاری برای زنان است. نه در این کشورها، که در همهی دنیا زنان همواره جزو اولین گروههایی هستند که از بازار کار بیرون رانده میشوند و بهرغم اینکه هفتاد درصد کار انجام شده در جهان توسط آنان انجام میشود، هفتاد درصد فقرای جهان را تشکیل میدهند و روزبهروز با زنانه شدن بیشتر فقر مواجهیم.
در مناسبات سرمایهداری و مردسالاری با پرداخت دستمزد کمتر به زنان از نیروی کارشان سوء استفاده میشود. در محیط کار مورد سوء استفادهی جنسی قرار میگیرند، خدمات رایگان آنان در چارچوب خانواده در جهت بازتولید نیروی اجتماعی و پرورش نیروی کار، آنان را به نیروی کار بیدستمزدی برای حفظ مناسبات سرمایهداری تبدیل نموده است. زنان در سیستمهای طبقاتی پدر/مردسالار همواره جنس دوم به شمار رفته و ابزاری برای سکس و تولید مثل محسوب میشوند و با این هدف، کنترل بدن زن و شیوههای مختلف سلطه بر آن به وسیلهی دولت، مذهب، فرهنگ، عرف و بر اساس تقاضای بازار و امیال مردانه، نگاه کالایی به زن را به اشکال مختلف حاکم کرده است. در این سیستمهای زن ستیز، تنفروشی از برجستهترین مظاهر خشونت علیه زنان بوده و به عنوان امری عادی پذیرفته شده است. کنترل بارداری زنان وحق پایان دادن به آن، ترویج تمایلات جنسی دلخواه نظام حاکم، این نظم ضد زن را تا عمیقترین زوایای زندگی زنان و روابط انسانی و جنسی آنان مسلط کرده است.
در ایران اما، از یک طرف به واسطهی سلطهی سرمایه و مردسالاری ملازم آن و از سوی دیگر به خاطر حاکمیت یک رژیم مذهبی و قرون وسطایی که به دلیل جو ارتجاعی حاکم بر منطقه و جهان جانی تازه گرفته است، بیحقوقی زنان در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی، در جهان بیبدیل است. در قوانین، فرهنگ رسمی، روابط و مناسباتی که سیستم حافظ آنهاست زن رسما بردهی جنسی مرد محسوب میشود: از فحشای رسمی به نام صیغه گرفته تا سلب حق طلاق. زن فاقد هرگونه هویت انسانی و صرفا کالایی جنسی است که عامل فساد به شمار میرود و درصورت هرگونه تمرد و عدم تمکین سنگسار میشود، شلاق میخورد، به صورتش اسید پاشیده میشود، چاقو میخورد و یا چون ریحانه به جرم مقاومت در برابر تجاوز اعدام میشود. نیتجهی بحرانهای ناشی از حاکمیت سرمایه، فساد، باندبازی، بیبرنامگی و عدم مدیریتِ ملازم آن، نرخ تورم ٤٠ درصد در سال گذشته و بیکاری ٥٠ درصدی زنان بود که با انواع توجیهات به عرصهی خانه و خانواده رانده شدند. جایی که به مثابه یکی از ارکانهای اساسی و مهم در جهت حفظ بقای حکومت اسلامی، در نقشهای تقدیس شدهی همسری و مادری اسیر شدهاند. در سال گذشته علاوه بر اوضاع نابسامان عمومی مانند فقر، بیکاری، اختناق، سرکوب، آمار دستگیریها، اعدامها، بستن نشریات، قتلهای ناموسی، دختران فراری، اعتیاد دختران به ویژه در سنین پایین، کارتن خوابی و تن فروشی در میان دختران نوجوان و خودکشی زنان سیر صعودی داشته است. در سال گذشته سیستم زن ستیز اسلامی طرحهای مختلفی بر علیه زنان به تصویب رساند: «طرح صیانت از عفاف و حجاب»، «طرح تفکیک جنسیتی»، «طرح آمران به معروف و ناهیان از منکر»، «طرح دانشگاههای تک جنسیتی»، «طرح تعالی خانواده»، «طرح ازدواج با فرزند خوانده» و....
اما هرقدر نظام سلطه در جهت فرودست کردن زنان بیشتر تلاش میکند زنان نیز مقاومت و مقابلهی بیشتری ابراز میکنند. در ترکیه به شکل تظاهرات اعتراضی، درکوبانی به شکل مبارزهی مسلحانهی شجاعانهای که به شکست و عقبنشینی داعش ختم شد، در ایران نیز بهرغم آنکه حاکمیت به طور نظاممند در پیعمیقتر کردن فرودستی زنان است، نتوانست خواستهای خود را تحمیل کند: زنان با پوشش خود رژیم را به سخره گرفته و نشان دادند امر حجاب همانقدر برایشان سیاسی است که برای رژیم، و «گشت ارشاد» و «امر به معروف و نهی از منکر» را در مقابل ارادهی خود که از نواندیشی سرچشمه میگیرد به ستوه آوردهاند. در مقابل سهیمهبندی و تکفیک تحصیلی توسط رژیم، آمار دختران در دانشگاهها بالاتر رفت؛ در مقابل کنترل روابط زن و مرد، روابط آزاد جایگزین شد که با نام «ازدواج سپید» به یکی از معضلات رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی تبدیل شده است. رژیم به زنان اسید پاشید و چاقو زد، اما زنان مقاومت کرده و با اعتراضات گستردهی خود سیستم را وادار به پاسخگویی کردند. علاوه بر اینها در سال گذشته اعتراضات عمومی به لوایح تصویبی مجلس، اعتراضات کارگران، پرستاران، معلمان، فعالان محیط زیست نیز به صورت چشمگیری نمود داشت. در سال گذشته صدای زنان چپ بیشتر، رساتر و متنوعتر شد. از جمله نمود اعتراضات آنان در برخورد با لوایح تصویبی ارتجاعی مانند طرح تعالی خانواده و اسیدپاشیها مشهود بود.
همانطور که ستم بر زن، ساختارپیچیده، چند وجهی و چند لایه دارد، مبارزه با این ستم نیز ابعاد مختلفی داشته و حوزههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را در برمیگیرد. طرح مطالبات زنان در سیستمهای طبقاتی – مردسالار و مبارزه در جهت از بین بردن تبعیضات جنسیتی، بی قید و شرط است و هیچ محدودیتی نمیپذیرد. ما بر این باوریم که سرنگونی حکومت اسلامی گامی ضروری برای رسیدن به این اهداف است. معتقدیم راهحلهای لیبرالی که تبعیض علیه زنان را تک بُعدی دیده و آن را به مطالبات حقوقی و محدود تقلیل میدهد و راه حلهای اصلاحطلبی که تغییر را تنها در درون سیستم جستوجو میکنند، حضور وزیر یا رئیسجمهور زن را گواهی بر بهبود وضعیت زنان میدانند و هر گونه رادیکالیسم را خشونتآمیز تعبیر میکنند، راهگشای جنش زنان نیستند. رادیکالیسم ضرورت کنونی جنبش زنان است. برای تبدیل شدن به یک نیروی اجتماعی رادیکال علاوه بر مرزبندی مشخص با رفرمیسم حاکم، لازم است براساس اهداف دراز مدت خود، یعنی نفی هرگونه سلطه اعم از مردسالاری، سرمایهداری، مذهب سالاری و نفی تمامی نظامهای طبقاتی، تشکلهای مستقل زنان را تشکیل دهیم و به جای نگاه به بالا، کنش معطوف به پایین داشته باشیم و همراه و همگام با سایر جنبشهای اجتماعی برای برقراری جهانی دیگر، جهانی بدون طبقه، مالکیت، سلطه و سالاری مبارزه کنیم. ما براین اساس، آرمان رهایی در همهی عرصههای زن ستیزی را در پیش رو نهاده، و میدانیم این رویایی است که تنها در جامعهای کمونیستی که عاری از هرگونه تبعیض جنسیتی، طبقاتی، ملی، قومی، مذهبی، نژادی و... است، محقق خواهد شد. اما مبارزه برای تحقق این آرمان در لحظه، هرمکان و هر موقعیتی جاری است.
به امید رهایی زنان
زنانی دیگر/ اسفند ١٣٩٣