تشکیلات انقلابی زنان ضامن پیشروی جنبش انقلابی زنان در افغانستان
سخنرانی طاهره شمس در جلسه کلاب هاوس سازمان زنان هشت مارس به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن ٢٠٢۴
همان طور که می دانید، تاریخ مبارزات زنان در افغانستان هم مثل ایران و در سایر کشورهای جهان، تاریخی طولانی دارد، اما تمرکز بحث ام در رابطه با دوران کنونی بویژه از دورانی است که طالبان را به قدرت رساندند.
همه میدانیم که طالبان با همیاری مرتجعین منطقوی و امپریالیستهای آمریکایی و متحدین اش در ٢۴ اسد (مرداد) ١۴٠٠ مطابق با ١۵ آگست ٢٠٢١ به قدرت رسانده شد. اما سئوال این است که چرا طالبان را به قدرت رساندند؟
افغانستان همیشه به خاطر موقعیت استراتیژیکاش یعنی وصل بودن به سه منطقه مهم جهانی، آسیای میانه، خاورمیانه و آسیای جنوبی- از اهمیت ویژهای برای قدرتهای بزرگ جهانی برخورد دار بوده و همین موقعیت باعث تمرکز تضاد میان قدرتهای بزرگ و مرتجعین منطقهای در طول قرنها شده.
برای همین موقعیت استراتژیک افغانستان امپریالیزم آمریکا افغانستان را اشغال کرد تا بتواند از موقعیت برتری که در نتیجه جنگ سرد میان امپریالیست های آمریکایی و غربی با سوسیال امپریالیزم شوروی و اقمارش حاصل کرده بود، سلطه و سرکردگی خودش را نه تنها در افغانستان بلکه کل خاورمیانه و در سطح جهانی تثبیت بکنه.
پیش از اشغال، دولت دست نشانده خودشان را بر سر کار آوردند و بنا بر گزارشات منتشر شده بیش از یک تریلیون دالر خرج کردند تا بتوانند دولت با ثباتی را در افغانستان شکل دهند. اما نشد. چرا که گره خوردگی تضادها بین قدرت های امپریالیستی و قدرت های مرتجع منطقوی که در باند ها و گروه بندی های مختلف در دولت دست نشانده بازتاب داشت، پیچیده تر از آن بود که در تصور خط گذاران آمریکایی می گذشت.
تشکیل دولت با ثبات عملی نشد و شکست خورد. در نتیجه این ناکامی بود که امپریالیست های آمریکایی بار دیگر توجه خودشان را به طالبان برای ایجاد به اصطلاح ثبات نسبی، معطوف کردند. در حقیقت آمریکا از سال ها پیش به این جمع بندی رسیده بود که به خاطر طولانی شدن و درگیر بودن در افغانستان و عراق پس از اشغال نظامی، رقبای امپریالیستی اش مانند روسیه و چین از نظر اقتصادی خودشان را تقویت کردند و هم چنین مناطق تحت نفوذشان را در خاورمیانه، آفریقا، آسیا و حتی در اروپا به حد قابل ملاحظه ای گسترش داده اند. در نتیجه آمریکا سیاست های جهانی و منطقوی خود را برای از میدان به در کردن رقبای خود یعنی روسیه و بویژه امپریالیزم تازه نفس چین تغییر داد.
اگر خلاصه کنم این بخش را چون وقت بیشتری برای پرداختن نیست این است که چه ٢٣ سال پیش که امپریالیست های آمریکایی و متحدین اش تحت نام «رهایی زنان» به افغانستان حمله نظامی و بعد هم آن را اشغال کردند، در خدمت به مناقع استراتژیک آن دوره اشان بود و زمانی هم که نیروهای نظامی خودشان را از افغانستان بیرون کشیدند و طالبان را به قدرت رساندند باز برای منافع استراتژیک این دوره اشان بود.
به این نکته هم اشاره کنم که طالبان دست پرورده پاکستان و با حمایت آمریکا و متحدین اروپائیاش در دهه ۹٠ میلادی ساخته و سازماندهی شد. بنابراین، این نیروی بنیادگرای اسلامی، هرگز یک نیروی ضد امپریالیستی و به طور مشخص ضد امپریالیزم آمریکا نبوده و نیست. طالبان در تمام دوران پس از سرنگونی خصوصا از سالهای ٢٠٠۶ که مجددا عملیات نظامی خود را با اتکا به پاکستان، آغاز کرد، نه در مقابله با نیروهای نظامی آمریکا و ضدیت با آنان، بلکه عمدتا حمله و کشتار مردم را در دستور کار خود قرار داد. قصد طالبان از حملات انتحاری در کوچه و بازار و کشتن توده های مردم، از خشونتهای به شدت زن ستیزانه بر زنان در هر جائی که زورشان میرسید در خدمت به این مساله بود که بتواند خود را از این طریق به قدرتهای امپریالیستی به ویژه آمریکا تحمیل کند و این طوری هم شد.
در دوسال و نیمی که از به قدرت رساندن طالبان، این نیروی بنیادگرای اسلامی که تا مغز استخوان، زن ستیز و ضد مردمی است میگذرد. در این مدت جنگ طالبان در تمام ابعاد علیه زنان سازماندهی شد. دو سال و نیمی که ستم جنسیتی بر زنان یکی از اصلیترین برنامههای امارت اسلامی طالبان را تشکیل داد. دو سال و نیمی که طالبان با صدور فرمانهای ضد زن و با حمله به زنان برای خانهنشین کردن آنان، افغانستان را به جهنمی برای زنان بدل کرده است. دو سال و نیمی که دانشجویان دختر از ادامه تحصیل محروم و بسیاریشان مجبور به ازدواج اجباری شدند. دو سال و نیمی که زنان سرپرست خانواده، زنان زحمتکشی که با مشقت فراوان لقمه نانی را کسب میکردند با احکام ضد زن طالبان به زور از کار بیکار و تعدادیشان مجبور به فروش اعضای بدن و یا فروش اطفال خود شده اند. دو سال و نیمی که اکثر مردم بویژه زحمتکشان به نان شب خود محتاج اند. دو سال و نیمی که رها کردن کودکان در کوچه و خیابان، فروش کودکان بخصوص کودکان دختر به خاطر فقر، گسترش بیسابقهای یافته. دو سال و نیمی که خشونت خانگی و قتل زنان توسط مردان خانواده و حمایت آشکار امارت اسلامی افزایش پیدا کرده. دو سال و نیمی که آمار خودکشی زنان و جوانان، به شدت بالا رفته. دو سال و نیمی که ازدواج اجباری کودکان دختر برای تجاوز قانونی، رشد بیسابقهای یافته است. دو سال و نیمی که شونیسم پشتون قدرت بیشتری گرفته و ملیتهای گوناگون بویژه هزارهها تحت شدیدترین ستم تا حد نسل کشی قرار گرفته اند. دو سال و نیمی که میلیونها نفر از مردم بخصوص جوانان مجبور به فرار از افغانستان و روی آوردن به ایران و ترکیه و… همان کشورهایی که حاکمانشان هیچ تفاوتی کیفی با طالبان ندارند، شده اند…
طالبان مثل رژیم زن سیتز جمهوری اسلامی در ایران و بقیه حکومتهای اسلامی، اسلامی بودنشان با ستم جنسیتی و به قهقرا بردن موقعیت زنان، رقم خورده. برای امارت اسلامی طالبان، درجه بالای اسلامی بودنشان با افزایش هر چه گستردهتر محدودیتها و خشونتهای سازمان یافته بر زنان، با هدف وادار کردن آنان به خانه نشینی معنی و مفهموم مییابد. به همین دلیل میبینیم که در دو سال و نیمه گذشته وزارت «امر به معروف و نهی از منکر» که در حقیقت وزارتی برای سرکوب زنان است، فعالترین وزارت خانه طالبان بوده است.
اما طالبان که تصور میکرد میتواند هم چون سالهای ۹٠ میلادی با خشونتهای وحشیانه و تعرض به زنان و صدور احکام اسلامی علیه آنان، شرایط تثبیت خود را هموار کند، اینبار با مبارزات زنان به اشکال گوناگون روبرو شده. برای زن ستیزان طالب سخت است که دریابند که نه ابزار مذهب دیگر آن کارکرد گذشته را داره و نه زنان بویژه زنان نسل جوان، همان زنان سالهای ۹٠ میباشند. اگرچه در همان دوران هم زنان پیشرو به اشکال متفاوت در برابر طالبان مقاومت میکردند.
رشد فکری زنان افغانستان در فرآیند بیش از چهار دهه سلطه بنیادگرایی اسلامی و ستم جنسیتی و درد و رنج حاصل از آن بالا رفته. زنان افغانستان به چشم خود دیده و میبینند که نتایج حکومت اسلامی در ایران چه بر سر زنان و آحاد جامعه آورده؛ بویژه آن دسته از زنانی که به عنوان مهاجر در ایران کار و زندگی کردند و با گوشت و پوست خود زن ستیزی، فاشیسم و شونیستی عمل کردن حکومت اسلامی را لمس کرده اند.
آن چه که تا کنون مشخص شده این است که طالبان با صدور احکام ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی، با ایجاد رعب و وحشت، با گلوله و تجاوز، با سنگسار، با شکنجه و قتلهای آشکار و پنهان، نمیتواند جلوی بلند کردن صدای اعتراض زنان پیشرو را بگیرد. باید در نظر بگیریم که هزاران هزار دختری که تشنه فرا گرفتن علم و دانش هستند و از تحصیل محروم شدند، زنانی که از کار محروم و امید و آرزوهایشان بر سهم گرفتن در مسایل اجتماعی از آنان گرفته شده، کارمندان ادارات سابق، هنرمندان، خبرنگاران و هزاران هزار نفر دیگر، مخالف سرسخت زن ستیزان طالب هستند و خواست سرنگونی این دارودسته متحجر زن ستیز را در سر میپرورانند.
در این جا می خواهم به دو مساله مهم اشاره کنم. یکی این که در ماه های اخیر از جانب جریانات ارتجاعی و وابسته به مرتجعین منطقه ای و قدرت های امپریالیستی برای شریک شدن در قدرت حکومت همه شمول را پیش کشیده اند. این حکومت همه شمول هم قرار است انواع و اقسام نیروهای اسلامی جهادی بعلاوه طالبان را به گفته خودشان در یک به اصطلاح انتخابات آزاد شامل شود. اما آن چه مسلم است این جریانات «حکومت همه شمول» پسم، هیچ تفاوتی با طالبان در زن ستیزی، در سرکوب ملیت های تحت ستم، در کشیدن شیره جان کارگران و زحمتکشان ندارد.
دوم در رابطه نشست دوحه و شرکت برخی از زنان کاسه لیس در آن بود که در روز آخر سه زن محبوبه سراج، شاه گل رضایی و میترا مهران به عنوان «مدافعین حقوق زنان» شرکت کردند. از این نوع زنان در ایران هم داریم مثل مسیح علینژاد ها.
اما زنان مبارز با گرایشات مختلف که از زمان به قدرت رساندن طالبان علیه این نیروی ضد زن به اشکال گوناگون مبارزه کرده اند، این دسته از زنان لابی گر قدرت طلب کاسه لیس و نرخ به روز خور را افشا نموده و این افشاگری را بخشی از پیشبرد مبارزه علیه کل سیستم ضد زن طالبان و همه نیروهای ارتجاعی می داند.
بدون شک ما زنان آگاه و مبارز در افغانستان، در همین دو سال و نیم گذشته نه تنها به طالبان ضد زن بلکه به امپریالیستهای آمریکایی و اروپایی، نشان دادهایم که ذرهای سر سازش با طالبان و امارت اسلامی آنان نداریم. نشان دادهایم که ستم جنسیتی و ابعاد خشونت وحشیانه حاصله از آن را بر نمیتابیم. این را هم میدانیم که راه سختی در پیش داریم، اما، هم تجارب مبارزاتیمان در افغانستان و هم در ایران و اقصی نقاط جهان این واقعیت را به میان میکشد که برای پیمودن درست راه مبارزه به فعالیت جمعی، متشکل و بر پایه درکی انقلابی نیاز داریم و در این راه مهم و سرنوشت ساز، ما فعالیت های خود را حول گسترش هسته اولیه سازمان زنان هشت مارس در افغانستان متمرکز کرده ایم. رفع این نیاز مبرم از یک طرف به پیشروی جنبش انقلابی زنان و گستردگی آن کمک شایان می کند و شرایط را برای سهم گرفتن زنان در مبارزه مهیا می سازد و از طرف دیگر به مبارزات زنان و سایر ستمدیدگان در مسیر سرنگونی انقلابی طالبان و کوتاه کردن دست کلیه قدرتهای امپریالیستی و منطقوی خدمت شایان می کند.
در این راه پر پیچ و خم و دشوار با اتکا به همبستگی و حمایت فعال همه رزمندگان زنان در سراسر جهان، پیش خواهیم رفت.
نه به طالبان ضد زن
نه به رژیم زنستیز جمهوری اسلامی
نه به امپریالیسم
زن انقلاب رهایی
زنده باد ۸ مارس روز رزم زنان در سراسر جهان علیه ستم جنسیتی
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶١
آوریل ۲٠۲۴ – فروردین ١۴٠٣