قدرت گیری طالبان و افزایش خشونت بر زنان!
فروغ آزاد منش
در جوامع طبقاتی و در طول تاریخ بشری با استفاده از خشونت های لفظی و فیزیکی و نظامی انسان ها مورد ستم و استثمار و سرکوب قرار گرفته اند. نظام و حکومت های دیکتاتور همیشه برای دوام حکومت و اقتدار شان از بدترین نوع خشونت استفاده کرده و می کنند.
خشونت بر زنان هم ریشه تاریخی طولانی دارد. تاریخی به درازای شکل گیری جوامع طبقاتی. خشونت بر زنان طی هزاران سال و نظام های پدرسالاری در هر دوره اعمال شده است. از زمان شکل گیری سرمایه داری خشونت بر زنان به اشکال گوناگون ادامه یافته است. علاوه بر قوانین، دم و دستگاه قضایی و نیروهای سرکوبگر، بکار گیری ادیان گوناگون در ستم بر همه مردم به ویژه زنان یکی از نیازهای جامعه طبقاتی بوده و هست. نظام سرمایه داری نیز از بکار گیری دین برای تحمیق توده ها به نفع ادامه یابی سیستم ستم و استثمار خود بهره گرفته و می گیرد. در همه دوران بخصوص در پنج دهه گذشته، قدرت های امپریالیستی خود از علل توسعه یابی دین در همه کشورهای تحت ستم بوده اند. انکار کردنی نیست که وجه مشترک همه ادیان، تعمیق فرودستی زنان و سرکوب آنان است. در همه ادیان مرد ها برتر از زنان هستند. در همه ادیان زن باید تابع مرد باشد. در همه ادیان وظیفه زن، بچه زائیدن و تر و خشک کردن بچه، رسیدگی به امور خانه و سرویس جنسی دادن به مردان است. در همه ادیان و دستورات در این رابطه است که از قدرت و سلطه مرد بر زن حفاظت شود.
دین اسلام هم از این قائده جدا نیست. در این دین هم بیشترین قوانین منتج از شریعت برای سرکوب زنان پیش گذاشته شده است. در کشورهایی نظیر ایران و افغانستان که دین و دولت ادغام هستند، ستم بر زن به مراتب عمق بیشتر یافته و خشونت به وحشیانه ترین شکل اعمال می شود. در هر دو کشور تمام تلاش بر این بوده است که با امتیاز دادن به مردان و با ترویج عقب افتاده ترین و ضد زن ترین تفکر در میان مردم و مردان جامعه، آنان را با خود برای تداوم سیستم ستم و استثمار همراه کنند.
در شرایط کنونی، افغانستان به قلتگاه زنان بدل شده است. پس از معامله ننگین امپریالیست های آمریکایی با طالبان و بعد از تسلیم دهی سرنوشت زنان به آن ها، این کشور تبدیل به خطرناک ترین جای برای زنان شده است. آخرین آمار رسمی خشونت بر زنان که در ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱ بعد از قدرت گیری طالبان توسط یوناما که به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان اعلان کرد، نشان می دهد که از هر ۱۰ زن افغانستانی ۹ تن دست کم یک بار مورد خشونت وحشیانه قرار گرفته اند. این آخرین آمار رسمی خشونت علیه زنان پیش از طالبان است.
این آمار تکان دهنده از خشونت علیه زنان در زمان حضور نهاد های حقوق بشری و نهادهای بین اللملی است و این آمار ها فقط از قضایایی که رسمی شده اند، بدست آمده است. آمار به مراتب گسترده تر از این است. خشونت بر زنان در روستا ها و ولسوالی های کوچک اصلا به گوش کسی نمی رسد. صد ها زن در این مناطق توسط قوامندانان و مردان خانواده مورد تجاوز، قتل و لت و کوب قرار می گیرند و مخفی باقی می مانند. با به قدرت رساندن طالبان، خشونت بر زنان به خاطر ماهیت بشدت زن ستیزانه اش افزایش پیدا کرده و بسیاری از زنان در معرض خشونت قرار گرفته اند. خشونت علیه زن بعد از قدرت گیری طالبان به چند دلیل افزایش یافته است:
· فقر و بیکاری. اگر زنان در رژیم های دست نشانده قبلی می توانستند حداقل در شهر های بزرگ کار کنند و در آمد داشته باشند و به اقتصاد خانواده کمک کنند، با طالبان و احکام ضد زنش، این دسته از زنان اجبارا بیکار شده اند. در عین این که به خاطر موقعیت بد اقتصادی و نبود کار، بسیاری از مردان بیکار هستند. فشار اوضاع اقتصادی بر مردان و حقارت فقر که از سوی جامعه متقبل می شوند، آنان را به سوی خشونت مستقیم بالای زنان می کشانند. بسیاری از این نزاع ها و خشونت ها منجیر به قتل زنان می گردد.
· بسته شدن راه های تحصیل برای زنان. با روی کار آوردن امارت اسلامی طالبان و با بسته شدن دروازه های مکاتب و دانشگاه ها به روی دختران و زنان، این دسته از دختران خانه نشین شدند. زنان و دخترانی که دارای رشد و آگاهی نسبی هستند. بعد از اعلان قوانین و فرمان های ضد زن طالبان، زنان اولین مخالفت شان را باید با مردان خانواده شان شروع می کردند تا آماده اعلان مخالفت و مقاومت در برابر رژیم طالبان می گردیدند، که این وضعیت نیز منجر به گسترش خشونت های خانواده گی علیه آنان گردید.
· نکاح ها و ازدواج های اجباری. بعد از روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان نکاح ها و ازدواج های اجباری گاهی از سوی خانواده و گاهی هم از سوی گروه طالبان اوج بیشتری گرفته است. خانواده ها اکثرا به دو دلیل دختران جوان مجرد شان را به زور به نکاح مردان درمی آورند: اولا، به خاطر بسته شدن دروازه های مکتب، دانشگاه و کار به روی زنان و دختران جوان، آن ها دیگر به عنوان یک عضو نان خور خانواده حساب می شوند. از این رو نکاح کردن و ازدواج آن ها یک بار مسئولیت اقتصادی را از دوش خانواده کم می کند. دوما، خانواده ها بخاطر ترس نکاح اجباری گروه طالبان با دختران جوان شان، آن ها را به زور به نکاح مردان مجرد خانواده شان در می آورند. اما در این دوره نکاح اجباری گروه و رهبران طالبان با زنان بسیار جوان و دختران کوچک، خود عامل مهمی در افزایش خشونت بوده است. طبق آمار ها که خیلی هم دقیق نیست و واقعیات کلی را بیان نمی کند، رهبران طالبان از اگست ۲۰۲۱ تا به حال هزاران دختر مجرد و جوان را به صورت جبری به نکاح شان درآورده اند. به همین دلیل هم برای اولین بار زنان جوان و دختران در ولایت تخار افغانستان علیه نکاح اجباری طالبان تظاهرات به راه انداختند.
مرسل امینی یکی از دانشجویان معترض با رسانه ها گفته بود که پس از تعطیلی دانشگاه ها به دستور طالبان، با همکاری بعضی دوستانش کورس آنلاین انگلیسی برای دختران ایجاد کرده بود، اما طالبان این صنف را به دلیل نافرمانی از حکم آن ها بسته کرده و هشدار داده بودند که در صورت دو باره باز کردن کورس های آنلاین و ادامه اعتراض، تمامی دختران معترض را به عقد نکاح افراد شان در خواهند آورد.
هم چنین یکی دیگر از محصلین معترض که خودش را با رسانه ها طوبا معرفی کرده بود، گفته است که بعد از بسته شدن مکاتب و دانشگاه به روی دختران توسط طالبان، رفتار فامیل اش با او فرق کرده است. فامیل اش او را به زور با مردی نامزد کرده اند. طوبا آرزو داشت بعد ار ختم مکتب، دانشکده طب بخواند اما فعلن قرار است به زور زن کسی شود.
الهه دولاورزی، یکی دیگر از قربانی های نکاح اجباری توسط گروه طالبان است. الهه دلاورزی، دانشجوی دانشکده طب را شخصی بنام سعید خوستی که سخن گوی سابق سراج الدین حقانی، وزیر داخله طالبان، بود پس از تجاوز به زور او را به نکاح اش درآورد که خبر اش رسانه یی شد.
در ۲۶ قوس ۱۴۰۱ تنها در یک ولایت، که ولایت نیمروز بود، در طول یک روز چهار مورد خودکشی دختران جوان به دلیل نکاح های اجباری و ۲۰ مورد خشونت خانوادگی و ۲۰۰ مورد خشونتی که تلاش در پنهان کردن آن بوده است، در روزنامه آمو گزارش داده شد. در ماه حمل ۱۴۰۱، ۴۵ زن در هفت و نیم ماه حکومت طالبان، سنگسار، قتل های مرموز، خودکشی، تیراندازی توسط طالبان و توسط خشونت های خانواده گی به قتل رسیده اند و در رسانه رخشانه گزارشات آن منعکس شده است.
خشونت بر زنان با روی کار آورده شدن طالبان، بشدت افزایش یافته است. طالبان، احکام و نیروهایش به مردان قدرت بیشتری داده اند که آنان بتوانند هر نوع خشونتی را بر زنان اعمال کنند. روزی نیست که خبرهای مربوط به قتل زنان توسط مردان خانواده به رسانه ها گزارش نشود. در چندین قتل که رسانه یی هم شد، قتل مادر توسط پسر خانواده انجام گرفت. به طور نمونه در همین چند وقت پیش در ولایت جوزجان پسری مادرش را با ضربات چاقو به قتل می رساند و بعد جسدش را آتش می زند.
اما این خشونت ها به این جا خاتمه نیافته است و ابعاد آن به جایی رسیده که دسته ای از زنان و دختران، به خاطر خشونت های بی پایان طالبان و خانواده، به خاطر بسته شدن دروازه های تحصیل، به خاطر نداشتن حق کار، به خاطر نداشتن اجازه حضور در اجتماع ، به خاطر حجاب اجباری و نداشتن حق هیچ گونه آزادی، آنان را به فکر خودکشی و پایان دادن به زندگی شان کشانده است. به همین دلیل هم آمار خودکشی دختران بالا رفته است.
آن چی که باید گفت، علت بلند بودن آمار خشونت های خانواده گی و اجتماعی بر زنان، سیستم و احکام ضد زن است که دست مردان خانواده را هم به روی اعمال انواع خشونت های وحشیانه باز کرده است. اگر زنان افغانستان در بیست سال نظام جمهوری پوشالی و دست نشانده امپریالیست آمریکا لااقل در شهرهای بزرگتر از حقوق نسبی مانند حق تحصیل، حق کار، حق حضور در اجتماع و حق سفر بدون محرم را داشتند، با بر روی کار آمدن طالبان حتی این حقوق اولیه و ناچیز از زنان گرفته شد. اگر زنان در دوره قبل با تمام تحمل فشار فساد اخلاقی در دفاتر دولتی و دفاتر بین المللی و تحمل فساد های مالی، با جنگ با خانواده می توانستند به حق آموزش، تحصیل و کار دسترسی داشته باشند، طالب همه اینها را از آنان گرفته است.
یک چیز کاملا عیان است، زمانی که آمریکا با طالبان مخیفانه مذاکره می کرد و بعد ها در دوحه به توافق رسیدند، موقعیت زنان اولین چیزی بوده است که برای توافق به معامله گذاشتند. در حقیقت امپریالیزم آمریکا بار دیگر شرایط و سرنوشت زنان را به طور آگاهانه به دست وحشی ترین، ضد زن ترین، افراطی ترین و عقب مانده ترین گروه اسلامی طالبان سپرد. چرا که برای این ابر قدرت، منافع و استراتژی خودش از اهمیت برخوردار است و نه موقعیت و سرنوشت زنان.
اما زنان دیگر زنان دوران اول طالبان نیستند. همان طور که گفته اند هر جا ستم است مبارزه هم هست. زنان در افغانستان نیز از روزی که طالبان به قدرت رسانده شده، به اشکال مختلف مبارزه کرده اند. شرایط برای میلیون ها زن بخصوص هزاران نفر که در راه تحصیل و کار و فعالیت های اجتماعی بوده اند، قابل پذیرش نیست و تنها راه مقابل شان انجام مبارزه است.
برای ما زنان افغانستان، برای این که بتوانیم از زیر ستم این گروه افراطی و زن ستیز رهایی یابیم، پیشبرد مبارزه آگاهانه است. بالا بردن سطح آگاهی انقلابی و متحد و متشکل شدن یکی از مهم ترین ستون های پیشبرد مبارزه برای عملی کردن هدف، یعنی سرنگون کردن طالبان است. چنین مبارزه ای باعث می شود که مردان ستمدیده، مردانی که هیچ منافعی در این سیستم ستم و استثمار طالبانی ندارند نیز به درجاتی آگاه شوند و بتوانند نه تنها از مبارزات زنان دفاع عملی کنند بلکه بتوانند به مبارزه دست زده و صفوف مبارزاتی را توسعه بخشند. این یگانه راه نجات زنان و کل مردم ستمدیده برای خلاصی از هر نوع ستم جنسیتی و سنت های ضد زن و هر شکلی از ستم و استثمار است.
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥۸
آپریل ٢٠٢٣ / فروردین ١٤٠٢