حجاب اجباری و حاکمیت بنیادگرایان اسلامی

سائمه سلطانی

در کل، حکومت های بنیادگرای اسلامی حول دو حجاب می‌چرخند و می‌چربند و آن دو نیست مگر ستم جنسیتی با استفاده از تحمیل حجاب و هم چنان حجاب به عنوان سمبول، پرچم و نشانه‌ای اسلامی بودن دولت شان، که به جهانیان دست بلند کنند، بلی این جا یک دولت اسلامی برقرار است.

حتا مبنا و ماهیت فتوحات شان هم بر اساس گسترش همین دو حجاب است تا همه جوامع انسانی را در همین دو حجاب قرار بدهند. به عبارت واضح‌تر حکومت های اسلامی تلاش رسیدن و حفظ قدرت برتر را صرفا بر اساس محدودیت پوششی زنان و هم به عنوان عرضه کردن حجاب منحیث پرچم شناسایی دولت شان می نمایند. ازین رو اقدامات طالبان منحیث نیروی بنیادگرای حاکم در رابطه به زنان قرار ذیل است:

طالبان از نخستین روز  ورود شان به پایتخت، حذف زنان را از سانسور و سیاه‌سازی تصاویر آنان از پوستر های ویترین آرایشگاه ها و بیلبورد های شهر و جاده ها آغاز کردند و بعدا در اشکال مختلف و گسترده حذف و پاکسازی زنان را ادامه دادند؛ روزهای نخست حاکمیت طالب که برابر میشد با سی میزان، زنان بروکرات دولت اسبق اجازه ورود به ادارات دولتی را نیافتند و حتا به صورت مستقیم با آنها حرف نمی زدند مگر با واسطه مردان دیگر؛ بعدها اعلان کردند که زنان پست های پائین، معملین مکاتب زنانه تا صنف ششم و اغلب زنان بخش بهداشت و صحت جواز ادامه کار دارند.

تاریخ هفده میزان زنان از ورزش هم منع شدند؛ تاریخ هشت قوس همان سال نخست حاکمیت طالب،از زنان حق تظاهرات هم سلب شد؛ سیزده قوس محدودیت ها بر تحصیل زنان وضع شد؛ پانزدهم جدی، نشر فلم ها و سریال های که زنان در آن نقش بازی کردند منع گردید؛ پنجم حوت،حق سفر بدون محرم از زنان سلب شد و به رانندگان تاکسی ها دستور سوار کردن زنان را صرفا بر اساس داشتن محرم و حجاب صادر کردند؛ یک دلو زنان پزشک و نرس از همراهی کردن مریضان مرد منع گردیدند. این فرمان ها تا این تاریخ مربوط به سال چهارده صد می شود و فرامین طالبان در سال چهارده‌ صدویک قرار ذیل اند:

هفت حمل، سفر هوایی و زمینی زنان بدون محرم ممنوع اعلام گردید و مکاتب دخترانه از صنف ششم به بالا مسدود گردیدند؛ هفدهم ثور، برقع و چادری بر زنان اجباری اعلام شد؛ هفدهم سرطان حضور زنان دستور مجدد منع حضور زنان در حکومت اعلام گردید؛ سوم جدی، حق کار زنان در نهادهای خصوصی ممنوع اعلام گردید؛ بیست و نوم قوس حق تحصیل زنان سلب شد و در دانشگاه ها به روی زنان مسدود گردید؛ نزدهم عقرب حق ورود زنان به پارک ها و مکان های تفریحی ممنوع اعلام شد. هرچند قبل ازین، ورود زنان مشروط به جداسازی جنسیتی برحسب تعیین روزها در این مکان ها تداوم داشت.

زنان از ادارات دولتی، غیردولتی، نهاد های تعلیمی، تحصیلی، رسانه‌ایی، خیریه، ان‌جی اویی منع شدند؛ خبازی/نانوایی های زنانه، خیاطی های زنانه، حمام های زنانه مسدود شدند؛ جواز گوشی های هوشمند و سیمکارت ها برای زنان منع شد. ازین رو زندگی، آزادی و حقوق زنان تحت حکومت اسلامی طالب با دو لبه‌ای قیچی بنام"حجاب" بریده می شود و زنان از همه حقوق، آزادی و ارزش های انسانی شان دور می گردند.

کارکرد اصلی بنیادگرایی‌ اسلامی طالبان همین است: حذف زن و مبدل کردن آن به ابزاری برای در خدمت درآوردن به حاکمیت مردسالارانه و مردانه‌ی همه مردان چه حکومتی و چه غیر حکومتی.

جامعه سنتی

از زمان حاکمیت طالبان در افغانستان، اکثریت مردم طوری در رابطه با موضوع زنان و خشونت طالب با زنان، برخورد می نمایند که گویا زنان در افغانستان قبل از حاکمیت طالب در فمینیست ترین جامعه و دولت می‌زیست و کوچک ترین خلالی هم برای آنها نمی‌توانست شکل بگیرد. اما با حضور طالب وضعیت زنان بطور ناگهانی صد‌وهشتاد درجه تغییر کرد و زنان از بهترین حالت به بدترین حالت گیر افتادند!

خیر!

در حالی که اصلاً چنین نبود و زنان نه تنها در بیست سال دوره جمهوری آمریکایی بلکه از هنگام ورود جهادیست های دست نشانده امپریالیست های آمریکایی و دولت های منطقوی مثل پاکستان وضعیت وخیم و اضطراری پیدا می کنند. زنان قبل از ورود جهادیون هر چند در وضعیت خیلی عالی نبودند و آن زمان هم تحت منفعت سوسیال امپریالیسم شوروی از آزادی و برابری واقعی در جامعه برخوردار نبودند؛ اما با این همه در شرایط مناسب ‌تری زندگی می کردند. زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داشتند، حق پوشش آزاد وجود داشت. در کل از حقوقی ابتدایی و ناچیز برخوردار بودند. اما با سقوط دولت خلق و پرچم، که آنهم ایاد حکومت شوروی در کشور بود، حضور زنان به کلی از جامعه افت چشمگیری کرد و به شکل سیستمی‌ای از جامعه حذف شدند و همه بنام ناموس و ملکیت در پستو و چهار دیواری خانه ها محکوم به حبس خانگی شدند. از آن زمان به بعد زنان هرگز نتوانستند به شکل قبل که در جامعه حضور نسبی میافتند، حضور بیابند حتا بعد از تشکیل دموکراسی آمریکایی، که در واقع پوشش دهنده استعمار آمریکا بود، وضیعت زنان با این که در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضور نسبی داشتند، اما به دوران قبل از ظهور جهادیست ها نرسید. اغلب این مزایا یعنی فعالیت زنان در عرصه های مختلف برای زنان شهری و زنان ولایات که بیشتر دفاتر ان‌جی‌اویی، سازمان های غربی و نهادهای دولتی در آن فعالیت داشتند و نسبتا دستخوش حاکمیت غربیان و امریکایی ها بودند، به چشم میخورد، اما وضعیت برای زنان روستایی و ولایات دور افتاده نه تنها تغییر نکرد بلکه با حضور طالبان، داعش و نیروهای جهادی در این مناطق و تحرکات ضد زن آنان، بسیار وحشتناک بود. در دوران دمکراسی آمریکایی و دولت دست نشانده، بنا بر اخبار سازمان ملل شان خشونت بر زنان نه تنها کاهش نیافت بلکه ابعاد هولناکی به خود گرفت. در کل آپارتاید جنسیتی قدرتمندی در جامعه وجود داشت.

می توان ابراز کرد، تنها امتیاز و مفاد که زنان در چهار دوره دموکراسی آمریکایی داشتند همان دستور آمریکا در رابطه به بعضی مزایا و امتیازات چون تحصیل، تعلیم و کار برای زنان شهری و زنان ساکن و نزدیک با نهاد های آمریکایی بود. اما در واقعیت آن چه که اغلب بر زنان تطبیق می‌شد و یا مطابق آن با زنان برخورد صورت می‌گرفت عرف، سنت و احکام مذهبی بود که بر اساس آن سرنوشت زن تعیین می گردید و زنان اغلب با دوربین های مذهب، عرف و سنت نگریسته و قضاوت می شدند. در کلام خلاصه‌ تر، اگر تفاوت وضعیت زنان در چهار دوره دموکراسی آمریکایی با دوره امارت و دوره حاکمیت جهادی ها را مشخص‌سازی نمود، می توان گفت وضعیت مسلط بر زنان در هر سه دوره یکسان بود اما دوره دموکراسی امریکایی با تفاوت این که دستور آمریکا در رابطه به زنان شهری، طبقه متوسط و طبقه بالایی تعیین کننده بود و حرف اول را میزد و این تاحدی برای جهان تصویر آرامتری از زنان افغانستان ارائه میداد. اما در واقع چنین نبود و اکثریت زنان دهات، طبقات فرودست و فقیر به ابتدایی ترین حقوق شان هم دسترسی نداشتند.

وجود دولت اسلامی دست نشانده و قوانین اسلامی نوشته به همراه قوانین غیر کتبی یا نا نوشته ای چون بد دادن، ازدواج اجباری، لت و کوب زنان، قتل ناموسی، تحقیر و توهین و هیچ شمردن زنان، زندگی را برای اکثریت زنان که در شهرها خصوصا شهرهای کوچکتر و روستا ها بسر می بردند، غیر قابل تحمل کرده بود.

 اکنون هم سوای حاکمیت اسلام سیاسی و آن هم نوع استعماری‌اش، که دشمن مطلق زنان است؛ زنان با قوانین نانوشته‌ای جامعه هم چنان مواجه اند. قبلاً هم در زمان حاکمیت دموکراسی آمریکایی، جمهوریت، زنان با میل تفنگ همین قوانین نانوشته سنتی کوبیده و حذف میشدند، اکنون میان دو سنگ آسیاب پدرسالاری/نرسالاری اسلام سیاسی و جامعه سنتی قرار گرفته اند و با صراحت باید گفت زنان در سیاهی بلعیده شده‌اند!

امپریالیست های غرب و شرق و موقعیت زنان

از جمله چالش های عمده‌ای زنان رقابت دو امپریالیسم غرب و شرق، هم چنان موقعیت استراتیژیستی افغانستان در آسیا است.

افغانستان روی موقعیت درشت و ارزشمند سیاسی، اقتصادی و جیوپولتیستی‌اش همواره مورد هجوم قدرت های مختلف در طول تاریخ قرار گرفته و اما بعد از ختم جنگ جهانی دوم، مشخصاً این کشور محل رقابت دو بلوک اشغالگر سرمایه داری شرق و غرب واقع شده است. بدون تردید در این رقابت ها که باعث ایجاد نظام و رژیم های وابسته به قدرت های امپریالیستی  گردیده، تغییر و تحولاتی در جامعه و سطح کشور نه در خدمت مردم بلکه در خدمت منافع استراتیژی امپریالیست ها بوجود آمده است. در چهار دهه گذشته و در دوران دولت دست نشانده آمریکا با این که گشایش هایی برای زنان شهری بوجود آمد، اما در مجموع فرودستی زنان کاهش نیافت و خشونت بر آنان هم فزون تر شد. امپریالیست ها برای منافع خودشان به فرودستی زنان در همه جا از جمله افغانستان نیاز داشته و دارند. اگر هم تغییری می دهند این تغییر روبنایی است و به راحتی قابل پس گیری می باشد. بطور مثال همین گشایش هایی که در دوران دولت دست نشانده آمریکا برای زنان ایجاد شد، با به روی کار آوردن طالبان همین سطح پائین هم از زنان در یک شب گرفته شد. در صورتی که هر نوع گشایشی در موقعیت زنان وقتی از طریق مبارزات خود زنان بدست بیاید سخت تر می توانند آن را  پس بگیرند.

مقاومت و مبارزه زنان و گرایشات راستگر

از زمان آوردن طالبان توسط دولت آمریکا و حمله به حقوق زنان برای خانه نشین کردن آنان، زنان نیز دست به مبارزه و مقاومت زده اند. اما در این مقاومت ها زنانی هم با گرایشات راست شرکت داشته و دارند. زنانی که اغلب همان زنان وابسته به دولت دست نشانده اسبق که جز تطبیق پروژه های فمینیسم استعماری اند و هم چنین زنان دانشگاهی که دفاع آنان از زن و حقوق زن در چارچوب فمینیسم اسلامی خلاصه می شود. در همین مبارزات دوره اخیر بر علیه احکام طالبان در مورد حجاب اجباری با زنانی روبرو بودیم که حجاب را اصل خود می دانستند و مخالفت آنان با چادری بود. در صورتی که حجاب در کل به معنی اسیر کردن بدن زن، فکر زن، شخصیت و هویت زن است و برای همین دولت اسلامی و همه نیروهای بنیادگرا اولین و مهم ترین مساله شان این است که بدن و فکر و هویت زن را در حجاب اجباری زندانی کنند. با زندانی کردن زن در حجاب اجباری است که بنیادگرایان اسلامی می توانند زن را به قهقرا برده و احکام اسلامی را یکی پس از دیگری بر آنان سوار کنند. در نتیجه حجاب اصل ما زنان نیست. یا این که اینها از دولت های غربی نجات خود را می خواهند. در صورتی که همین دولت های غربی این موقعیت را برای زنان با آوردن طالبان بوجود آورده اند.

اما تعداد زیادی از زنان فعال که نه توهم به طالب و نه توهم به امپریالیزم آمریکا دارند نیز هم به شکلی علنی جایی که می توانند و هم به شکل مخفی در حال مبارزه هستند. اما وجود صف متحد و متشکل زنان می تواند مبارزات این دسته از زنان را تقویت کرده و زمینه مناسبت تری را برای جذب دختران دانشجو که بسیار آماده گی مبارزه را دارند، مهیا کنند.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥۸

آپریل ٢٠٢٣ /  فروردین ١٤٠٢