لزوم تشکل ویژه ی زنان
توسط شورایِ دانشجویان و جوانانِ چپِ ایران
سارا کوشش
چندی پیش از 6 تا 8 آوریل در شهر هامبورگ آلمان کنفرانسی با عنوان «جنبش رهایي زنان، افق ها و دورنما ها!» برگذار شد که در آن زنان مبارز و کمونیست از گروه ها و احزاب مختلف و یا به صورت مستقل شرکت یافتند تا بر سر مسائلی گوناگونی بحث کنند. در بیانیه فراخوان این همایش خاطر نشان شدهar است که: « بدون شک زنان نيروي اجتماعي بزرگ و تاثيرگذاري در تغيير و تحولات سياسي آينده ايران خواهند بود. اما سوال اينجا است که به نفع چه طبقه و برنامه اي عمل خواهند کرد؟ آيا قادر خواهند بود برنامه، افق و جهتي را در پيش بگيرند که منطبق بر رهایي کامل زنان باشد؟ آيا قادر خواهند بود تشخيص دهند که عميق ترين منافع شان در دگرگوني انقلابي نظام سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ايدئولوژيک در ايران است؟ »
این نشست، همانند دیگر فعالیت های زنان موافقان و مخالفان خود را داشت و باز هم به سنت گذشته یکی از محورهای مخالفت، مسئله ی تشکلات ویژه زنان بود چرا که متصدیان و شرکت کنندگان در آن بعضا در سازمان های ویژه ی زنان شرکت داشته و یا از مدافعان آن به شمار می آیند. شکل و سطح این انتقادات نیز گستره ی گوناگونی را در بر می گرفت. در این نوشته ی کوتاه تلاش می شود که به تعدادی از این انتقادات پرداخته شود.
1- برخی بر این باورند که تشکلاتی مختص زنان به دلیل عدم حضورِ مردان، از کیفیت و سطح نازلی برخورداراست.
2- تشکلات مجزا می تواند، انرژی جمعی و یکپارچه را به اجزای جدا از یکدیگری تبدیل کند که هر یک به شدت ضعیف و شکننده اند. حال آن که یکی شدن آنان توان مضاعفی ایجاد می کند.
3- جداسازی که در این گروه ها صورت می گیرد خود نوعی از آپارتاید جنسی است که در برخی از رژیم های مرتجع (از جمله جمهوری اسلامی) صورت می پذیرد.
4- مسئله ی زنان به صورت خاص مفهومی بورژوایی و انحرافی است و در صورت تحقق سوسیالیزم، مسئله ی زن به خودی خود حل می شود.
5- تک جنسیتی بودن چنین تشکلاتی از واقعیت اجتماعی که مردان و زنان به صورت مشترک در آن زندگی می کنند دور بوده و هر آنچه آنان به بحث می گذارند یک جانبه مورد ارزیابی قرار می گیرد.
6- آیا مردان نمی توانند به زنان در احقاق حقوقشان یاری رسانند؟
باید خاطر نشان کرد که این مباحث و مجادلات و البته مخالفت ها به سال های اخیر محدود نمی شود و جنبش زنان از بدو تولد با این چنین چالش هایی روبه رو بوده است. ما نیز بر آن هستیم تا بر اساس آنچه تاریخ این مبارزات چه در ایران و چه در سطح بین الملل به ما آموخته، به این انتقادات پاسخ دهیم:
1- تصور در مورد پایین بودن سطح کیفی تشکل های ویژه ی زنان بدون حضور مردان، علاوه بر آنکه ناشی از یک نگاه مردسالار است؛ تعقل و پرسش گری را ویژگی هایی مردانه می داند و از یاد می برد که زنان متشکل شده در یک تشکل ویژه ی زنان نه تنها از تبادلات فکری و مجادلات نظری روز به طرق مختلف آگاه می شوند بلکه عموما در سازمان ها و احزاب دیگری نیز عضویت دارند. این بدان معنی است که میزان توان مندی یک چنین تشکلاتی به واقع بازتاب سطح تفکرات، جنبش ها و احزاب موجود در جامعه است.
2- به تشکلات گوناگون موجود باید همانند جبهه های مختلفی نگریست که علی رغم آنکه از یک افق و هدف واحد (که همانا رهایی واقعی نوع بشر است) تغذیه می شوند می توانند هر یک از سنگر خود جنگ طبقاتی را پیش برده و در صورت شکست در یک جناح، به معنی باخت جنگ به صورت کلی نبوده و جنگ تا احیای مجدد جبهه مغلوب می تواند در دیگر جبهه ها ادامه یابد.
3- آپارتاید جنسی را نمی توان به این چنین سازمان هایی تعمیم داد چرا که این تفکیک جنسیتی در مدت زمان محدودی که زنان در این تشکلات حضور به هم می رسانند صورت گرفته و در واقع قطع ارتباط به صورت کلی و همیشگی و اجباری صورت نمی پذیرد.
4- بورژوایی بودن مسئله ی زنان و حواله دادن احقاق حقوق زنان به تحقق سوسیالیزم از بدفهمی ها و نواقص رایج جنبش چپ و کمونیستی به ویژه در ایران است. اما همان طور که تجربه ی دو انقلاب سوسیالیستی شوروی و چین به ما می آموزد؛ مسئله ی زنان به دلیل خاص بودن به خودی خود حل نشده و نیاز به تدابیر و برنامه ریزی های ویژه ای دارد که پرداختن به آن را قبل و به طور حتم در دوران سوسیالیزم نیز باید به صورت ویژه در دستور کار قرار داد.
5- تشکل ویژه ی زنان نه بر روی کره ای دیگر است و نه در فضایی عایق شده و فاقد ارتباط با دنیای بیرون، از این رو نه تنها مباحث روز دنیای سیاست در درون تشکلات راه می یابد که همواره این امکان وجود دارد که مناقشات درون این سازمان ها از طریق اعضا و نماینده گانش به بیرون راه یابد و حتی در صورت نیاز به بحث در سطح عموم گذارده شود.
6- از آنجا که رهایی زنان تنها مختص به زنان نیست و آزادی بشر را تحت الشعاع قرار می دهد مردانی هستند که مسئله ی زنان را در دستور کار خود قرار داده اند اما باید اذعان کرد تعداد آنان بسیار محدود بوده و نیز آنان می توانند منافع زنان را به طرق دیگر و مکانی دیگر نماینده گی کنند. تشکل ویـژه ی زنان تنها محل و تنها امکانی است که زنان دارند تا در آن متصدی منافعی باشند که مشخصا آنان را از برده گی می رهاند. تنها امکانی که فراتر از اجبارهای جامعه ی مردسالار دانش ساختن تشکل، روش حل تضادهای درون تشکل، توان و علم رهبری کردن سازمان را کسب کنند و به کار برند.