گزیدهای از بولتن یازدهمین مجمع عمومی:
جمعبندی فشردهای از بیست و پنج سال فعالیت نظری و عملی:
در بیست و پنج سالی که از موجودیت سازمان زنان هشت مارس میگذرد ما فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشتیم، ولی هیچ گاه از اهداف اولیهمان در جهت سرنگونی انقلابی رژیمهای ضد زن حاکم بر ایران و افغانستان کوتاه نیامدیم و بدون سازش در مقابل دشمنان رنگارنگ در عرصه داخلی در هر دو کشور و دشمنان بین المللی، همواره برای کسب خواستههای زنان و در جهت رهایی از ستم جنسیتی تلاش کردیم.
این سازمان خود را به عنوان بخشی از پیکره جنبش رادیکال زنانی میداند که از زمان قدرت گیری رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی بر علیه حجاب اجباری در ۸ مارس ۵۷، مبارزه را آغاز کردند و نسل به نسل این مبارزه را ادامه دادند. این تشکیلات با الهام از مبارزات زنان در ایران و افغانستان و با اتکا بر دستاوردهای نظری و عملی جنبش جهانی زنان تلاش کرد چارچوبی اصولی در خدمت به رفع ستم جنسیتی را ترسیم کند و در مسیر راه، آن را تعمیق بخشد.
این سازمان از فعالین زن از افغانستان و ایران تشکیل شده است. دغدغهمان ملی نبود و بر این امر غیر قابل انکار واقف بودیم و هستیم که سرنوشت زنان جهان به هم گره خورده است؛ چرا که در مقابل همه ما زنان، نظام سرمایه داری مردسالار قرار دارد که ستم جنسیتی یکی از پایههای بقای سیستم ستم و استثمارش را تشکیل میدهد. به همین دلیل به هر زنی در هر گوشه از جهان ستم شود، رنجیرهای ستم جنسیتی را در همه جا محکمتر میکند و برعکس، هر کجا که مبارزهی زنان پیشرفت کند و دستاوردهایی کسب کند، به فضای مبارزاتی همه ما زنان میدمد. به همین دلیل میبینیم که چگونه مبارزه زنان علیه حجاب اجباری در خیزش ژینا توانست در بین زنان امید به تغییر را بیافریند و این گونه نقش پیشتازی مبارزه زنان علیه مردسالاری در سطح جهان را عهده دار شود.
این سازمان در طی بیش از بیست و پنج سال گذشته تلاش کرد این واقعیت را در میان فعالین جنبش زنان و سایر جنبشهای مبارزاتی در ایران قرار دهد که زنان مهاجر افغانستانی با دیگر زنان به وسعت کل جامعه، هم سرنوشت هستند. هم سرنوشت هستند در برابر انقیادی که رژیم جمهوری اسلامی به همه زنان اعمال میکند. زنان افغانستانی اما، علاوه بر این ستم، تحت توهین و تحقیر و شدیدترین حملات شوونیستی و ستم گرانه در فرهنگ، روابط، قوانین، سیاستها و تفکرات نژاد پرستانه جمهوری اسلامی هم قرار دارند. اعمال ستم جنسیتی، ملی و طبقاتی بر زنان کارگر و زحمتکش افغانستانی شرایط کسب سودهای کلان را برای سرمایه داران مهیا کرده است.
بر پایه این حقایق سازمان زنان هشت مارس به عنوان تنها سازمان مستقل و انقلابی زنان افغانستانی و ایرانی، در تمامی این سالها تلاش کرد که این اصل را پیش گذارد که در ایران، بدون سازماندهی و متشکل کردن زنان افغانستانی ساکن ایران، بدون ایجاد شرایطی که زنان پیشرو و مبارز افغانستانی در راس مبارزه انقلابی قرار گیرند، پیشروی در جهت رفع ستم جنسیتی برای آن دسته از فعالین و تشکلات زنانی که با این هدف مبارزه میکنند، غیر ممکن خواهد بود.
در تمامی این سال ها، علیرغم شرکت فعال و نقش ارزنده زنان در همه مبارزات در ایران و علیرغم مبارزه و مقاومت نسل به نسل زنان بویژه زنان جوان علیه حجاب اجباری و سایر اشکال ستم بر زن که به بخشی از فضای روزمرهی جامعه بدل شده بود، اما خواستهای زنان و در مرکز آن مخالفت با حجاب اجباری، در هیچ یک از مبارزات طرح نمیشد. ما بیوقفه کوشش کردیم نشان دهیم خواستهای زنان و مخالفت روشن و آشکار با حجاب اجباری، موضوعی کناری نیست و موضوعی مربوط به همه است. تلاش کردیم این واقعیت را پیش گذاریم که رژیم جمهوری اسلامی بدون تحمیل اشکال گوناگون اسلامی/ قانونی ستم بر زن و به طور ویژه حجاب اجباری، نه امکان تحکیم قدرتاش را داشت و نه امکان ادامهی حکومتاش را. بر پایه این حقایق به سهم خود تلاش کردیم که جنبشهای گوناگون مبارزاتی را از زیر یوغ تفکر پدر/مردسالاری و فصل مشترک با رژیم حاکم که باعث کندی پیکان مبارزه علیه رژیم میشود، جلوگیری کنیم.
یکی از فعالیتهای مهم و تاثیر گذار و ماندگار سازمان زنان هشت مارس علاوه بر شرکت و سازمان دهی برنامههایی در بزرگداشت زندانیان سیاسی دهه ۶۰؛ بویژه در سالهای قدرت گیری جریان دوم خرداد و خاتمی که بسیاری از نیروهای مسالمت جو و مصلحت گرا در فکر کنار آمدن با رژیم جمهوری اسلامی و چشم پوشی از جنایات و بخشش جنایتکاران بودند، پیش گذاشتن شجاعانه شعار «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم» که ملهم از مبارزات مادران مبارزان مفقودالاثر آرژانتینی است، میباشد. هشت مارس توانست بر پایه این شعار نقش مهمی در اتحاد نیروهای مبارز و انقلابی علیه خط سازش با جنایتکاران ایفا کند. سالهای متمادی است که این شعار به شعاری فراگیر در جامعه بدل شده است.
از دیگر مبارزاتی که مرز ما را با دار و دستهی اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی به روشنی نشان داد، کنفرانس برلین در آوریل ۲۰۰۰ بود. کنفرانسی که قرار بود بین تبعیدیان مبارز و انقلابی خارج از کشور با اصلاح طلبان حکومتی آشتی ایجاد کند. مبارزه قاطعانه ما علیه مماشات با جناحهای مختلف حکومتی در کنفرانس برلین به همراه دیگر نیروها، باعث شد که این کنفرانس متوقف شود.
یکی دیگر از مبارزات ارزنده سازمان زنان هشت مارس در دوران حمله و اشغال افغانستان در سال ۲۰۰۱ بدست امپریایستهای آمریکایی و متحدین اش، پیشبرد کارزاری وسیع در سطح اروپا و کانادا برای افشای این جنایت علیه زنان و به طور کلی مردم افغانستان بود.
چند ماه بعد در اواخر نوامبر ۲۰۰۱، زمانی که نمایندگان ائتلاف شمال، سران قبایل و نمایندگان ظاهر شاه تحت رهبری نماینده دولت آمریکا جمع شدند تا برای سرنوشت مردم و آلترناتیو سازیهای ارتجاعیشان تصمیمگری کنند، سازمان زنان هشت مارس تنها سازمان زنانی بود که علیه دسیسههای امپریالیستها و مرتجعین رنگارنگ، آکسیون اعتراضی مقابل ساختمانی که کنفرانس در آن پیش برده میشد، برگزار کرد.
پس از آن که جمهوری اسلامی افغانستان را امپریالیستهای آمریکایی و شرکا شکل دادند، تغییر موقعیت زنان یکی از تبلیغات اصلی اشان بود. این تبلیغات از جانب زنان لیبرال و رفرمیست و هم چنین زنانی که به نحوی در قدرت سیاسی سهیم شده بودند نیز در مقابل زنان برای منحرف کردن مبارزاتشان پیش گذاشته شد. ما در تمامی این سالها تلاش کردیم نشان دهیم که امپریالیستهای آمریکایی و شرکا نه به خاطر رهایی زنان بلکه برای منافع جهانی خود به افغانستان حمله و آن را اشغال کردند و دولت دست نشاندهشان را بر سر کار گماردند. ما بر این حقیقت پافشاری کردیم که هر شکل از رفرم در موقعیت زنان زمانی که از بالا ترتیب داده شود به راحتی قابل باز پس گیری است و با رفرمی که در نتیجه مبارزه انقلابی از پائین به طبقات حاکم تحمیل میشود، تفاوت کیفی دارد و باز پس گیری آن را سختتر میکند. تاریخ نشان داد که این موضع گیری درست بود. چرا که همه گشایشهای ادعا شده در موقعیت زنان در بیست سال اشغال افغانستان در عرض هفتههای اولیه قدرت گیری طالبان دود هوا شد و از بین رفت.
ما بدرستی چه در بیست سال اشغال افغانستان توسط امپریالیستهای آمریکایی و شرکا و چه پس از به قدرت رساندن طالبان توسط آنان، بر این واقعیت پای فشردیم که پیشبرد مبارزه انقلابی زنان در امتداد و مسیر رهایی کل جامعه، تنها راه است. یعنی مسیری برای انقلاب که زنان و به طور کل مردم حاکم بر سرنوشت خود شوند. انقلابی که دین را از دولت جدا کند، انقلابی که در مسیر حذف هر شکلی از ستم علیه زنان، علیه اقلیتهای جنسی و جنسیتی و علیه اقلیتهای ملی گام بر دارد و جامعه را به سمت رهایی از ستم و استثمار به پیش راند.
در سالهایی که مقاومت و مبارزه زنان در ایران بویژه علیه حجاب اجباری گسترش بیشتری یافت، برای رساتر کردن صدایشان نیاز به فعالیت مشترک وسیعتر در خارج نیز حس میشد. دو کارزار مبارزاتی به ابتکار ما و در مشورت و با همکاری با تعداد دیگری از فعالین زن را در ماه مه ۲۰۰۵ و نوامبر ۲۰۱۶ سازماندهی شد و توانستیم بزرگترین تظاهراتهای زنان در خارج از کشور را به حول «لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان» و «حجاب اجباری مرکز خشونت دولتی علیه زنان» سازماندهی کنیم.
این تشکیلات در طول بیش از بیست و پنج سال گذشته، چالشهای موفقیتآمیز بسیاری را با مواضع انحرافی موجود در جامعه، از سر گذرانده است. زمانی که در جنبش زنان بخش رفرمیست و اصلاح طلب آن به دنبال تعدیل جمهوری اسلامی بودند، زمانی که اینان و بسیاری دیگر، حجاب اجباری را، مسالهای کناری ارزیابی میکردند، این تشکیلات بر سر حجاب اجباری به عنوان فشرده ستم بر زن و مرکز خشونت دولتی علیه زنان پافشاری کرد و در برابر حملات از هر طرف، از این واقعیت کوتاه نیامد.
در دوران طولانی که موج «اصلاح طلبی» جناحی از رژیم در میان بسیاری رخنه کرده بود و زنان لیبرال در همگرایی با آنان و با اتکا به زنان اصلاح طلب حکومتی تلاش هایشان را به روی تعویض برخی قوانین مربوط به زنان و مطالبات انحرافی مثل «دیه برابر» معطوف کردند و از بیا و برویی هم در داخل و خارج برخوردار بودند، ما در برابر این موج ایستادگی کردیم و هرگز حاضر نشدیم منافع زنان و به طور کلی منافع مردم ستمدیده را قربانی بزرگ شدن و مطرح شدن تشکیلاتمان، زد و بند با مرتجعین و لابیگری با آنان؛ نماییم.
در تمامی این سالها به ویژه در دوران قدرت داشتن «اصلاح طلبان» حکومتی، بخش لیبرال و اصلاح طلب جنبش زنان، نه تنها در برابر سازمان زنان هشت مارس که تغییر پایهای در موقعیت ستمدیدگی زنان را وابسته به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی میدید، قرار میگرفتند و آن را رد میکردند، بلکه تلاش کردند با پیش گذاشتن فلسفه طبقاتی خود یعنی فلسفه پراگماتیستی، دستیابی زنان حتی به مطالبات اولیهشان را به آیندهای دور و نامعلوم و به کسب ذره ذره و قطره چکانی آن حواله دهند.
هشت مارس تمامی این نظریههای غلط، مخرب و مضر به حال جنبش زنان و به طور کل، جنبش مردم را نقد کرد و به چالش کشید. این سازمان، ضرورت انقلاب که بر خاسته از عینیت و واقعیت جامعه است را با وجود جو مخالفی که در نتیجه به قدرت رسیدن «اصلاح طلبان» حکومتی ساخته بودند، پیش گذاشت و بر پایه آن این حقیقت را بیان کرد که زنان برای دستیابی به اولیهترین و بدیهیترین خواست هایشان هم چون آزادی در انتخاب پوشش، حق حضانت و طلاق، اشتغال، سفر، سقط جنین، انتخاب شریک زندگی، حق داشتن هر گرایش جنسی و… با یک رژیم تئوکراتیک سر تا پا زن ستیز و نیروهای سرکوبگرش رو به رو هستند. در نتیجه برای کسب همین مطالبات باید مانع اصلی آن یعنی جمهوری اسلامی را همراه و همگام با سایر ستمدیدگان جامعه از طریق انقلاب سرنگون نمایند.
این تشکیلات در تمامی بیست و پنج سال گذشته تلاش کرد، ۸ مارس روز جهانی زن را با پیش گذاشتن تم مبارزاتی در هر سال و هم چنین ۲۵ نوامبر روز مبارزه علیه خشونت بر زن را با دیگر فعالین و تشکلات زنان از ملیتها و کشورهای گوناگون، متحدا و خلاقانه برگزار کند.
یکی از اصول اتخاذ شده و به کار بسته شده در طول بیست و پنج سال گذشته عدم وابستگی مالی به نهادها و سازمانهای دولتی و غیر دولتی بوده است. ما خود را بر این اصل درست متکی کردیم که رفع مشکلات مالی برای پیشبرد مبارزه انقلابی نیز هم چون دیگر عرصههای فعالیت بدون اتکا به تودهها امکانپذیر نیست. بر همین اساس، این سازمان از نظر مالی برای پیشبرد اهداف انقلابی، اتکای خود را به تودهها و هم یاری اعضا و دوستدارانش گذاشت.
سازمان زنان هشت مارس از همان بدو تاسیس و در متن منشور خود مبارزه علیه حجاب اجباری و برقع (چادری) این نماد حکومتهای اسلامی، مبارزه علیه کلیه قوانین ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی، مبارزه برای جدایی دین از دولت و بسیاری دیگر از مطالبات زنان را به عنوان بخش جدا ناشدنی از مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیمهای حاکم بر ایران و افغانستان پیش گذاشت. در تمامی این سالها بویژه از زاویه نظری تلاش کرد نشان دهد که مبارزه علیه رژیمهای زن ستیز ایران و افغانستان، جدا از مبارزه علیه قدرتهای امپریالیستی، یعنی عاملین اصلی تولید و باز تولید کننده ستم بر زن در سراسر جهان، نیست.
این تشکیلات در تمام طول بیست و پنج سال گذشته در صدها بیانیه و ۵۹ شماره نشریه «هشت مارس» تلاش کرد در هر دوره تحلیلهای خود را با اتکا و جمعبندی از مبارزات زنان در ایران، افغانستان و سراسر جهان و با تحلیل مشخص از شرایط مشخص بر پایه چارچوب اصولی اتخاذ شده برای پیشبرد مبارزات نظری و عملی مطرح سازد. در تمامی این سالها پیگیرانه تلاش شد نقش و جایگاه مبارزه جمعی و سازمان یافته با افق رهایی، بعنوان یکی از نیازهای تعیین کننده مبارزه هدفمند، در میان زنان مبارز افغانستان و ایران، به عنوان حقیقتی انکار ناپذیر، مطرح شده و تبلیغ و ترویج گردد.
سازمان زنان هشت مارس در دوران حیات خود تلاش بیوفقهای کرد که نه تنها از جنایات و سرکوبهای وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی علیه زنان، علیه زندانیان سیاسی، علیه ملیتهای تحت ستم، علیه کارگران، علیه زحمتکشان شهر و روستا، علیه مهاجرین افغانستانی، علیه اقلیتهای جنسی و جنسیتی، علیه اقلیتهای مذهبی، علیه حامیان محیط زیست و… پرده بر دارد، بلکه توان نظری و مبارزاتی خود را به کار گرفت تا صدای مبارزات زنان و در مرکز آن مبارزه علیه حجاب اجباری و صدای بیصدای زنانی که در ایران و افغانستان قربانی خشونتهای دولتی و اجتماعی و خانگی بودند را به گوش فعالین و تشکلات زنان و افکار مترقی در سراسر جهان برساند. تلاش کرد با سازماندهی هزاران آکسیون اعتراضی در خیابان و شرکت فعال در دهها کنفرانس زنان و هم چنین سهم گرفتن در آکسیونهای مبارزاتی که نیروهای مترقی در دفاع از پناهندگان، محیط زیست، ضدیت با جنگهای امپریالیستی و… سازماندهی کردند؛ متحدین خود را از میان زنان و مردم کشورهای گوناگون که به اشکال مختلف علیه سرمایه داری مبارزه میکنند، بیابد و حمایت و همبستگی متقابل را برای پیشروی مبارزاتمان ایجاد کند.
ما این حقیقت را میدانستیم و میدانیم که فعالیتهای نظری و عملی ما علیه ارتجاع حاکم بر ایران و افغانستان و حامیان بین المللی امپریالیستی و سایر دول مرتجع، جایی برای تبلیغ در رسانههای اصلی ندارد. زمانی که در سال ۲۰۰۶ بزرگترین تظاهرات زنان در ۵ روز در دو کشور آلمان و هلند برگزار شد و سازمان زنان هشت مارس ستون فقرات آن بود، تمامی رسانههای ارتجاعی غربی سکوت کردند. در مقابل آنان، فعالین زن و مرد، اکثر سازمانها و احزاب چپ و کمونیست، تشکلات زنان از کشورهای مختلف جهان و…، حمایت خود را از راهپیمایی ۵ روزه توسط کارزار زنان اعلام کردند. در عین اینکه بسیاری از احزاب، سازمانها و تشکلات زنان از ملیتهای گوناگون، در راهپیمایی شرکت کردند.
اما در طی تمامی این سال ها، موضع گیریها و فعالیتهای سازمان ما از جانب بسیاری از فعالین و اکثر سازمانها و احزاب منتسب به چپ در ایران نادیده گرفته شده و با سکوت مواجه بود. ما عدم حمایت و پشتیبانی از تنها سازمان انقلابی زنان ایران و افغانستان را به تفکرات انحرافی و دیرینه جنبش چپ در مورد انکار اهمیت مبارزه بر سر موضوع و نقش حجاب اجباری و ستم بر زن از یک طرف و جایگاه مهم و تعیین کننده مبارزات سازمان یافته زنان انقلابی از طرف دیگر میدانیم.
این تشکیلات در اولین شماره نشریه هشت مارس که در سال ۷۸ منتشر شد، به روشنی اعلام کرد که ما میخواهیم نقاب از چهرهی دشمنان آزادی و رهایی زنان برداریم، دوستان دروغین را افشا کنیم، مرز روشن و بدون ابهامی با رژیم جمهوری اسلامی و رژیم حاکم بر افغانستان و کلیه قدرتهای سرمایه داری امپریالیستی مردسالار ترسیم کنیم، نظام پدر/مردسالار را در تمام عرصهها از خانه تا اجتماع، از قلمرو علم تا میدان هنر به مصاف طلبیم؛ اینها تعهداتی است که ما در تمام بیست و پنج سال گذشته بر آن پایبند بوده و هم چنان خواهیم بود.
امروز که مبارزات مردم وارد مرحله دیگری شده و همان گونه که در نشریه هشت مارس شماره ۵۷، آبان ۱۴۰۱ نیز بیان کردیم، خواست سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به خواستی عمومی بدل شده است؛ امروز که مبارزات شجاعانه و پیشتازانۀ زنان علیه حجاب اجباری، نقش تعیین کنندهای در مسیر مبارزه برای به زیر کشیدن نظام زن ستیز و ستمگر ایفا میکند؛ میدانیم که برای ساختن جامعه انقلابی با روابط، نهاد ها، ارزشها و فرهنگی نوین و در جهت رهایی زنان و فراگیر کردن آن بعنوان یکی از مختصات تعیین کننده جامعه آینده در فکر و عمل همه مردم، وظایفمان سنگینتر از گذشته است. اما این نیز برایمان روشن است که رزم شکوهمند زنان در خیزش ژینا که رو به آینده است، فشرده و حاصل چهل و چهار سال مبارزه روزمره و فداکارانهای است که سازمان زنان هشت مارس هم به سهم خود در آن نقش داشته است.
کارزار مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان در ایران:
در سال ۲۰۱۶، با ابتکار سازمان زنان هشت مارس، جمعی از زنان فراخوان مبارزه علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان در ایران را برای آغاز یک کارزار مبارزاتی منتشر کردند. کارزاری که حول خشونتهای گسترده و تشدید یافته علیه زنان در ایران که در مرکز آن حجاب اجباری قرار دارد – مبارزاتی را در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی سازماندهی کند. در فراخوان اولیهی کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان، بهدرستی روی این حقایق انگشت گذاشته شد که همهی زنان در سطح جهان خشونت را به شکلی تجربه کردهاند. خشونتی که همواره توجیهی فرهنگی، سنتی، بیولوژیک، قانونی و مذهبی داشته و به گونهای در سراسر جهان سازماندهی شده است که طبیعی جلوه کند. حتا زنان نیز به «طبیعی» بودن آن عادت کردهاند. خشونت عرصهی بسیار گستردهای است که فقط به اجبار در سر کردن حجاب و برقع، تجاوز، آزار جنسی، کتک خوردن توسط مردان خانواده، معلول شدن کودکانِ «نو عروس» در حجله یا مثله شدن دختران زیرِ تیغِ «ختنه»، اسیدپاشی و غیره خلاصه نمیشود. بیاعتنایی، زخم زبان، توهین و تحقیر، به هیچ شمرده شدن و… هم خشونت بیرحمانه است. همهی این خشونتها در نتیجهی حاکمیت نظام مردسالار سرمایهداری امپریالیستی در جهان است که به بیش از سه میلیارد زن اعمال میشود.
در ایران هم اگر چه خشونت علیه زنان قدمتی طولانی دارد، اما در چهار دههی گذشته رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی با شلاقِ دین و زنجیرِ سنت و زندانِ حجاب، با گشت ارشاد و جوخهی اعدام و حکم سنگسار، خشونتی به مراتب وحشیانهتر و گستردهتر برای کنترل زنان و بدنشان اعمال کرده است. حجابِ اجباری در جمهوری اسلامی، اعلام رسمی نابرابری جنسیتی و نماد فرودستی و تبعیت زن از مرد تحتِ نظام اسلامی است. با حجاب اجباری بود که سرکوب، تبعیض و خشونت بر زنان و پرچم ایدئولوژیکِ نظام اسلامی، رسمیت یافت.
در فراخوان اولیهی کارزار زنان قید شد که اگر در مدرسه و دانشگاه، کوچه و خیابان، محل کار و… نیروهای سرکوبگر این رژیم زنان را کنترل میکنند، در خانه همسر، پدر، برادر و فرزندِ پسر این کنترل را به عهده میگیرند. اگر زنان به خاطر تبعیت نکردن و گردن نگذاشتن به قوانین و کُدهای «حجاب اسلامی» در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی به سر میبرند، در خانه مردانی از خانواده نقش حاکم شرع را بر عهده میگیرند. اگر این رژیم زنان را به جرم عشق ورزیدن سنگسار میکند، در خانه مردانی هستند که برای حفظ «آبرو»، «غیرت» و «ناموس» حکم قتل آنان را صادر میکنند. اگر زنان در جامعه از کنترل و آزار مأمورینِ مواجببگیرِ این نظام میگریزند، در اماکنِ عمومی از آزار جنسیتی روزمرهی بسیاری از مردان، در هراساند. اگر اسیدپاشان برای کنترل زنان و بدنشان به «زنانِ بدحجاب» یورش میبرند و بر صورت و بدنشان برای همهی عمر مُهرِ این خشونت وحشیانه را حک میکنند، در خانه خشونتِ تحملناپذیرِ مردانی از خانواده، زنان را وادار به خودسوزی میکند، اگر و اگر و… در نتیجه، این همبستگی در بکار بردِ خشونت بر زنان که بین دستگاه دولتیِ ضد زن جمهوری اسلامی و مردان پوشیده در عقاید و ارزشهای زنستیز در خانه و اجتماع برقرار شده است، سه حلقهی اصلی زنجیرِ بههم پیوستهی خشونتِ دولتی، اجتماعی و خانگی علیه زنان است. حلقهی اصلی این زنجیر، خشونت دولتی است که با اشاعهی فرهنگِ مردسالارانه، آداب و رسوم عقب افتاده، ایدئولوژیِ ضد زن در جامعه و مجموعهای از قوانین و سیاستهای زنستیز شرایط را برای تشدید انواع و اقسام خشونتهای اجتماعی و خانگی علیه زنان فراهم کرده است.
با انتشار فراخوان، زنان دیگری نیز به کارزار پیوستند. لزوم یک فعالیت متحد انقلابی، احساس میشد. فعالیتی که خلاف جریان باشد، بتواند مبارزات زنان علیه خشونت را برجسته کند، فعالیتی که بتواند بازتاب چهل سال مبارزه و مقاومت زنان خصوصاً علیه حجاب اجباری باشد.
فعالیتی که هم در عرصهی نظری و هم عملی بتواند در تغییر شرایط به نفع گرایش انقلابی و در خدمت به ایجاد جنبش انقلابی زنان و تقویت جنبش مستقل زنان بیش از پیش مؤثر واقع شود.
شکل گرفتن کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان فرصتی شد که فعالین کارزار در شهرها و کشورهای مختلف علاوه بر پیشبردِ سیستماتیک جلسات مطالعاتی طی سخنرانی، مصاحبه و جلسات اینترنتی درک خود را از علل وقوع خشونت در گسترهی جهان و راه برون رفت از آن را پیش گذارند. برایمان روشن بود که باید درکمان از جایگاه حجاب به عنوان محور اصلی خشونت دولتی علیه زنان و رابطهی آن با سایر عرصههای خشونت را بیش از پیش ارتقا دهیم. به همین دلیل بود که نزدیک به دو سال بخشی از فعالین کارزار زنان که در سازمان زنان هشت مارس نیز متشکلاند، در مورد علل خشونتهای گسترده علیه زنان و همچنین نقش و جایگاه حجاب، بهطور سیستماتیک به مطالعه و بحث و گفتگوی هدفمند پرداختند. هدف این بود که نه تنها بر سر نظریات درستی که تاکنون از جانب ما و دیگر فعالین جنبش زنان پیش گذاشته شده است، خود را متکی کنیم، بلکه بتوانیم با تعمیق مباحث خصوصاً در مورد کارکرد حجاب درکهای صحیحِ تا کنونی را ارتقا دهیم. ارتقا درک در مورد حجاب اجباری و کارکرد آن از اهمیت ویژهای برخوردار است که بدون آن نمیتوان در صحنهی عمل در مسیر متحول کردن بیشمار زنانی که از حجاب اجباری به ستوه آمدهاند، مؤثر بود. آنچه بهطور فشرده و با درکی به مراتب دقیقتر در خلال این جلسات فرموله شد، این بود که نه تنها در ایران از طریق حجاب اجباری بدن زنان را تبدیل به ابژهی جنسی کردهاند، بلکه بدن زنان در سراسر جهان هر چه بیشتر از گذشته به خاطر غلبهی حاکمیت سرمایهداری امپریالیستی به ابژهی جنسی بدل شده است. موضوع دیگری که در این دوره خود را بار دیگر نمایان ساخت این بود که اگر مطالعه و بحث و گفتگوی جمعی در خدمت به پیشبرد فراخوان مبارزاتی قرار گیرد، میتواند نقش مؤثری هم در ارتقای نظریه بازی کند و هم در صحنهی عمل شرایطی را به وجود آورد که بتوان در ابعاد قابل اتکایی صحت ایدهها را به محک آزمایش بگذارد.
شکلگیری کارزار مبارزه با خشونت بر زنان در دورهای انجام گرفت که از یک طرف یک تغییر سیاسی مهم در آمریکا با قدرتگیریِ رژیم فاشیستی ترامپ به وجود آمد که منجر به مبارزات گوناگون از جانب اقشار و طبقات مختلف مردم و خصوصاً زنان در آن کشور و سایر کشورها شد. از طرف دیگر جامعهی ایران آبستن تحولات مهمی بود که خیزش تودههای محروم در دیماه ۹۶ نقطهی عطف آن بود. این شرایط عینیِ شکل گرفته بود که فشردهی چهل سال مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری، زنان خیابان انقلاب را پدید آورد. علاوه بر این، زنان در سایر مبارزات به وسعت کل جامعه نقش پر قدرتی داشتند.
حاصل جلسات متعدد بحث و گفتگو در آغاز شکلگیری کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان، تصمیم به برگزاری چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری شد. رفتیم تا توان جمعیمان را برای برگزاری یک برنامهی مرکزی بکار گیریم تا بتوانیم پیوند گسستناپذیر مبارزات زنان در ۸ مارس ۵۷ علیه حجاب اجباری را با زنان خیابان انقلاب به جنبش جهانی زنان و همهی نیروها، فعالین و تشکلات مبارز و مترقی نشان دهیم. نشان دهیم که درک ما و مبارزهی ما علیه ستم جنسیتی و وظایف تشکلات انقلابیِ زنان تنها به موضوع حجاب که مرکز خشونت دولتی علیه زنان در ایران است، محدود نمیشود؛ اما این مبارزه راه را برای مبارزه علیه سایر عرصههای ستم بر زن در خدمت به آزادی و برابری زنان در همهی حیطههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… هموار میکند. کارزار زنان تصمیم گرفت چنان مبارزهای را به مناسبت ۴۰ سال مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری ـ و سایر عرصههای خشونت بر زنان ـ سازماندهی کند که بتواند به نیروهای مترقی و مبارز خصوصاً فعالین و تشکلات زنان از ملیتهای گوناگون نشان دهد که در صحنهی پُر آشوب کنونی در ایران، ما نه در پی «آشتی ملی» با رژیم زنستیز جمهوری اسلامی هستیم و نه چشم امید به «مراحم» قدرتهای امپریالیستی داریم. چرا که از نظر کارزار زنان، تضاد این دو نیروی ارتجاعی با هم هیچ ربطی به منافع زنان و اکثریت تودههای مردم ایران ندارد.
در همان دوره هم یعنی سالهای ۲۰۱۸، همهی نیروهای طبقاتی ارتجاعی در پی کسب متحدین بینالمللی خود از میان فاشیستهای حاکم بر آمریکا و سایر قدرتهای امپریالیستی بودند، کارزار زنان اما تلاش کرد متحدین خود را از میان فعالین رادیکال، سازمانها و احزاب مترقی، تشکلات زنان، جنبش ضد نژادپرستی و ضد جنگ… در خدمت به پیشرویِ مبارزات زنان ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی، جستجو کند. در طی برآورده کردن این حمایت و همبستگی بود که کارزار زنان با سوالات جدی از جانب فعالین و بهطور عمده تشکلات زنان روبهرو شد. این تضاد در مقابل ما گذاشته شد که طرح شعار ضدیت با حجاب اجباری میتواند ما را در صف نیروهای راست و فاشیست که به زنان محجبه در کشورهای غربی حمله میکنند، قرار دهد. برای اینکه بتوانیم هم تفاوت نگرش خود را در مورد حجاب اجباری با نیروهای راست و فاشیست پیش بگذاریم و هم با نسبیت فرهنگی – که خصوصاً در سه دههی اخیر از طریق ایدئولوگهای امپریالیستی پیش گذاشته شد و بسیاری از فعالین و تشکلات زنان نیز به درجات گوناگون آغشته به این تفکر غلط شدهاند – مرزبندی کنیم، میبایست با بحث و گفتگوی اقناعی نشان میدادیم که چرا حجاب اجباری (سکسیسم اسلامی) و سکسیسم دو روی یک سکهاند. ما باید روشن میکردیم چرا در ایران، تحت سلطهی یک رژیم تئوکراتیک که یکی از ارکان پایهای آن انقیاد زنان است، حجاب اجباری نقشی کلیدی بازی میکند؟! و چرا حجاب اجباری بهعنوان نماد و پرچم ایدئولوژیک – سیاسی این رژیم بر بدن زنان به اهتزاز در آمده است؟! ما توضیح دادیم که این رژیم برای اینکه بتواند حجاب اجباری را در جامعه نهادینه کند تلاش بیوقفه و سیستماتیکی انجام داده است؛ تلاش کرده تا نه تنها زنان را وادار به پوشیدن حجاب کند، بلکه مردان را نیز در این کنترل همراه و همگام خود کرده است؛ تلاش کرده تا در تمام این سالّها با اعزام نیروهای سرکوبگر به جامعه، با استفاده از نیروی نظامی و بودجهی دولتی، نهادهای مذهبی و ایدئولوژیک، نیروهای شبه نظامی و نهادهای فرهنگی و… فرهنگ و روابط مردسالارانهی مبتنی بر شرع را در تمام درزهای جامعه نهادینه کند تا از طریق کنترل بر بدن زنان، آنان را به موجوداتی مطیع و فرمانبردار بدل نماید. حاکمیت اسلامی قصد داشت از زنان «انسانهایی» بسازد که نه تنها از بدن خود شرم دارند بلکه به خود به عنوان دستگاه تولید مثل و ابزار رفع تمایلات جنسی مردان نگاه کنند؛ موجوداتی که در خانه و جامعه به عنوان یک زن حضور مستقلی ندارند بلکه صرفا به عنوان مادر، همسر، خواهر و… در ارتباط با مردان تعریف میشوند. در واقع از طریق اجباری کردن حجاب بود که این رژیم تلاش کرد بدن زنان را هرچه بیشتر تبدیل به کالای جنسی مورد کنترل دولت (تئوکراتیک) و مردان جامعه کند.
ما در این پروسه توضیح دادیم تحلیل ما صرفاً مبتنی به وضعیت زنان در ایران نیست و وضعیت زنان در ایران را بخشی از موقعیت زنان در جهان میبینیم. ما با یک پدیدهی جهانی روبهرو هستیم که تأثیرات خاصی در هر منطقه داشته است. قطعا با رشد گلوبالیزاسیون در سطح جهان، فرودستی زنان نیز ابعاد هولناکتری به خود گرفته است. هر چقدر زنان و بدنشان از طریق قانون، سنت، فرهنگ، عرف و… مورد کنترل قرار گیرد، شرایط برای کسب سود در خدمت به امپریالیستها مهیاتر خواهد بود. امروزه در سطح جهان از کشورهای پیشرفتهی غربی گرفته تا کشورهای عقب نگاه داشته شده، بدن زنان فارغ از طبقه، ملیت، مذهب، «نژاد»، گرایش جنسی و… به کالای جنسی بدل شده است. شکل بارز کنترل بر این ابژه (کالای) جنسی در کشوری مانند ایران در حجاب اجباری و در کشورهای غربی در پورنوگرافی، تجارتِ سکس و مشخصاً در جلوگیری از سقط جنین نمایان میگردد. زمانی که در پورنوگرافی اینطور تبلیغ (و تشویق) میشود که بدن زن به مثابهی کالایی است که باید مورد مصرف مردان قرار گیرد، این فرهنگ در جامعه نهادینه میشود که هر مردی میتواند از هر زنی لذت جنسی ببرد و بدن زن سوراخی است که مردان حق تصرف آن را دارند؛ حتا به زور. این تأثیر فرهنگی علاوه بر سود کلانی است که سرمایهداران با سازماندهیِ تجارت سکس از آن بهرهی زیادی میبرند. از طرف دیگر، سرمایهداری امپریالیستی از طریق کنترل بر بدن زن و تقویت رابطهی مالکیت مرد بر زن است که قادر میشود زمینههای استثمار و فوق استثمار زنان در سطح جهان خصوصاً در کشورهای موسوم به جهان سوم را مهیا سازد. هر چقدر کنترل بر بدن زنان و در انقیاد قرار گرفتن زنان توسط مردان در جامعه، در فکر و عمل انسانها نهادینه شود، روابط مردسالارنه تقویت و سرمایهداری در خدمت به بقا و پیشرفت خود از آن سود خواهد برد.
همچنین تلاش کردیم توضیح دهیم چرا درخواست همبستگی از جنبش جهانی زنان برای ما نه مبتنی بر ناسیونالیسم است نه مبتنی بر ارجحیت خواستههای زنان در ایران بر خواستههای سایر زنان دنیا و نه مبتنی بر عدم توانایی زنان ایران در رویارویی با رژیم جمهوری اسلامی. هر چند زنان ایران امروزه در موقعیتی نسبتا مشابه زنان افغانستان و عراق پیش از جنگهای امپریالیستی در خاورمیانه قرار دارند که خواستههای بر حقشان تبدیل به دستآویزی برای پروپگاندای سیاسی و مشروعیت بخشی به دخالتهای امپریالیستی شده و در این موقعیت عمیقاً نیاز دارند تا خواهرانشان در سراسر جهان صدای واقعی آنها را با شعار «نه به نام ما!» تقویت کنند؛ اما این درخواست همبستگی مبتنی بر اهمیت ویژهی مبارزات زنان ایران در این مقطع تاریخی نیز هست، چون تقویت مبارزهی انقلابی زنان ایران بر علیه یک رژیم تئوکراتیک و در مرزبندی با هرگونه دخالت امپریالیستی و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی میتواند موجب پیشروی عظیم جنبش زنان در خاورمیانه و حتا در کشورهای غربی در مقابله با بنیادگرایی مذهبی و خلع سلاح نیروهای امپریالیستی و فاشیستی برای استفاده از این قطببندی سیاسی شود.
با علم به دستاوردهایِ تاریخی که ۴۰ سال مبارزه و مقاومت زنان ایران در مقابل ما قرار داده بود و خصوصاً درسهای خیزش زنان سال ۵۷ تلاش کردیم این کمبودها و درسها را بهدرستی تحلیل، جذب و در اختیار جنبش قرار دهیم. ما با تکیه بر همین درک تأکید داشتیم که مبارزه علیه حجاب اجباری و تقویت مقاومت و مبارزهی ۴۰ سالهی زنان ایران توسط نیروها، فعالین و تشکلات مترقی ایرانی و غیر ایرانی، جایگاه مهمی در پیشروی جنبش جهانی زنان بازی خواهد کرد. همانطور که خیزش زنان علیه حجاب اجباری همزمان با ۸ مارس ۵۷ نقش بیبدیلی نه تنها در سطح ایران و خاورمیانه بلکه در سطح جهان بازی کرده است. بیدلیل نبود که به درخواست سیمون دوبووار، کیت میلت و شماری از زنان فمینیست مبارز در آن دوره راهی ایران شدند تا در مبارزات زنان علیه حجاب اجباری شرکت کنند و نقش بزرگی در ثبت و طرح این مبارزه بازی کردند؛ اما ما معتقدیم هنوز درسهای این مبارزهی تاریخی در جنبش زنان ایران و جهان درک و جذب نشده است و چالشهایی که آن روز در مقابل جنبش زنان در ایران قرار داشت هنوز پاسخی درخور دریافت نکرده است… نتیجهی تمام بحث و گفتگوهای این دوره در درون و بیرون صفوف کارزار این شد که بسیاری از فعالین و تشکلات زنان (و دیگر نیروهای مبارز) برای پیشبرد مبارزه با کارزار زنان متحد یا همراه شدند؛ اما برخی از فعالین و تشکلات زنان تحت عناوین مختلف از حمایت خودداری کردند. در واقع کارزار زنان با پیشبرد مباحث جدی و تأثیرگذار قادر شد همهی کسانی را که میتوانست با خود متحد نماید. تبلور چشمگیر این اتحاد خود را در هامبورگ (آلمان)، در دنهاگ (هلند) و بروکسل (بلژیک) نمایان ساخت. ما در بروکسل که بهعنوان نقطهی پایان راهپیمایی سه روزهی کارزار در روز جهانی زن از اهمیت ویژهای برخوردار بود، موفق شدیم که موضوع زنان ایران و چهل سال مبارزه و مقاومت آنان علیه حجاب اجباری و سایر عرصههای ستم را در دستور برنامهی سیاسی امسال سازماندهندهگان تظاهرات روز جهانی زن (۸ مارس ۲۰۱۹) – که ائتلافی از تشکلات مختلف زنان بود – قرار دهیم. این همبستگی و حمایت فعالین و تشکلات زنان خصوصاً یکی از دستاوردهای مهمی است که کارزار زنان از طریق پیشبرد مبارزهی نظری و عملی بدان دست پیدا کرد و مسلم است که باید در پروسهی مبارزاتی آینده این پیوند نظری و عملی را عمیقتر و گستردهتر نمود.
همبستگی و حمایتِ فعال زنان مبارزی از افغانستان – زنانی که تجربهی خشونت افسارگسیختهی بنیادگرایان اسلامی از جهادی، طالب و… جمهوری اسلامی ایران گرفته تا رژیم وابسته به امپریالیسم را با پوست و گوشت خود لمس کردهاند – در دومین روز راهپیمایی در دنهاگ (هلند) به روشنی نشان میدهد که زنان در سراسر جهان هم سرنوشتاند و پیشرویِ مبارزهی زنان در هر نقطه از این جهان را پیشرویِ کل جنبش جهانی علیه روابط و مناسبات مردسالار سرمایهداری میدانند.
کارزار زنان با جلب این همبستگی بینالمللی از جانب فعالین و تشکلات مبارز و مترقی زنان از ملیتهای گوناگون در حمایت فعال از مبارزات زنان ایران و مبارزه و مقاومت چهلساله آنان، نشان داد که در نقطهی مقابل کسانی قرار دارد که امروزه با تمام قوا در پی کسب حمایت از قدرتهای امپریالیستی خصوصاً آمریکا برای «نجات» زنان و مردم ایران هستند. اینان تلاش دارند از مبارزات زنان و بهطور مشخص زنان خیابان انقلاب به نفع طبقهی ارتجاعی خود در محافل امپریالیستی و رسانههایشان استفاده کنند.
برخلاف این دسته از زنان و کلیهی نیروهای ارتجاعی متکی به آمریکا و سایر قدرتهای امپریالیستی، کارزار زنان در روز ۸ مارس در مقابل سفارت آمریکا در بروکسل تلاش کرد صدای مردم ایران و میلیونها زنی باشد که مخالف تحریم، جنگ و تجاوز نظامی آمریکا و شرکا به کشورهای جهان از جمله ایران هستند و جنگطلبی ترامپ و دار و دستهی فاشیستاش تحت عنوان «حمایت» از مردم و زنان ایران را دروغ بزرگی میدانند. چراکه ترامپ و رژیماش، از سردمدارن فاشیستِ حفظ سیستم سرمایهداری امپریالیستی مبتنی بر سود، زنستیز و ضد تودههای مردم نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان هستند.
کارزار زنان در طول دو سال فعالیت سیاسی و عملی خود توانست به شکل آگاهانهای تدارک ببیند تا بتواند زنانی که در خیزش ۵۷ حضور فعال داشتند را در کنار زنان جوانی که در این سالها در برابر حجاب اجباری مبارزه و مقاومت کردهاند را با خود همراه کند تا به راستی صدای مبارزه و مقاومت ۴۰ سالهی زنان علیه رژیم جمهوری اسلامی را تقویت نماید. این همراهی هم در پیامهای ارسالی به کارزار زنان منعکس شد؛ و هم در نقشآفرینی بسیاری از این زنان در گسترش نظرات و فراخوان راهپیمایی سه روزهی کارزار زنان به مناسبت چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری.
در عینحال کارزار زنان با پیش گذاشتن موضوع ستم بر زن و نقش جنسیت در سیستم سرکوب، شکنجه و اعدام در ساختار رژیم جمهوری اسلامی، نقش زنان زندانی سیاسی را برجسته کرده و تلاش کرد تا درک درستی از پیوند گسستناپذیر بین جنبش دادخواهی و جنبش زنان پیش بگذارد. بر اساس چنین درکی تلاش کردیم زنانی از جنبش دادخواهی را با خود همراه کنیم تا با افشای هر چه بیشتر رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی در افکار عمومی بتوانیم جنبش زنان و جنبش دادخواهی را تقویت نماییم. شرکت فعال شعله پاکروان در دومین روز راهپیمایی کارزار زنان در دنهاگ (هلند) و سخنرانی او در محکومیت رژیم اعدام و شکنجه در این راستا قرار داشت.
مجموعِ فعالیتهای نظری و عملیِ جمع فعالین، همراهان و دوستداران کارزار زنان، چه ایرانی و چه از ملیتهای گوناگون، دخالت آگاهانه و نقش گرفتن برخی مردان در پیشروی نظرات و فراخوان سه روز راهپیمایی کارزار زنان، باعث شد فضا به درجات زیادی به نفع نظریه و عملِ زنان انقلابی در جنبش زنان تغییر کند. فضایی که علیرغم تغییر روحیهی مبارزاتی – که عموماً در نتیجهی مبارزهی تودههای ستمدیده – در میان بسیاری از نیروها، احزاب و سازمانهای مترقیِ ضد رژیم به وجود آمده است، اما متأسفانه و کماکان از همان درک غلط دیرینه – در مورد موضوع مبارزه علیه ستم بر زن بهطور کلی و جایگاه مبارزه علیه حجاب اجباری به شکل خاص – برخوردار است، این معضل ریشهدار بار دیگر در همین دورهی اخیر با طرح انواع و اقسام توجیهات، به شکل عملی و نظری خود را نشان داد؛ اما کارزار زنان با پیش گذاشتن ایدههای انقلابی و پیشبردِ مبارزهی عملی در کشورهای مختلف توانست به درجات زیادی روحیهی مبارزاتی را حتا در بین این دسته از نیروها بالا ببرد.
در نتیجهی تغییر همین فضا و شرایط بود که پیامهای انرژیبخش فراوانی به وسعت تبعید و پیامهای امیدبخشی از ایران، در همبستگی با کارزار زنان ارسال شد. بیدلیل نبود که وقتی سایت گزارشگران در حمایت از کارزار زنان، فراخوان پیوستن به کارزار را مدتی طولانی در سایت خود درج و حول آن تبلیغ کرد، بسیاری از زنان و مردان مبارز، مترقی، انقلابی و کمونیست همبستگی خود را با امضا کردن این فراخوان اعلام کردند. بیجهت نبود که بسیاری از تلویزیونها و رادیوهای ضد رژیم جمهوری اسلامی، تلاش کردند تا با مصاحبه با برخی از فعالین کارزار بر سر اهداف کارزار زنان بهطور کل و سازماندهی سه روز راهپیمایی، حمایت خود را نشان دهند. بیجهت نبود که بسیاری از هنرمندان مرد و زن در این دوره حمایت خود را با ارسال شعر، نقاشی و پیام اعلام کردند.
همه و همه این فعالیتهای نظری و عملی باعث شد که تعداد قابل ملاحظهای از فعالین و تشکلات مترقی زنان از ملیتهای گوناگون و همچنین زنان و مردان مبارز از ایران و افغانستان در سه روز راهپیمایی به مناسب چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری با شعار «حجاب اجباری مرکز خشونت دولتی علیه زنان در ایران است!» در هامبورگ، دنهاگ، بروکسل و اسکیشهر (ترکیه)، مونترال (کانادا) به خیابان آمدند و همچنین تعدادی از انجمنها و تشکلات زنان نیز در همبستگی با کارزار زنان در برنامههای روز جهانی زن در واشنگتن، لسآنجلس، ونکوور و… از کارزار اعلام حمایت کردند تا در این مبارزه سهم بگیرند و اینچنین باعث شوند که صدای زنان ایران، صدای میلیونها زن منزجر از حجاب اجباری بهطور رساتر منعکس شود. سازمان زنان هشت مارس، نشریه هشت مارس شماره ۴۷ را به سه روز راهپیمایی کارزار مبارزه با خشونت بر زنان اختصاص داد. اختصاص یک شماره نشریه به کارزار زنان و بویژه سه روز راهپمایی به مناسبت چهلمین سالگرد خیزش زنان در ۸ مارس ۵۷، در خدمت به این امر مهم بود که نه تنها بتوانیم از مبارزاتمان و موفقیتی که حاصل شده است، تجلیل کنیم، بلکه این تجربهی تاریخی را مستند کرده و بتوانیم با درسگیری از نقاط قوت و ضعفش مبارزات آینده را در خدمت به پیشرویِ مبارزات انقلابی زنان و بهطور کل مبارزات انقلابی در جامعه سازماندهی کنیم. خصوصاً در جهانی که با حاکمیت ستمگران و استثمارکنندهگان مردسالار سرمایهداری امپریالیستی و همهی مرتجعین رنگارنگ و نیروهای بنیادگرای مذهبیِ ضد زن، مبارزاتِ نیروهای انقلابی و بهطور مشخص زنان انقلابی نادیده گرفته شده و تحقیر میشود تا مبادا این مبارزات رشد کرده و زمینههای سرنگونیشان را بیش از پیش مهیا گرداند.
نشریه هشت مارس :
سازمان ما تا کنون قادر شده است ۵۹ شماره نشریه هشت مارس را منتشر کند. در تمام بیست و پنج سال گذشته تلاش کردیم نشریه هشت مارس که تنها نشریه زنان افغانستان و ایران است، منعکس کننده صدای انقلابی زنان در هر دو کشور و در پیوند با زنان و مبارزاتشان در سراسر جهان باشد.
تلاش کردیم به موضوع ریشه ستم بر زن که ربط مستقیم به نظام طبقاتی سرمایه داری مردسالار حاکم بر جهان دارد بپردازیم و در همان حال راه برون رفت از آن که سرنگونی انقلابی نظامهای حاکم بر ایران و افغانستان است را پیش گذاریم.
این یک واقعیت است که زنان خود به خود به آگاهی انقلابی دست پیدا نمیکنند. درست است که میلیونها زن هر روزه با گوشت و پوست خود این ستم را تجربه میکنند و بسیاری از آنان علیه آن دست به شورش میزنند؛ اما آگاهی داشتن از علل و ریشههای ستم و چگونگی رفع آن میتواند از طریق نشریات انقلابی زنان هم چون نشریه هشت مارس و فعالینی که به گرد آن فعالیت میکنند به میان تودههای زن بویژه شورشگران آن برده و سطح آگاهی آنان را برای پیشبرد امر مبارزه هدفمند ارتقا دهد.
وقتی زنان به این امر واقف شوند که آنچه بر سر آنان میآید نتیجهی کارکرد یک نظام است؛ و مهمتر وقتی به این امر آگاه شوند که میتوانند با سرنگون کردن این سیستم که آنان را این چنین اسیر کرده است، وضع را بهطور ریشهای عوض کنند، آنگاه انرژی آنان هزاران بار بیشتر آزاد شده و میل به یادگیری و اشاعهی آن در جامعه و میل به تغییر این اوضاع، به شکل قدرتمندتری در خواهد آمد.
رژیمهای زن ستیز بنیادگرای مذهبی حاکم بر ایران و افغانستان و کل نظام سرمایهداری امپریالیستی حاکم بر جهان، به طرق گوناگون تلاش داشته و دارند که در بین مردم ذهنیتی را شکل بدهند که نشان دهند نظامشان پر قدرت است، خصوصا این که در صحنهی مبارزه، بدیل انقلابی و قابل اتکایی هم موجود نیست. اما مبارزه مردم ستمدیده در ایران و بهطور مشخص مبارزه متهوارنه زنان در خیزش ژینا و همچنین مبارزه زنان در افغانستان علیه طالبان، علیرغم همه سرکوبها و خشونتهای بیرحمانه، نشان داد که میتوان به مقابله با تمام دم و دستگاه عریض و طویل سرکوب پرداخت. زمانی که این میل مبارزه با آگاهی انقلابی عجین شود، آنگاه مبارزه علیه دشمن کاری تر و هدفمندتر پیش میرود.
در بیست و پنج سال گذشته پا بپای ارتقا نظراتمان در اثر مبارزه نظری و عملی در سطح افغانستان و ایران و سراسر جهان توسط زنان، توانستیم آن را در عمقیابی نظری نشریه هشت مارس منعکس کنیم و در اختیار جنبش زنان در هر دو کشور قرار دهیم. تلاش کردیم ماهیت رژیمهای ضد زن و ضد مردمی را افشا کرده و این حقیقت را پیش گذاریم که با آگاهی انقلابی و متشکل شدن و در اتحاد با تودههای وسیع زنان و مردم به طور کل و سازمانهای مبارز و انقلابی، میتوان در راه پرپیچ و خم اما رهایی بخش انقلاب، برای خلاصی از هر شکل از ستم جنسیتی و به طور کل ستم و استثمار گام برداریم.
یکی از وظایف نشریه هشت مارس در بیست و پنج سال گذشته افشا و مبارزه با دیدگاهها و گرایشهای غلط و انحرافی که تلاش داشته و دارند از مبارزات زنان استفاده کرده و آن را در چارچوب نظامهای حاکم در افغانستان و ایران محصور کنند، بوده است. گرایشهایی که هم اکنون نیز همچنان هم در ایران با تمام تحولاتی که در نتیجه مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و ادامهیابی آن ایجاد شده و هم در افغانستان با وجود مبارزاتی که زنان علیه طالبان پیش میبرند؛ تلاش دارند دامنه مبارزه زنان را محدود کرده مسیر مبارزه را منحرف گردانده، ازعمقیابی آن جلوگیری کنند و آن را در چارچوب حفظ سیستم پدر/مردسالار محبوس نمایند.
باید به این مسئله هم بپردازیم که بار تئوریک نشریه عمیق و عمیقتر شده است و انعکاس آن را میتوان در اکثر مقالاتی که در نشریه منعکس شده، دید. علاوه بر این تکامل نظری، تلاش کردیم برای خاص کردن ستم وارده بر زنان مثل حجاب اجباری، ضرب و شتم، پورنوگرافی، تجاوز، تنفروشی، کودک همسری، حضانت، طلاق، تخریب محیط زیست و تاثیرات آن بر زندگی زنان و…، علاوه بر نظرات فعالین و یا دوستداران این نشریه از زنان فمینیست مبارزی که در بسیاری از این زمینهها در دههی ۷۰ فعالیت نظری میکردند، نیز بهره گیریم. اگرچه ذکر این نکته را لازم میدانیم که انتشار نظریهی این بخش از زنان فمینیست به معنای این نیست که هیئت تحریریهی هشت مارس و کلاً تشکل ما با نقطه نظرات این زنان فمینیست در همهی زمینهها توافق نظری داشته است. هر زمان که نیاز به ذکر تفاوت نگرش ما بوده است، نظراتمان را پیش گذاشتهایم.
بالا رفتن درک از نیاز به تشکیلات زنان:
طی سالها ما بر این امر مهم پافشاری کردیم که زنان همانند هر گروه اجتماعی تحت ستم دیگری، نیاز به ظرف مبارزاتی خود دارند. تلاش کردیم روشن کنیم که هدف از متشکل شدن در تشکلات انقلابی زنان همچون سازمان زنان هشت مارس، این است که بر پایهی مبارزه علیه ستم جنسیتی بتوان شرایط پیوستن بیشمار زنانی که از ستم و خشونت بر خود به ستوه آمدهاند را به مبارزه برای تغییر این شرایط، هموار ساخت. در عین حال بتوانند همراه با سایر ستمدیدگان و سازمانها و احزاب مبارز، بخشی از کار تغییر این جهان را در دست گیرند. وقتی عدهای به گرد هدف مشترکی متشکل میشوند، کیفیت نوینی را بوجود میآورند و با فعالیتهای فردی انقلابی، تفاوت کیفی دارد. آغاز گران تشکیلات انقلابی زنان نیز همانند بسیاری دیگر از تشکلاتِ اقشار و طبقات تحت ستم، در ابتدا از اقلیت کوچکی تشکیل میشوند. اقلیتی که برای گسترش خود نیاز دارند از استحکام نظری و عملی بالایی برخوردار باشند تا بتوانند علیه اشکال ریشه دار و نهادینه شده پدر/مردسالاری مبارزه کنند. در حقیقت زنان متشکل انقلابی باید خلاف جریان حرکت کنند تا بتوانند در روند تحولات موثر واقع شوند و بتوانند موضوع ستم بر زن و راه رهایی از آن را به موضوعی همگانی بدل کنند.
یکی از دستاوردهای مهم خیزش ژینا در ایران و مبارزات زنان علیه طالبان در افغانستان این است که خواست تشکلیابی زنان را بیش از پیش، به میان آورده است. زنان پیشرو و مبارز در هر دو کشور به این امر حیاتی به درجات مهمی دست یافتهاند که با ایجاد تشکلات مستقل و انقلابی زنان است که میتوان با طرح خواستهای زنان، از یک طرف زمینه را برای جلب و متشکل کردن تودهای زنان برای پیشبرد امر مبارزه فراهم کرد و از طرف دیگر با مبارزات گوناگون، برنامه ریزیهای هدفمند و طرح شعارها و خواستهای زنان در جامعه و مبارزات گوناگون، رفع ستم بر زن را به موضوعی حیاتی برای پیشروی مبارزه در جهت رفع هر شکل از ستم و استثمار بدل کرد.
فعالیت در شبکه های مجازی:
برای سازمان زنان هشت مارس همواره حضور مستقیم و فیزیکی در گردهم آییها و تظاهرات در خیابان ها، از اهمیت ویژهای برخوردار بوده؛ اما از فعالیت در شبکههای اجتماعی مجازی هم غافل نبوده است. با شروع همه گیری کرونا و محدود شدن امکانات گردهم آیی و آکسیونهای خیابانی، برای سازمان زنان هشت مارس هم مانند سایر فعالین جنبشهای مختلف در سراسر دنیا، فعالیتهای آنلاین گسترش بیشتری یافت و علاوه بر سایت «هشت مارس» که در تمامی ۲۵ سال گذشته، ستون اصلی ارتباطات اینترنتی ما بوده است، کار در شبکههایی مثل تلگرام، توئیتر (x)، اینستاگرام و فیسبوک تمرکز بیشتری پیدا کرده و فعالانهتر از گذشته ادامه یافت.
سازمان ما تلاش کرد از طریق این کانالها ارتباط خود را با زنان در سراسر جهان گستردهتر و تودهایتر ساخته و خط انقلابی و رادیکال خود را به عنوان جهت گیری رهایی بخش در مقابل جنبش زنان قرار دهد.
کانال تلگرام «هشت مارس» به عنوان یکی از فعالیتهای مجازی محوری این سازمان، روزانه گزیدهای از اخبار مبارزاتی، به ویژه اخباری که به وضعیت زنان مربوط میشوند را انتخاب کرده و با پیش گذاشتن تحلیلهای مربوطۀ خود در چند جمله، تلاش میکند که نه تنها ابعاد و اشکال مختلف ستم و سرکوب حکومتی را افشا و مبارزه انقلابی و رادیکال با آن را به عنوان یگانه راه رسیدن به برابری و رهایی، پیش روی زنان و سایر ستمدیدگان قرار دهد؛ بلکه انواع و اقسام نیروهای مرتجعی که با ادعای حمایت از زنان و مبارزات آنان، عقب افتادهترین ایدئولوژیهایی که به انقیاد هر چه بیشتر زنان در اشکالی «نوین» دامن میزند را تبلیغ مینمایند، رسوا نموده و راه حلهای انحرافی آنان را واکاوی و ابعاد خائنانۀ آن را آشکار نماید.
طبیعتا با قتل حکومتی ژینا و آغاز خیزش انقلابی زنان و سایر اقشار زحمتکش و ستم دیده در ایران، که همزمان با تشدید سرکوب زنان توسط طالبان در افغانستان به پیش میرفت؛ فعالیتهای حضوری و مجازی سازمان زنان هشت مارس هم وارد مرحلۀ نوینی شد و همگام با زنان و مردان، جوان و پیر، پیشرو و مبارز، در مدارس، خیابانها، دانشگاهها، کارخانهها و خلاصه در همه عرصههای مختلف اجتماعی؛ فعالین هشت مارس هم جهش بزرگی به فعالیتهای خود دادند.
در این فعالیتهای حضوری و مجازی، سازمان زنان هشت مارس، با تمام قوا در کشورهای مختلف جهان، با انعکاس گستردۀ مبارزات داخل، ارتباط گیری با زنان مترقی در ایران و افغانستان، ترتیب دادن گردهم آییها و تظاهراتها در حمایت از مبارزات زنان و سایر اقشار انقلابی در ایران و افغانستان با هدف بلند کردن صدای زنان داخل و جلب حمایت زنان پیشرو و سایر نیروهای رادیکال در خارج از کشور، حمایت از: حجاب سوزان، مبارزه با حجاب اجباری، شعارنویسی با مضامین سرنگونی طلبانه، ضد مردسالاری، مبارزه با فقر و فساد و گرانی، مبارزات ضد ارتجاعی و ضد امپریالیستی؛ با انتشار بیانیههای مختلف و اعلام موضع بر سر شرایط مبارزاتی در داخل و خارج از کشور؛ تمام قد در کنار زنان مبارز ایران و افغانستان و سایر نیروهای مبارز، ایستاد و تلاش کرد در حد توان خود، روی سمت و سوی انقلابی دادن به این مبارزات، نقش بگیرد.
در طول حیات سازمان، جلسات پالتاکی با دعوت عمومی بر سر موضوعات سیاسی و اجتماعی روز و اغلب با تمرکز بر سر معضلات و مبارزات زنان، همواره یکی از فعالیتهای سازمان زنان هشت مارس بوده است. در دو سال گذشته، به ویژه در یک سال اخیر، به دلیل حساسیت بیشتر مبارزاتی در داخل و خارج کشور، این فعالیت به شکل متداومتر و مکررتر از گذشته و از طریق کلاب هاوس «نشریه هشت مارس» و «سازمان زنان هشت مارس» صورت گرفته که با استقبال خوبی از طرف مخاطبین در داخل کشورهای ایران و افغانستان و در بین مخاطبین فارسی زبان در خارج از این کشورها، روبرو شده و به مباحثات و گفتگوهای پُر بار و پر محتوایی بر سر موضوعات مهم روز دامن زده است. گفتگوهایی که در آن تلاش کردیم، آنچه را که میدانیم با مخاطبینمان در میان بگذاریم و توانستیم از آنان بسیار بیاموزیم. در عین حال برخی از زنان مبارز و انقلابی که با موضع گیریهای سازمان ما سمت گیری دارند نیز به حول مقالات و بیانیههای متعدد سازمان زنان هشت مارس در کلاب هاوس خود همچون: «آزادی و حق زن از دید زن» جلساتی را برگزار کردند.
فیسبوک، توئییتر (x) و اینستاگرام هشت مارس هم زمینههای دیگری از فعالیتهای مجازی سازمان هشت مارس هستند که به ویژه در یک سال گذشته بسیار فعال بوده و هر یک از این کانالها توانستهاند ارتباطات خوبی را با مخاطبین خود برقرار سازند. البته طبیعی است وقتی که ایدئولوژیهای ارتجاعی و مردسالاری در جهان حاکم باشند، خط و موضع یک نیروی زنان انقلابی که همزمان با ارتجاع و امپریالیسم در داخل و خارج از کشور میجنگد، با چالشهای فراوانی دست و پنج نرم میکند و مورد هجوم نیروهای زنستیز و مرتجع قرار میگیرد؛ ولی مخاطبین واقعی ما را زنان و اقشار زحمتکش و تحت ستم تشکیل میدهند و باز خورد این دسته از مراجعین به کانالهای مجازی ما است که برای ما اهمیت دارد و باعث دلگرمی ما میشود.
فیسبوک هشت مارس نیز به نسبت گذشته فعالتر بوده است و تقریبا هر روز پستهای منتشر شده در کانال تلگرام را منعکس کرده است. در عین این که برخی از موضع گیریهای لازم بر سر موضوعاتی که عکسالعمل فوری طلب میکرده است از طریق فیسبوک پیش برده شده است. بعنوان مثال: اخراج جمهوری اسلامی از کمیسیون «مقام زن» سازمان ملل، اتوبوسی که قراه با رادار قدرتهای امپریالیستی براه بیفتد….
اینستاگرام سازمان زنان هشت مارس با فعالیتی که از قبل شد و در چند ماه اخیر و توسط فعالیت متمرکزتر رفقا برای بالا بردن تعداد بینندهها و دنبال کنندگان، بهتر شده و تعداد کسانی که از پستهای ما استقبال میکنند و یا نظر میدهند بالا رفته است؛ اما کماکان دنبال کنندگان پائین است و به همین نسبت نیز پستها کمتر دیده و خوانده میشوند. این معضلی است که باید بتوانیم با اتکا جمعی آن را برطرف کنیم.
توییتر (x) سازمان زنان هشت مارس هم عمدتا پستهای کانال تلگرام هشت مارس و کارزار را منتشر میکند. تلاش شده است که تعداد دنبال کنندگان بالا برده شود. برخی از پستها بسیار خوب مورد استقبال و پخش قرار گرفته است. این عرصه از فعالیت ما نیز، نیاز به فعالیت متمرکزتر دارد تا بتواند افراد بیشتر و بیشتری را با نگرش ما آشنا سازد.
جلسات مطالعاتی:
«بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی هم نمی تواند وجود داشته باشد.»
تئوری را باید به صورت جدی، منسجم، پی گیر و با تکیه بر متدولوژی صحیح علمی، هم باید یاد گرفت و آموخت و هم ارتقا داد. در غیر این صورت عمل انقلابی ما هر چقدر هم فداکارانه و پرشور باشد نمیتواند به نتایج مطلوب برسد. به همین دلیل تشکل ما همواره بر این اصل درست پافشاری کرده است که بالا بردن آگاهی یکی از شروط ضروری برای سازمان دهی هر عمل انقلابی است. این کار در مورد زنان اهمیت به مراتب بالاتری پیدا میکند. چرا؟ چون تقسیم کار جنسیتی بین زن و مرد بطور تاریخی به یک تقسیم کار فکری و یدی بین زنان و مردان هم پا داده است که نمیتوان یک شبه، بدون تدارک آگاهانه آن را بر هم زد.
سازمان زنان هشت مارس هم بنا بر شرایط و توان خود در دورههای مختلف تلاش بیوقفه کرده به این ضرورت به اشکال مختلف پاسخ دهد. در سالهای اولیه که امکان استفاده از فضای مجازی در این شکل و ابعاد موجود نبود، ما امر آگاهی و مطالعهی جمعی را در جلسات حضوری و با موضوعاتی از پیش تعیین شده پیش میبردیم. اما با تغییر شرایط و امکانات فضای مجازی تلاش شد، جلسات مطالعاتی هفتگی از طریق فضای مجازی بخصوص از سالهای ۲۰۱۱ و تا به کنون به طور منظم و با برنامه ریزی حساب شده پیش برده شود.
ما از همان ابتدای شکل گیری جلسات مطالعاتی روشن کردیم که این جلسات در خدمت بالا بردن سطح آگاهی اعضا و دوستداران سازمان زنان هشت مارس است و به همین دلیل تلاش کردیم علاوه بر اعضای هشت مارس، زنانی که به این سازمان نزدیک هستند را نیز به این جلسات در صورت خواست مطالعه و بالا بردن سطح آگاهی خود برای پیشبرد مبارزه، دعوت کنیم.
آن چه که ما را قادر کرده است علیرغم مشکلات و مسائل گوناگون این جلسات را پیگیرانه و مسئولانه پیش ببریم علاوه بر این موضوع که ارتقای سطح آگاهی زنان را شرط ضروری برای ادامهیابی هر شکل از فعالیت انقلابی میدانیم، داشتن دیسپلین و نظم انقلابی نیز از دلایل اصلی ادامهیابی جلسات مطالعاتی میباشد. ما بر این اصل معتقد بوده و هستیم که هیچ فعالیت مبارزاتی بدون نظم و دیسپلین انقلابی پیش نخواهد رفت.
تلاش کردیم از همان سالهای شکل گیری این سازمان تا کنون با سازماندهی جلسات مطالعاتی چه بشکل حضوری و چه مجازی، فضایی را مهیا سازیم که بتوانیم بدور از هیرارشی مردانه، فرصت ابراز و تبادل نظر، خلاقیتهای فکری زنان شرکت کننده پیش گذاشته شود و اعتماد به نفس جمعی بالا رود.
هدف از جلسات مطالعاتی طرح مباحث آکادمیک برای بالا بردن دانش فردی و یا صرفا برای کسب مدارج بالاتر عملی نبوده و نیست. بلکه هدف اصلی از برگزاری جلسات منظم مطالعاتی، تبادل نظر و تلاش جمعی برای رسیدن به یک درک صحیح و شناخت و آگاهی بیشتر از ریشههای ستم بر زن و ارتباط آن با سایر اشکال ستم و استثمار و پیش گذاشتن راه حل برون رفت از آن بوده است. بدون اغراق پیشبرد جلسات مطالعاتی در ارتقاء سطح آگاهی فردی و جمعی ما نقش مهمی داشته است. یکی از جنبههای مثبت جلسات مطالعاتی بالا بردن اتکا به نفس فردیمان بوده تا در جلسات و جمع بزرگ تر و با حضور ذهنی بهتر شرکت کرده و جسارت و جرات بیان نظرتمان را داشته باشیم.
باید در نظر داشته باشیم که جلسات مطالعاتی تنها عامل ارتقا آگاهی شرکت کنندهگان بویژه اعضای سازمان زنان هشت مارس نبوده است. علاوه بر جلسات مطالعاتی هفتگی و مطالعات فردی جداگانه، در کشورهای مختلف نیز جلسات مطالعهی جمعی بنا بر نیازهای هر واحد سازمانی پیش رفته است.
از آنجا که جلسات مطالعاتی ما روند و پروسهای هدفمند را دنبال میکند، میتوان انسجام موجود برای یک کار جمعی، تقسیم و پیشبرد وظایف، از ارائه بحث گرفته تا ادارۀ جلسه، جمعبندی جمعی از عملکرد هر دوره و برنامه ریزی برای دوره بعد با توجه به تضادهای گوناگون از سطح آگاهی متفاوت گرفته تا نیازهای فردی و… را بر شمرد. ما همواره تلاش کردیم مباحث مناسب هر دوره را با اتکا بر جمعبندی جمعی انتخاب کنیم. گاهی یک کتاب را به بحث گذاشتیم و گاهی مقالات و جزواتی که از جوانب مختلف به یک بحث پرداختهاند و یا کتابهایی که لزوما با دیدگاه نویسندهی آن توافق نداشتهایم اما خوانش انتقادی کتاب درکمان را از دیدگاه نویسنده که لزوما فردی نیست و در جامعه هم رواج دارد عمیقتر کرده است.
در شکل پیشبرد مباحث نیز سازماندهیهای گوناگونی را تا کنون امتحان کردهایم تا دریابیم کدام روش بهتر جواب میدهد. بطور مثال روی خوانی مبحث، یا پیش گذاشتن سوالاتی که میتوانست مبحثی را باز کند، یا تیمی کار کردن بر روی مبحثی و در این دوره اخیر هم ارائه خلاصه شده مبحث.
ما در طول سالهای گذشته سعی کردیم که تنوع در برنامههای مطالعاتی نیز داشته باشیم، تماشای فیلم در مورد موقعیت زنان و بحث و گفتگو پیرامون آن، دعوت از برخی فعالین جنبش زنان یا شخصیتهای سیاسی و هنرمند و… باید تلاش کنیم که در دوره آتی نیز این روش خوب و تاثیر گذار را انجام دهیم.
در دورههای مختلف تعداد زنانی که به طور منظم در جلسات مطالعاتی شرکت میکنند، متغیر بوده و همیشه یک سیر صعودی را طی نکرده است. همواره و همزمان با التهابات داخلی و اوج گیری مبارزات زنان در ایران و افغانستان، اشتیاق زنان به اشکال مختلف مبارزه و شرکت در جلسات مطالعاتی افزایش یافته و بعد از مدتی دوباره حضور در جلسات مطالعاتی کم نگتر و نامنظمتر میشود. یکی از دلایل آن این است که هر چه جمع بزرگتر میشود، انتظارات شرکت کنندگان تنوع بیشتری مییابد و تامین نظر همه آنها هم زمان، کار سادهای نیست. سطح علمی منابعی که مورد مطالعه قرار میدهیم برای برخی زیادی سنگین و برای برخی دیگر نیست. این معضلی است که حل آن، با توجه به محدودیت نیروی ما و عدم امکان پیشبرد همزمان چند جلسه مطالعاتی مختلف در سطوح متفاوت، کار سادهای نیست.
یکی از نکات مثبت بویژه در دو سال اخیر حضور فعالتر تعدادی بیشتری از زنان مبارز افغانستانی در جلسات مطالعاتی است. وجود زنان افغانستانی در این جلسات و مسئولیتپذیری آنان در پیشبرد مباحث از یک طرف کمک کرده است که درک خود و جمع را ارتقا دهند و از طرف دیگر با شناخت بالاتری که نسبت به اوضاع افغانستان به طور عام و موقعیت زنان به طور خاص دارند، غنای بیشتری به بحث ببخشند.
دسامبر ۲٠۲٣ – آذر ١۴٠٢