طالبان زنستیز و دشمنی با زنان!

فروغ آزادمنش

روزنامه اطلاعات گزارش داد که تنها در روز ١٨ جدی ١٤٠٢، در مرکز تجارتی «برچی سنتر» در غرب کابل حداقل ١٠ تا ١۵ دختر جوان توسط نیرو‌های طالبان بازداشت شدند.

در همین روز در شهر نیلی ولایت دایکندی (ولایت هزاره نشین) چهار زن جوان به جرم پادر‌های کوتاه و رنگه دستگیر شدند. تنها یک تن از این زنان با پرداخت پول توسط خانواده آزاد شد که پس از آزادی خودکشی کرد و هنوز از سرنوشت سه تن دیگر خبری در دست نیست.

این بازداشت‌ها تنها در یک روز انجام شده است.

برای توضیح بهتر دلیل دشمنی گروه طالبان با زنان و سرکوب و دستگیری زنان به بهانه‌های مختلف از‌جمله حجاب، بهتر است اول به نوعیت و ماهیت این رژیم پرداخته بپردازیم.

رژیم و نظام‌های سیاسی که برای حفظ قدرت‌شان و برای ایجاد ترس و رعب میان مردم، دست به ترور و سرکوب اقلیت‌های جنسیتی، نژادی و مذهبی می‌زنند را، رژیم توتالی‌تر یا تمامیت‌خواه می‌گویند. این نوع رژیم‌ها با وضع قوانین تلاش می‌کنند که بر همه امور اجتماعی و خصوصی مردم کنترول داشته باشند. هم چنان به این نوع حکومت‌ها نظام دیکتاتوری نیز می‌گویند. دیکتاتوری نوعی از حکومت داری است که حکومت توسط یک رهبر و یا گروهی از رهبران بدون هر نوع کنترولی اداره می‌شود. ثبات این نوع حکومت‌ها از طریق جبر و سرکوب که با محدود کردن مردم از هر لحاظ است، حفظ می‌گردد.

هدف طالبان نیز به‌عنوان یک گروه و رژیم توتالی‌تر از سرکوب زنان و اقلیت‌ها، ایجاد رعب و ترس میان مردم، برای کنترل کل جامعه است. هم چنان رژیم طالبان بنا به ماهیت طبقاتی اش نه‌تنها با تمام گروه‌های نژادی، زبانی و مذهبی بلکه با طبقات زحمت کش نیز در ستیز‌اند. سرکوب زنان که در جامعه سنتی، مذهبی و مردسالار افغانستان که همیشه تحت انقیاد و ستم مردان خانواده قرار دارند، و از طرف دیگر زنان که نصف نفوس جامعه را تشکیل می‌دهند، برای گروه طالبان آسان‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای سرکوب کل جامعه است. از طرف دیگر، وقتی زنان سرکوب می‌شوند در‌واقع به مردان جامعه امتیاز داده می‌شود و با این امتیاز دهی مردان به‌عنوان عساکر بدون مزد، در هر خانواده مستقر می‌گردند.

رژیم‌های دیکتاتور و اسلامی هم چون رژیم طالبان و جمهوری اسلامی ایران به دو دلیل ستم علیه زنان را نسبت به سایر اقشار جامعه بیشتر اعمال می‌کنند:

١. مالکیت بر بدن زن: زنان در طول تاریخ و بعد از ختم دوره مادرسالاری و شروع دوره پدرسالاری و یا مالکیت خصوصی مورد کنترول قرار‌گرفته و تا هنوز هم در تمام جوامع زنان به اشکال مختلفی حق مالکیت بر بدن‌شان را ندارند. نظام مردسالاری در طول تاریخ با ایجاد قوانین، سنت و ادیان، تلاش بر سرکوب و مالکیت بر بدن زن کرده‌اند. مردان در اجتماع، حکومت و خانواده در هماهنگی با مناسبات اجتماعی و با حمایت از همین قوانین، سنت و دین حق مالکیت بر بدن زن را به‌دست آورده و از آن امتیاز‌گیری می‌کنند. بعضی از تغییرات و تحولاتی بر حق مالکیت بدن زن در جوامع به طور بسیار ناقص آن هم نتیجه مستقیم مبارزه مداوم زنان به‌دست آمده است. مثلا در کشور‌های غربی اساسا زنان نسبت به نوع پوشش خود تا درجاتی آزاد هستند، اما تا هنوز هم با وجود تکامل تاریخی و رشد علم و تکنالوژی در همین پیشرفته‌ترین کشور‌ها مساله حق سقط جنین حل نشده است. سقط جنین در ٢١ کشور جهان ممنوع است و در کشور امپریالیست‌های آمریکایی بعد از ۵٠ سال، در ١٢ ایالت این کشور ممنوع اعلام‌ شده است.

نظام‌های پدر/مردسالار سخت‌ترین قوانین و مجازات برای سقط جنین وضع می‌کنند تا زنان را کنترول و مالکیت بر بدن آن‌ها را حفظ بتوانند. حتی در همین تازه گی‌ها کشور برازیل لایحه قانونی را در قانون کیفری این کشور قرار است تصویب کنند که نظر به این قانون زنانی را که بعد از بیست و دو هفته بارداری بنابر هر دلیلی مرتکب سقط جنین شوند به شش سال الی بیست سال زندان مجازات می‌گردند.

اما در کشور‌های عقب‌مانده و سنتی با قوانین شرعی و دینی مانند افغانستان سقط جنین نظر به شرع اسلام برابر است با قتل یک انسان بالغ که مجازات اش پرداخت دیه و زندان است. تنها حق سقط جنین نیست که از زنان در افغانستان گرفته شده است بلکه با قوانین ضد زن و گسل عساگر طالبانی در بازار و همه اماکن تلاش دارد که زنان را به بهانه‌های گوناگون از‌جمله رعایت نکردن حجاب اجباری بازداشت و زندانی کند.

‌همان‌طوری که با سرکوب یک گروه، گروهی دیگری امتیاز می‌گیرد، مردان جامعه و خانواده با این سرکوب‌های زنان نیز امتیاز می‌گیرند. به همین دلیل هم است که مردان جامعه و خانواده نه‌تنها که با مبارزات زنان همسو نمی‌شوند بلکه زنان را در خانواده نیز تحت نام حفظ آبروی خانواده و ناموس داری سرکوب وحشیانه می‌کنند، مخصوصا زنانی که به قوانین و سنت‌های پدر/مردسالارانه رژیم و اجتماع تن نمی‌دهند و مبارزه می‌کنند. زنان افغانستان در مبارزه علیه حجاب اجباری و کنترل بر بدن‌شان مبارزه سختی را هم در خانه و هم در اجتماع در پیش دارند.

٢. حفظ هویت اسلامی به‌عنوان امارت اسلامی با سرکوب زنان؛ تمام ادیان با آیات و حدیث تلاش کرده‌اند زنان را کنترول و سرکوب کنند، اما دین اسلام بیشترین آیات، حدیث و آموزه‌های دینی برای کنترول و سرکوب زنان دارد. در قرآن آیات و روایات فراوانی برای سرکوب زن وجود دارد و هم چنان یک سوره در مورد زن بنام (سوره نسا) آمده است که تمام مباحث این آیات در مورد ازدواج، طلاق، رابطه زنان با مردان و حق میراث است که در همه موارد زنان نصف مرد محسوب شده‌اند. مثلا در قرآن زمین مونث و مردان صاحبان آن است، (سوره بقره، آیه ٢٢٣) ‌" زنان کشتزار شما‌اند، پس هرگونه که می‌خواهید وارد کشتزار‌تان شوید". این آیه یکی از روشن و محکم‌ترین دلیل کنترول زنان توسط مردان است. همچنان (آیه ٣٤ سوره نسا، الرجال قوامون علی النسا) که اشاره مستقیم بر قوامیت مردان بر زنان می‌کنند. یعنی مردان حق سرپرستی و مدیریت زنان را در خانواده و دولت اسلامی هم در اجتماع بزرگ‌تر دارند. گروه طالبان همان‌گونه که یک گروه عقب‌مانده و تندرو اسلامی‌اند و برای حاکمیت این ایدولوژی عقب‌مانده و زن ستیز اسلامی‌شان سال‌ها تلاش کرده‌اند، نمی‌توانند حتی با تعهد با بادار امپریالیست‌شان امریکا از هویت اسلامی‌شان که در راس آن همان سرکوب زنان است، دست بردارند. حجاب اجباری پرچم ایدئولوژک طالبان و جمهوری اسلامی است. سرکوب زنان و به بند کشیدن آنان، جز مهمی از ساختار پدر/مردسالارانه طالبان است. طالبان از زمان تسلیم شدن قدرت در ماه اگیست ٢٠٢١ تا هنوز بیش از ٢٠ فرمان علیه زنان و برای سرکوب و محرومیت آن‌ها صادر کرده است. اقدامات طالبان علیه زنان شامل سه حوزه اصلی مانند حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌گردد. یعنی زنان به‌صورت کامل از تمام حوزه‌های زندگی حذف شده‌اند. علاوه بر حذف کامل زنان از اجتماع و مسایل اساسی زندگی، در این مدت طالبان هزاران زن را به بهانه‌های مختلفی ترور، شکنجه، قتل و زندانی نیز کرده‌اند. مخصوصا زنانی را که علیه این گروه اعتراض کرده‌اند. طالبان بارها بر حقوق زنان از منظر اسلام تاکید کرده است و بارها رهبران طالبان بر این که آن‌ها جهاد برای پس‌گیری هویت و حقوق اسلامی زنان علیه کفار کرده، اشاره کرده‌اند. طالبان و امارت اسلامی‌شان، نظامی است که بر پایه ستم و استثمار شکل گرفته و بر پایه آن ستم بر زن، ستم بر اقلیت‌های جنسی، ستم بر ملیت‌ها، ستم و استثمار زحمتکشان را پیش می‌برد.

همان‌طوری که آزادی زنان معیار آزادی جامعه و معیار یک حکومت و نظام دموکراتیک است، سرکوب، انقیاد، و محدود کردن زنان نیز معیار و هویت یک نظام و رژیم دینی توتالی‌تر است. همان‌طوری که زنان مسلمان ناموس مردان خانواده بوده و حساسیت در مورد رفتار، کردار و روابط زنان را غیرت پنداشته و حفاظت از ناموس (روابط زنان) هم افتخار و هویت یک مرد مسلمان به‌حساب می‌آید، در سطح کلان‌تر این افتخار و هویت یک رژیم و نظام اسلامی است که از «ناموس» خود یعنی زنان در کل جامعه «حفاظت» کند. بنا گروه طالبان نیز مانند رژیم جمهوری اسلامی برای حفظ هویت اسلامی خود زنان را در حجاب اجباری قرار می‌دهد و زیر آن حجاب انواع و اقسام احکام ضد زن و سرکوبگرانه را یکی پس از دیگری برای اسارت کامل زنان تصویب و اجرا می‌کند و هر روز هم دامنه آن را گسترش می‌دهد.

اما طالبان این بار نمی‌تواند هم چون دوره اول حاکمیت خود زنان را به خانه‌نشینی وادار کنند. چرا که از آن زمان تا کنون مبارزات گوناگونی از جانب زنان علیه قتل «ناموسی»، علیه ازدواج اجباری، علیه چند همسری و... پیش برده شده است. هم چنان زنان تحصیل کرده نسبت به گذشته افزایش داشته است. زنانی که در دانشگاه، مدارس و ادارات مشغول به‌کار بودند.

همانطوری که زنان در اولین روز حضور و تسلیمی قدرت به طالبان، علیه این گروه مسلح با دستان خالی در کوچه و بازار به مصاف مبارزه و جنگ رفتند و تا امروز که نزدیک به سه سال است با اشکال مختلف با وجود دستگیری، قتل، ترور آزار جنسی و تجاوز در زندان دست از مبارزه برنداشته‌اند. اما مبارزه و مقاومت زنان علیه طالبان، این گروه زن ستیز را که از زن به جز خانه داری و بچه به دنیا آوردن و تمکین چیزی بیشتری توقع ندارند، به چالش کشیده و آنها را وا داشته تا زنان را به بهانه‌های مختلف از‌جمله حجاب اجباری دستگیر و زندانی کنند.

زنان افغانستان مبارزه سخت و پر مخاطره‌ای را هم در طول نزدیک به سه سال از سر گذرانیده‌اند و هم مبارزه‌ای که در پیش دارند. حتی مبارزه برای کسب اولیه‌ترین خواسته‌ها هم چون بازشدن درب مدرسه و دانشگاه بر روی دختران، باز شدن عرصه‌های اجتماعی برای کار و فعالیت‌های زنان، منع ازدواج اجباری، انتخاب پوشش... نیاز به داشتن تشکلات انقلابی زنان دارد. نیاز دارد که زنان بتوانند به طور جمعی، با آگاهی انقلابی، با داشتن نقشه و برنامه گام‌های مشخصی را بردارند. با در نظر داشت این موضوع که زنان فقط با طالبان و عساکر طالبان در اجتماع روبرو نیستند، بلکه با جوجه طالبان‌ها در خانه نیز روبرو هستند و در نتیجه هر‌قدر مبارزه سازمان‌یافته‌تر پیش‌رود، بهتر می‌تواند نتیجه دهد. این موضوع دارای اهمیت است که مبارزه زنان علیه ستم جنسی/ جنسیتی همراه است و هم زمان است با مبارزه علیه ستم طبقاتی و ستم ملی.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶٢

ژوئیه ۲٠۲۴ – تیر ١۴٠٣