نشست مشترک زنان فرصت طلب ایرانی و افغانستانی:
«پایان دادن به آپارتاید جنسیتی» یا سوداگری با جنبش زنان افغانستان!
زنان افغانستان از زمان به قدرت رساندن طالبان توسط امپریالیستهای آمریکایی، مبارزات خود را علیه این حکومت زن ستیز و قرون وسطایی به اشکال گوناگون پیش بردهاند و در این راه هزینههای گزافی نیز پرداخته اند. زنانی که علیه محدودیتهای ضد زن طالبان در خیابانها و دانشگاهها دست به اعتراض زدند، زندانی شدند و تحت شکنجههای جسمی، روحی و تجاوز قرار گرفتند. زنانِ بسیاری ربوده و ناپدید شدند و یا پیکرهای شکنجه شده اشان پس از مدتی در گوشهای یافت شده است. این شیوههای زن ستیزانه طالبان قرار است که زنان را از مبارزه باز دارد. اما با تمام خشونتهای وحشیانه و زن ستیزانه طالبان، مبارزه و مقاومت زنان هم چنان ادامه دارد.
شکی نیست که مبارزات زنان در افغانستان و سایر نقاط جهان، با افت وخیز و پیچ و خم روبرو بوده و خواهد بود و در این میان کسانی یافت خواهند شد تا با مبارزات زنان افغانستان به کسب و کار بپردازند. شاید روشن باشد که ما از چه چیز سخن میگوییم. اخیرا شماری از «فعالین زن» افغانستانی و ایرانی نشست مشترکی را برگزار کردند. این خبر بر مبنای یادداشتی است که در شبکههای اجتماعی توسط هُدا خموش منتشر شده است. هُدا خموش در ۴ آوریل ٢٠٢۴ خبر داده است که «این اولین نشست زنان ایرانی و افغان با هدف پایان دادن به آپارتاید جنسیتی و اتحاد برای پایان دادن به گروه تک جنسیتی و مردانه» طالبان و جمهوری اسلامی ایران است. به همراه این یادداشت تصاویری از شکریه بارکزی نماینده پارلمان سابق افغانستان و مسیح علینژاد «مخالف» جمهوری اسلامی ایران دیده میشود. البته مسیح علینژاد در این رابطه و قبل از این نشست در اول ماه حمل (فروردین) «فرمان اتحاد» را در سال جدید، که «سال اتحاد ایرانیان و افغانستانیها علیه آپارتاید جنسیتی» است، صادر کرده بود.
قصد مسیح علینژاد از صدور این «فرمان» و ایجاد اتحاد با هم فکران خود در افغانستان، این است که بتواند تفکرات بغایت راست و سازشکارانه خود را در بین زنان و مبارزات آنان اشاعه دهد تا این خط فکری را ایجاد کند که گویا این قدرتهای امپریالیستی هستند که میتوانند آنان را از شر طالبان «نجات» دهند. هر قدر این تفکرات در بین زنان و مبارزاتشان در افغانستان پا بگیرد، شرایط برای علینژاد و معاملهگریهای بیشترش با سران و سلاطین قدرتهای امپریالیستی مهیاتر میشود.
اما مسیح علینژاد کیست؟ وی سالها در «دربار» رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی در رفت و آمد بود و سالهای طولانی زنان را به خاطر مقاومت و مبارزه علیه حجاب اجباری و مقابله با اصلاح طلبان حکومتی، تقبیح میکرد تا بتواند «پلههای قدرت» را از طریق راهروهای مجلس و نمایندگانِ «اصلاح طلب» به سرعت طی و به بالا صعود کند. اما تشت رسوایی اصلاح طلبان حکومتی چنان بر زمین کوبیده شد که دیگر جایی برای علینژاد و اهدافش باقی نگذاشت. بعد از سال ۸۸ و راندن اصلاح طلبان بود که علینژاد با بن بست روبرو شد و چارقد را برداشت و در خارج ماند.
در خارج هم تلاش کرد تا با منکوب کردن مبارزات زنان از طریق باز کردن راه به محافل امپریالیستی شرایط را برای رسیدن به اهداف خود هموار کند. این بار دیدار با نمایندگان امپریالیستها هم چون پمپئو و مکرون در این راستا انجام پذیرفت تا بتواند از طریق جلب نظر سران کشورهای امپریالیستهای غربی شرایط را برای بالا رفتن از نردبان قدرت آماده نماید. در چند سال اخیر بطور آگاهانه و نقشه مند، رسانههای امپریالیستی یکی پس از دیگری علینژاد را به مثابه «نماینده» و حتی در این جا و آن جا «رهبر» مبارزات زنان معرفی کردند و صفحاتی از روزنامههای خود را به او اختصاص دادند. مصاحبههای او با تلویزیونهای امپریالیستیِ «بی طرف» سی ان ان، و…، آغاز گشت تا از او شخصیت «جدید» بسازند. به موازات آن، رسانههای وابسته فارسی زبان مانند صدای آمریکا، اینترنشنال، من و تو و بیبی سی، دست و دل بازانه به او تریبون دادند تا او بتواند زنان ایران و مبارزاتشان را در جهت منافع آنان «رهبری» کند.
قیام ژینا در سال ١۴٠١ فرصت دیگری برای علینژاد بود تا از فضای بدست آمده و مبارزات شکوهمندِ مردم که زنان نقش پیشتاری در آن داشتند استفاده نموده و آن را به عنوان کالایی در معرض فروش به امپریالیستها بگذارد. در همین راستا، اتحاد وی با رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، عبدالله مهتدی و برخی از سلبریتیها که هر یک از اینان برای فروش خود و مبارزات مردم در ایران سخت در رقابت با یکدیگر بودند؛ تلاشی بود برای مصادره این مبارزات و ضربه زدن به آن در خدمت به منافع پست و حقیرشان.
اما دیری نپائید تا روشن شود که علینژاد و متحدین سلطنت طلب و فرصت طلباش تنها مترسکی در دست امپریالیستها برای فشار بر جمهوری اسلامی اند. چرا که قدرتهای امپریالیستی در مقابل کسب امتیازاتی از رژیم جمهوری اسلامی و قول و قرارهای پشت پرده، بر حفظ رژیم جمهوری اسلامی اصرار ورزیدند و تلاش کردند تا جمهوری اسلامی را در مقابل طوفان عظیم مبارزات مردم با نقش پیشقراولی زنان، حمایت و حفاظت کنند و در این راه بخشی از تحریمها را کاستند و چند میلیارد دلار را آزاد کردند.
واقعیت این است که ماهیت فرصت طلبانه و نان به نرخ روز خوردن مسیح علینژاد علیرغم ادعای تغییر موضعاش در قبال جمهوری اسلامی، هیچ تغییری نکرده است. اگر تا دیروز تلاش بیوقفه میکرد تا از طریق محکومیت مبارزه و مقاومت زنان در ایران علیه حجاب اجباری و تبلیغ اصلاح طلبان حکومتی موقعیت خود را در بالا رفتن از نردبان قدرت تثبیت کند، امروز همین خواست و هدف را میخواهد از طریق قدرتهای امپریالیستی و متحدین ریز و درشتاش برای خود ایجاد کند. برای کسب این موقعیت و جلب نظر سران و سلاطین امپریالیستی دست به هر کاری میزند؛ تا جایی که به یکی از مدافعین فاشیستهای اسرائیلی در نسل کشی مردم فلسطین بدل شده است. علینژاد، خصوصا در قیام ژینا، تمام هم و غم خود را به کار گرفت تا بتواند امپریالیستهای اروپایی و آمریکایی را دوست مردم ایران معرفی کند. تلاش کرد به کشورهای «دمکراتیک» که همان قدرتهای امپریالیستی هستند یادآور شود که به همان دلایلی که به کشورهای همسایه (منظور افغانستان و عراق) حمله نظامی کردید در رابطه با ایران و ساقط کردن جمهوری اسلامی نیزهمان روش را بکار برید. چرا که از نظر علینژاد با این شکل از ساقط شدن جمهوری اسلامی است که شرایط برای او و امثال او برای رسیدن به موقعیت و جایگاهی در رژیم آینده مهیا میشود.
اما واقعیت این است که قدرتهای امپریالیستی وقتی فردی مثل مسیح علینژاد را به عنوان «رهبر» جنبش زنان ایران جا میزنند، تنها و تنها به دنبال منافع خود هستند و همان گونه که اشاره شد در شرایط کنونی از او و هم فکراناش هم چون رضا پهلوی، به عنوان اهرم فشار و زد و بند با رژیم جمهوری اسلامی استفاده میکنند. قدرتهای امپریالیستی همواره برای تامین منافع خود نه تنها تلاش میکنند از مبارزات مردم و از پیشروی مبارزات زنان استفاده نموده و به خدمت گیرند، بلکه وقتی منافع و استراتژیکشان به خطر میافتد آن را به معامله گذارند.
زنان افغانستان، هم تجاوز نظامی و هم معاملهگری قدرتهای امپریالیستی را تجربه کرده اند. زنان در سراسرجهان شاهد بودند که چگونه زنان افغانستان توسط امپریالیستهای آمریکایی و اروپایی با طالبان معامله شدند. زنان افغانستان با گوشت و پوست خود این معاملهگری را لمس کرده و میکنند. اگر امروز نفس کشیدن زنان در افغانستان توسط امارت اسلامی طالبان ممنوع شده است، مسئول و مسبب اصلی آن قدرتهای امپریالیستی هستند.
به یاد داشته باشیم که یکی از اهداف دروغین اشغال افغانستان توسط آمریکا و شرکا، رهایی زنان بود. اما آن چه که آنان در افغانستان در عمل به قدرت رساندند، یک جمهوری اسلامی بود. حکومتی را به قدرت رساندند که پس از ٢٠ سال اشغال، تنها برخی محدودیتهای جهادیها و طالبانی ها، آن هم به صورت نیم بند، در آن لغو شد و آنرا به مثابه «گشایش» و آزادی زنان جار زدند. آزادیای که حتی به حد نقشی که زنان در سالهای قبل از دهه ۸٠ میلادی در افغانستان داشتند هم نرسید. اما همین حد از «گشایش» با لغو برخی محدودیتهای نیم بند نیز بار دیگر به معامله گذاشته شد و دو دستی به طالبان تقدیم شد تا در مقابلاش خدمات تروریستی طالبان برای منافع اشان در منطقه خریده شود.
حال در این شرایط، شرایطی که با فروکش کردن خیزش در ایران بوجود آمده است، مسیح علینژاد به دنبال فرصت در جای دیگری است که بتواند با آن سوداگری کند. حالا او این فرصت را در مورد زنان افغانستان یافته است تا هم فکران خود را جمع کند و دست به دامن قدرتهای امپریالیستی با نام «جامعه جهانی» شوند؛ از تصاویرِ زندگی زنان در افغانستان و درد و رنج آنان، از خشونتهای وحشیانه طالبان بر زنان، از مقاومت و صدای اعتراضشان علیه طالبان؛ استفاده کرده و از آنان بخواهند که برای «نجات زنان» افغانستان پا پیش گذارند. در حقیقت از کسانی طلب «نجات زنان» را دارند که موقعیت کنونی زنان افغانستان حاصل زد و بند و قرار و مدارشان با طالبان بوده است.
زنان افغانستان بویژه زنان رادیکال و مبارز به خوبی میدانند که تقویت گروههای جهادی در سالهای ۸٠ میلادی توسط امپریالیستهای غربی آغازی برای به قهقرا بردن موقعیت زنان افغانستان بوده است. همین قدرتهای بزرگ بودند که با همکاری و همیاری پاکستان، افغانستان را به مرکز و پایگاه گروههای بنیادگرا و تروریستی بدل کردند.
ممکن است مسیح علینژاد و همفکران افغانستانیاش بنا بر منافع طبقاتی خود، بر روی این واقعیتها خاک بپاشند، اما این روشن است که این مداخلات کشورهای امپریالیستی بود که آگاهانه زمینی حاصلخیز را برای تولد طالبان و طرفداراناش ایجاد کرد و پس از یک بار حکومت جهنمی در سالهای ۹٠ میلادی برای بار دوم با یک موافقت نامه، قدرت را دو دستی در فرآیندی که کابینه ترامپ و پمپئو آغاز کردند و کابینه بایدن و بلینکن با اصرار و پافشاری آن را به سرانجام رساندند؛ به طالبان اعطا نمودند.
آن چه را که باید تاکید کرد این واقعیت است که زنان افغانستان و ایران دیری بازی است تحت ستم وحشیانه جنسیتی بسر میبرند و بطور مشخص در چهار دهه گذشته حتی از اولیهترین حقوق خود محروم بودهاند و همواره جان و امنیتشان در خطر قرار داشته است. بر اساس همین شرایط که زنان مبارز و انقلابی افغانستان و ایران بیست و پنج سال پیش سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) را تشکیل دادند. این سازمان در تمام طول حیات بیست و پنجساله خود تلاش کرد به اشکال گوناگون نظری و عملی با درس گیری از مبارزات زنان در ایران، افغانستان و سراسر جهان بر این واقعیت پافشاری نماید که کسب اولیهترین خواستهای زنان بعنوان گام نخستین در خدمت به رهایی از ستم جنسیتی، وابسته به این است که مبارزات زنان درجهت سرنگونی انقلابی رژیمهای زن ستیز حاکم بر افغانستان و ایران سازماندهی شود و نه این که چشم امید به الطافِ قدرتهای امپریالیستی ببندند که خود عامل اصلی تولید و باز تولید ستم در همه دنیا میباشند.
با این دید و در این مسیر، ما از هر شکل از همکاری و همیاری میان زنان ایران وافغانستان حمایت و از آن استقبال میکنیم؛ اما معتقدیم که اتحاد و ائتلاف مسیح علینژاد و هم فکراناش در افغانستان، تلاشی برای ممانعت از جهت گیری صحیح مبارزات زنان، آلوده و مسموم نمودن آن مبارزات و کشاندناش به سمت کریدورها و دالانهای محافل امپریالیستی و گدایی کردن از آنان برای «نجات زنان» است.
این بیراههای است که باید بطور مجدانه از جانب جنبش رادیکال زنان افغانستان و ایران افشا و طرد گردد. افشاگری و بر ملا کردن افکار مسموم و مخرب علینژاد و هم فکراناش بخشی از پیمودن پروسه صحیح مبارزه در خدمت به سرنگونی امارت اسلامی طالبان و رژیم جمهوری اسلامی از طریق انقلاب و کوتاه کردن دست کلیه قدرتهای امپریالیستی؛ اولین گام در رفع ستم جنسیتی است.
٢٣حمل (فروردین) ١۴٠٣ / ١١ آوریل ٢٠٢۴