چرا جنگ علیه زنان با محوریت حجاب اجباری تشدید یافته است؟

نینا امیری

در ماه‌های اخیر رژیم زنستیز جمهوری اسلامی جنگ علیه زنان را با محوریت حجاب اجباری شدت بخشیده و به جنگی همه‌ جانبه بدل نموده است. جمهوری اسلامی قصد دارد با یورش روزانه و وحشیانه به زنان، زخم عمیقی که زنان در خیزش ژینا، بر پیکر و ایدئولوژی پوسیده اش با مبارزه علیه حجاب اجباری و آتش زدن آن، وارد کرده‌اند، التیام بخشد. اما این هم یک واقعیت انکار‌ناپذیر است که دیگر اوضاع به عقب بر نمی‌گردد. نه تغییری که در تفکر زنان و کل جامعه بوجود آمده و نه موقعیت متزلزل رژیم جمهوری اسلامی؛ هیچ یک حتی به وضعیتِ قبل از قیام ژینا هم بر نخواهند گشت.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی جنگ علیه زنان را نه در ماه‌های گذشته و یا حتی چند سال اخیر بلکه از همان روز‌های اول به قدرت رسیدن اش آغاز کرد، ادامه داد و پس از خیزش ژینا و نقش تعیین کننده و برجسته زنان در آن، شدت بخشیده است.

این واقعیت تاریخی غیر‌قابل انکاری است که با فرمان حجاب اجباری توسط خمینی رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن، جنگ حکومت اسلامی خمینی علیه زنان اعلام شد. هدف جمهوری اسلامی از براه انداختن جنگ علیه زنان این بود که بتواند مهر اسلامی بودن خود را با مطیع کردن زنان و تحمیل قوانین و مجازات‌های اسلامی علیه زنان در جامعه بکوبد و حجاب را به نشان و علامت جمهوری اسلامی بدل کند و آن را به جهانیان اعلام نماید. در برابر این فرمان و اعلام جنگ رژیم، زنان نیز در ۸ مارس ۵۷ به مدت شش روز مبارزه شکوهمند و به یاد ماندنی خود را آغاز کردند و نسل‌های بعدی این مبارزه و مقاومت را با افت‌و‌خیز پیش بردند.

طی دوران مبارزه با رژیم سلطنتی، جامعه با حضور میلیونی زنانی روبرو بود که در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی نقش گرفتند و در رفتار و انتظارات‌شان تغییرات مهمی به وجود آمد. رژیم تازه به قدرت رسیده زود فهمید که اگر این نیرو را مهار نکند، نمی‌تواند حاکمیت اسلامی خود را آن طور که می‌خواهد تثبیت کند. از این‌رو همه اقدامات خود را برای جنگی همه‌جانبه علیه زنان سازماندهی کرد.

اولین اقدام اجباری کردن حجاب بود. در سایه قانون حجابِ اجباری، قوانین ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی پنهان بود که یکی پس از دیگری تصویب و به مرحله اجرا در آمد. حجاب و تضمین رعایت آن در حقیقت تلاشی بود برای در جای خود نشاندن نیمی از جامعه که دیگر نمی‌خواست به سیاق سابق زندگی کند. اخراج زنان از مراکز اداری، دولتی و کارخانه‌ها آغاز شد. جمهوری اسلامی، از همه امکانات سرکوبگرانه خود برای مهار و سرکوب زنان استفاده کرد. از براه انداختن دسته‌های بسیجی لمپن در کوچه و خیابان با شعار «یا روسری یا توسری»، «خواهر حجابت را رعایت کن» تا حمله به زنان با پونز و تیغ و اسید. بخش مهمی از بودجه دولت صرف تبلیغات اسلامی ضد زن و تامین نیروی نظامی و سرکوبگری شد که باید حجاب زنان را در مراکز عمومی کنترل می‌کرد. قوانین معینی بر سر مجازات «بدحجابی» تدوین کرد و بخشنامه‌های گوناگونی به کلیه ادارات، کارخانجات و مراکز عمومی ابلاغ شد تا از ورود زنان بد‌حجاب جلوگیری شود. دفاتری در کلیه ادارات، مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و... برای کنترل زنان مستقر کرد. طی دهه اول حاکمیت جمهوری اسلامی بیشترین حجم سخنرانی‌های دولتمردان اسلامی و زنان حکومتی در باره حجاب و نقش آن در حفظ نظام اسلامی انجام پذیرفت. در حقیقت حجاب به ابزاری برای سنجش رژیم و موقعیت اش در جامعه و معیاری برای وفاداری به نظام بدل شد.

مقاومت و مبارزه زنان پا به پای جنگ رژیم علیه حجاب اجباری که از ۸ مارس ۵۷ آغاز شده بود، ادامه یافت. پدیده «بد حجابی» توسط زنان و نوجوانان دختر، هر‌ساله بنابر گزارشات خود رژیم، منجر به بازداشت و مجازاتِ صد‌ها هزار زن می‌شد. یکی از دلایل این که گشت ارشاد این نهاد زن ستیزانه جمهوری اسلامی با گذشت زمان برای سرکوب زنان غول‌پیکر‌تر و گسترده‌تر شد، شدت یابیِ مقاومت و مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و علیه باید‌ها و نباید‌های تعیین شده حکومتی بود.

در تمام این سال‌ها تا مقطع دی ۹۶ مقاومت زنان علیه حجاب اجباری ادامه داشت. اما موضوع مهم و تعیین کننده‌ای که در دی ماه ۹۶ بر جسته شد و بیش‌از‌پیش رنگِ واقعیت به خود گرفت این بود که رشد جنبش زنان در طی سال‌ها با مبارزه و مقاومتی که از خود نشان داده بود دیگر نمی‌توانست به همان شیوه «بدحجابی» ادامه یابد. مبارزه و مقاومت زنان که از ۸ مارس ١٣٥٧ علیه حجاب اجباری رژیم و اعلام جنگ زن ستیزانه اش آغاز شد، در دی ۹۶ با حرکت معروف به «دختران خیابان انقلاب» به عرصه نوینی قدم گذارد. عرصه نوینی که با حرکت ویدا موحد که با جسارت به روی سکویی رفت و حجاب ش را برداشت آغاز شد و سریعا از جانب زنان در سنین مختلف و شهر‌های مختلف دنبال شد. شکی نیست که مبارزه این زنان جسور تحت تاثیر خیزش توده‌ای دیماه ۹۶ اما به موازات آن صورت گرفت و مبارزه زنان علیه حجاب اجباری را به عرصه کیفیتا نوینی رساند. در این دوره مبارزه و مقاومت زنان از «بدحجابی» عبور کرد و به بی‌حجابی رسید. در‌واقع مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری از شکلِ تدافعی به شکلِ تعرضی تبدیل شد. این چرخش، نقطه عطف مهمی در مبارزه و مقاومت زنان علیه محوری‌ترین خشونت سازمان‌یافته دولتی بود. در حقیقت جنگ نابرابری که زنان از ۸ مارس ٥٧ علیه حجاب اجباری آغاز کردند و در تمامی این سال‌ها ادامه پیدا کرده بود، در دی ۹۶ سکوی پرش مبارزه زنان علیه حجاب اجباری را ایجاد کرد و شکست برنامه‌های رژیم را عریان ساخته، زمینه‌های شکست ایدئولوژیک رژیم را بیش‌از‌پیش مهیا کرد.

در این دوره، جمهوری اسلامی با گسیل خیل عظیمی از نیرو‌های سرکوبگرخود به اماکن عمومی و کنترل بیشتر حجاب دانش‌آموزان و دانشجویان تلاش کرد با این اوضاع شکل گرفته و مبارزات رو به گسترش زنان با زیر پاگذاردن حجاب اجباری، مقابله کند و آنان را به عقب‌نشینی وادار نماید. به همین دلیل به شکل وحشیانه اقدام به بازداشت و زندانی کردن زنانی که حجاب بر سر نداشتند نمود و با گرفتن اعتراف‌های اجباری از این زنان، با صدور احکام سنگین برای آنان و پیش گذاشتن طرح‌های گوناگون «عفاف و حجاب»؛ تمام کوشش خود را به‌کار گرفت که زنان بویژه نسل جوان را مرعوب سازد.

ماجرای دستگیری سپیده رشنو و شکنجه او برای کشاندن ش به اعتراف اجباری و همزمان برخورد‌های خشونت بار و ضد زن مامورین گشت ارشاد نسبت به زنان دیگر در کوچه و خیابان به خاطر عدم رعایت حجاب، خشم عمومی را برانگیخت به گونه‌ای که همه‌چیز از بروز التهابی عظیم در جامعه حکایت می‌کرد و نشان از آن داشت که جامعه دیگر در پوسته خود نمی‌گنجد. با قتل وحشیانه ژینا امینی دیگر جامعه تاب نیاورده و منفجر شد و یکی از عظیم‌ترین خیزش‌های انقلابی مردم علیه رژیم با پیشقراولی زنان شکل گرفت.

زنان در این خیزش با آتش زدن حجاب اسلامی، در حقیقت آتش به‌جان رژیم مفلوک اسلامی انداختند. دانش‌آموزان دختر، همان کودکانی که قرار بود تحت یک حکومت دینمدار فاشیست زن ستیز، آموزش اسلامی ببینند و مبدل به زنانی «مطیع و فرمانبردار» شوند، در خیزش ژینا با سر نکردن حجاب و آتش زدن آن، صحنه مبارزه را کیفیتا تغییر دادند و چهره آن را هر چه بیشتر زنانه کردند. در این خیزش با پیشتازی زنان، بسیاری از مردان بویژه جوانان نیز ترغیب شده و در مبارزات زنان و حجاب سوزان، سهم گرفتند. این اتحاد مبارزاتی به حول موضوع ستم بر زن، به رژیم ضربه مهلکی وارد کرد. خیزش ژینا و پیشتازی زنان در آن، به سلطه پدرسالاری ضربه زد و سنگ بنای پایان نهادن به سلطه و اقتدار بر بدن زن را پایه ریزی نمود. مجموعه تحولاتی که در نتیجه خیزش ژینا و نقش تعیین کننده زنان در آن حاصل شد، شکست ایدئولوژیک رژیم را بیش‌از‌پیش عریان کرد.

در این خیزش رژیم بیش از گذشته و حتا بیش از بسیاری از مردم، به نقش و جایگاه تعیین کننده زنان در سرنگونی خود پی برد. به همین دلیل هم در خیزش ژینا قلب ده‌ها زن و نوجوان دختر را به خاطر آتش زدن حجاب و نقش برجسته‌شان نشانه رفت و به قتل رساند، ده‌ها نفر را نابینا کرد و هزازان نفر را دستگیر و در زندان‌ها مورد انواع و اقسام خشونت، شکنجه، آزار و اذیت و تجاوز قرار داد.

زنان پس از فروکش کردن مبارزات خیابانی، سیاسی‌ترین مبارزه را با سر نکردن حجاب اسلامی و به مصاف طلبیدن رژیم در سراسر جامعه پیش بردند و نشان دادند که از جریمه، بازداشت و زندانی شدن هراسی ندارند. بر بستر چنین شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی به استیصال افتاده است. رژیم از مبارزات زنان علیه حجاب اجباری و ادامه‌یابی آن که تا کنون گام‌های اولیه ولی مهمی را در راستای خلاصی بدن زنان از مالکیت پدر/مردسالاران برداشته است، به هراس افتاده و از این وحشت دارد که این مبارزات همه گیر‌تر شود؛ مردان بویژه جوانان به این مبارزه بپیوندند و بر شور‌و‌شوق مبارزاتی مردم و شعله ور‌تر شدن مبارزه آنان بیفزایند.

اغراق‌آمیز نخواهد بود اگر بگوئیم خشم و نفرتی که در بینِ زنان، در بین اکثریت کارگران و زحمتکشان، بازنشستگان، معلمان، اقلیت‌های جنسی/ جنسیتی، ملل تحت ستم، فعالین محیط‌زیست، خانواده‌های دادخواه و...، شکل گرفته است، هر آن می‌تواند به انفجاری به‌مراتب عظیم‌تر و گسترده‌تر از خیزش ژینا بیانجامد. در این میان زنان جسور و مبارزبویژه زنان جوان و نوجوانی که از میان آتش و خون مبارزاتی سال ۱۴۰۱ علیه حجاب اجباری و کل نظام زن ستیز اسلامی گذر کرده‌اند، نقش مهمی را در انفجار خشم و نفرت مردم در سراسر جامعه بر عهده ‌دارند.

بر بستر چنین اوضاع و شرایطی است که رژیم به هراس افتاده و جنگ خود علیه زنان را شدت بخشیده و در ماه‌های اخیر علاوه بر طرح‌های «عفاف و حجاب و نور» و ارسال بخشنامه‌های تهدید‌آمیز به ادرات و مدارس و دانشگاه‌ها، انواع نیرو‌های سرکوبگر خود را روانه اماکن عمومی برای سرکوب و مرعوب کردن زنان کرده است. همه این ابزار‌های سرکوب برای این است که غول رها شده را به شیشه بازگرداند. رژیم به خیال واهی خود می‌خواهد از طریق تشدید جنگ علیه زنان با محوریت حجاب اجباری، زنان را کنترل کند و از این طریق کنترل کل جامعه را «دوباره» بدست گیرد. در‌عین‌حال با شدت بخشیدن به جنگ علیه زنان، قصد دارد پایه‌های عقب‌مانده خود را حفظ کند، به ترمیم شکاف درون حکومتی و ترمیم موقعیت ضربه خورده خود در منطقه و در بین نیرو‌های حزب الله بپردازد و در جامعه ایجاد رعب و وحشت کند. جمهوری اسلامی از این زنان که با پوشش اختیاری شکل تازه‌ای به خیابان‌ها بخشیده‌اند، سخت به هراس افتاده است.

به جرئت می‌توان گفت که جنگ رژیم جمهوری اسلامی با زنان، یکی از ایدئولوژیک‌ترین، طولانی‌ترین، پیگیر‌ترین و در همان حال حیاتی‌ترین جنگی بوده که این رژیم با مردم پیش برده و در ماه‌های اخیر به آن شدت بخشیده است. هنوز این جنگ پایان نیافته و هم چنان ادامه‌دارد و علیرغم ضربات مهم ایدئولوژیک- سیاسی که در نتیجه مبارزات زنان و کل ستمدیدگان بر رژیم وارد شده است، کماکان بر مسند قدرت سیاسی، نظامی، امنیتی، زندان‌ها و دستگاه قضایی اش تکیه دارد.

بدون شک تشدید جنگ علیه زنان با محوریت حجاب اجباری، جنگی است که علیه کل مردم سازماندهی شده است. در نتیجه در هم شکستن این جنگ دراز مدت علیه زنان، موضوعی مربوط به آحاد جامعه است. باید در نظر داشت که دخالت آگاهانه برای شکست دادن رژیم در این جنگ نابرابر، بخش مهمی از پیمودن مسیر مبارزه علیه رژیم را تشکیل می‌دهد. پیشبرد مبارزه متحدانه زنان و مردان آگاه و مبارز برای تبدیل جنگ رژیم علیه زنان به ضد خود، به مبارزات و پیشروی آن در راستای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی، سمت‌و‌سوی درستی می‌بخشد و از نفوذ بیراهه‌هایی که از طریق قدرت‌های امپریالیستی و همه وابستگان ریز‌و‌درشت آنان نزد زنان برای مسموم و منحرف کردن مبارزات‌شان پیش گذاشته می‌شود، بد‌رجات قابل‌ملاحظه‌ای جلوگیری می‌شود.

بر این موضوع اساسی و تعیین کننده هم چنان باید تاکید شود که به وجود تشکلات رادیکال، مستقل و توده‌ای زنان برای جذب و سازماندهی تعداد بیشمار زنان عاصی و خشمگین، برای سازماندهی نقشه‌مند، برای پیشبرد مبارزه علیه نظام پدر/مردسالار و کلیه دولتمردان حاکم در قدرت و خارج از قدرت با هدف گام نهادن در مسیر رفع ستم جنسیتی بیش‌از‌پیش نیاز است.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶٢

ژوئیه ۲٠۲۴ – تیر ١۴٠٣