مصائب پرستاری در ايران!
زنان ديگر
به مناسبت گراميداشت 11 ارديبهشت، «روز جهانی کارگر»
من يک زنم ، زنی پرستار، زنی پرستار در جمهوری اسلامی ايران. زن بودن ، شاغل بودن ، پرستار بودن ، همين ويژگی ها به تنهايی کافيست تا « بودن» را به پديده ای سخت و پيچيده تبديل کند. حال اگر نقشهای ديگر از جمله همسر بودن ، مادر بودن ، مادری «تنها» بودن را به اين موقعيتها اضافه کنيم ستمهای چندگانه اين جايگاهها شايد به نوعی قابل طرح و بررسی باشد اما عمق و شدت آن به سختی قابل درک خواهد بود.
هويت زن در ايران ، درحاکميت سرمايهدار و زن ستيز اسلامي، در مجموعۀ ساختارهای موجود ِ فرهنگ، مذهب، قوانين، سنت، عرف و ... هويتی است حتی فرودست تر از جنس دوم !! کار پرستاری نيز درايران با توجه به ويژگيهای آن از سختترين و مهجورترين مشاغل موجود بويژه برای زنان است و با توجه به اينکه اکثريت پرستاران در ايران زن هستند آنگاه ميتوان دريافت که موقعيت زنان پرستاربا چه دشواريهايی همراه است.
پرستاری از لحاظ ماهوی کاريست جسماني، فکری و عاطفی . کاری که پرستار را نه تنها از نظر يدی بلکه به لحاظ ذهنی و حسی نيز درگير ميکند ، کاری که حتی قوانين استثمارگر موجود نيز، آن را بعد از کار در معادن، از سخت ترين مشاغل دانستهاند .
حرفۀ پرستاری در ايران با مشکلات و مسائل فراوانی مواجه است. در حاليکه طبق آمار70% بار خدمات بهداشتی و درمانی بر دوش پرستاران است ولی پرستاران ازجايگاه اقتصادي، اجتماعی و شغلی متناسب با خدماتی که ارائه ميدهند برخوردار نيستند. پرستارايراني، درازای نقش مهم و تعيين کنندهای که در سيستم درمانی به عهده دارد از منافع اقتصادی چندانی بهرهمند نيست. با توجه به آمارمربوط به ميزان درآمدها ، پرستاران پايينترين حقوق در سطح کارکنان دولت را دريافت ميکنند. ( حقوق حدود 600 � 700 هزار تومان به توجه به پايه حقوق تعيين شده در قانون تامين اجتماعی يا خدمات درمانی ). پرستار اگر امکان يافتن شغلی را داشته ياشد و يا آنقدر خوش شانس باشد که تحت پوشش تامين اجتماعی قرار گيرد ميتواند با پايه حقوق 754/389 هزار تومان آن هم در ازای 44 ساعت کار در هفته به خوبی و خوشی زندگی کند !! به ويژه در شرايطی که خط فقر طبق گفتۀ مسئولان درآمد ماهانه 000/200/1 هزار تومان می باشد البته اين خط فقرتعيين شده ، بعد از مرحله دوم طرح به اصطلاح هدفمندی يارانه ها که نرخ تورم سيروحشتناک و کمرشکنی پيدا کرده بيشتر از اينها خواهد بود .
از نظر اجتماعي، پايين بودن منزلت اجتماعی پرستاران علاوه بر فاکتورهای پنهان جامعهشناختی و روانشناختي، بخشی به دليل وجود باورها وبرداشت های غلط اجتماعی از اين حرفه درجامعه، و بخشی هم به عدم حمايتهای لازم از جانب سيستم مربوط ميشود. شايد تعريف و تاريخچۀ مختصر پرستاری بتواند در زمينۀ شناخت بيشتر اين حرفه موثر باشد :
« پرستار فردی است که در زمينه اصول علمی و مهارتهای حرفهاي، مراقبت، درمان و آموزش بيماران ، تحصيل کرده و در آن مهارت داشته باشد. هر چند در گذشته به تمام مراقبين بيماران و ناتوانان پرستار ميگفتند ولی امروزه پرستارفردی است که دارای تحصيلات دانشگاهی در اين زمينه باشد، در ايران پرستاران در مقطع تحصيلی کارشناسي، کارشناسی ارشد و دکترا وجود دارند. » (ويکی پديا)
پرستاری نوين حدود 100 سال پيش يعنی سال 1294 با تاسيس مدارس پرستاری توسط ميسيونرهای مذهبی از اروميه آغاز شد. از دهه 30 با تدوين اساسنامههای آموزشگاههای پرستاری توسط وزارت بهداری وقت و به دنبال آن تشکيل انجمنهای صنفی مسير حرفهای شدن آن آغاز شد . اين گروه صنفی در سال 1336 به شورای بين المللی پرستاری پيوست.
به جز پرستاران با تعريف مشخص فوق، کادر درمانی شامل تکنيسين ها، بهياران، کمک بهياران و ... ميباشد. مسائل و مشکلات مطرح شده در مورد پرستاران به اشکال مختلف شامل مجموعۀ کادردرمانی ميباشند.
کادر درمانی و بويژه پرستاران، درشرايط بحران بيکاری موجود اگربتوانند کاری داشته باشند، زمان کاری مشخصی ندارند چرا که در هر شيفتی ( صبح ، عصر ، شب و يا ترکيب آنها ) ايام تعطيل ، ايام عيد و... موظف به کار کردن هستند. شيفتی بودن حرفۀ پرستاری برای زندگی اجتماعی و خانوادگی پرستاران مشکلات زيادی ايجاد می کند. محروميت از خواب پديده ای است که در اکثريت پرستاران به طور متوسط ديده ميشود ولی در عده ای از آنان اين محروميت شديد بوده و آثارآن درجوانب مختلف زندگی آنان مشخص است حتی اين مسئله گاهی در دقت و تمرکز کار پرستاران نيز تاثيرمی گذارد. اگر به اين شرايط استرس فراوان در محيط کاررا نيزاضافه کنيم شرايط فرسايندۀ کارپرستاران ملموس تر خواهد بود. مشقت کار کردن با حجاب اجباری برای زنان پرستاراز بارهای اضافی است که بر دوش آنان سنگينی می کند کار کردن با مانتوهای بلند گشاد و مقنعههای بلند و دست پاگير به هنگام انجام کارهايی مانند CPR بيمار يا انجام پروسجرهای استريل انرژی زيادی از زنان گرفته وبسيار عذاب آور و کلافه کننده است.
به رغم اينكه پرستاران در دورۀ تحصيلی دورههای آموزشی متعددی را گذرانده اند ولی حوزۀ کاری مشخصی ندارند و بنا بر نظر مسئولين و رؤسای مراکز درمانی وبيمارستانها موظف هستند درهرقسمتی کار کنند به طوری که بسياری از اندوختۀ آموزشی آنان درزمان اشتغال به کار، بی حاصل بوده و کارآيی چندانی ندارد.
طبق آمار 33% کل پرستاران تجربۀ خشونت از جانب بيمار و همراهان بيمار را دارند آن هم در شرايطی که نهاد و سيستمی که صلاحيت و توانايی حمايت از پرستاران را داشته باشد وجود ندارد و عمدتا در اين موارد حق به بيمار و همراهان داده می شود. نکتۀ پنهان قضيه آن است که پرستاران احساس ميکنند آنچه که بايد انجام دهند بيش از حد وظايف و در واقع درآمدی است که دريافت ميکنند و ازخودبيگانگی ناشی ازپروسۀ استثمارکاربه صورت واضح دراين حرفه حاکم است. ازطرفی بيماران وهمراهان بيمار نيز بنا بر شرايط تحت فشارهستند واين شرايط منجر به بروز تنش بين پرستار و بيمار ميگردد .
بنا برآمار بسياری از پرستاران پس از 12 سال کار مداوم سلامت خود را از دست ميدهند و يا به يکی از انواع بيماريهای روحی روانی ، اسکلتی ، ناراحتی معده ، ستون فقرات ، اختلالات خواب و يا هپاتيت دچار ميشوند آن هم در شرايطی که مجبورند على رغم اين مسائل خيلى اوقات حتى بيشتر از يك شيفت كار كنند، اضافه كاريهاى سنگين داشته باشند تا بتوانند حداقل زندگى خود را تامين كنند. کمبود شديد نيروی انساني، کمبود امکانات، حجم بالای کار و حقوق بسيار پايين، باعث 3 شيفته شدن اکثر پرستاران شده است. بنا بر آمار در حال حاضر نسبت پرستاربه تخت 4/0 تا 5/0 است. به عنوان مثال در برخی ازمراکز يک پرستار از 30 بيمار مراقبت ميکند.
طبق آمار 40% پرستاران از افسردگى رنج ميبرند كه اين دقيقا به دليل ويژگى كارپرستارى است، کاری به صورت مداوم، شب، روز، تعطيلات، ايام عيد، ارتباط مداوم با بيمار، با درد و رنج، غم و اندوه، بطور مداوم با مرگ سروكار داشتن، يا سالها كار كردن در بخشهاى روانى و يا بخشهايى چون آى سى يو كه آمار مرگ و مير آن بالاست.
پرستاران اولين و مهمترين قسمت كادر درمانى در ارتباط با بيمارند و در سيستم درمانى ايران كه نظام پزشك سالارى بر آن حاكم است، بسيارى از كارهاى پزشكى به صورت اجبارى و بدون هيچگونه دستمزد بر دوش پرستاران گذاشته شده، همچنين اختلاف درآمد پزشكان و پرستاران آنقدر زياد، غيرمنصفانه و سرسام آور است كه با هيچ منطق و قانونى حتى قوانين عقب مانده جمهورى اسلامى نيز قابل توجيه نيست. به عنوان نمونه تفاوت در پرداخت طرح کارانه بين پزشکان وپرستارا ن چيزی حدود 40- 50 برابر می باشد. در هر حال نظام سرمايهدار و مرد سالار اسلامى سيستم پزشك سالار را حمايت ميكند و دست پزشكان را در هر گونه اجحاف و كسب منافع باز گذاشته و متاسفانه بار اين اجحاف در درجه اول بر دوش پرستاران قرار دارد.
همچنين ، بازنشستگان پرستاری از جمله از کارافتادهترين بازنشستگان کشور هستند با اين حال از لحاظ حقوق و مزايا هيچ فرقی با ساير بازنشستگان ندارند حتی در بسياری از موارد دريافتی کمتری هم دارند.
با توجه به مجموعه شرايط نابسامان پرستاران بايد گفت که زنان پرستار با مشکلات به مراتب بيشتری از مردان مواجه هستند هم از نظر تبعيضها ی جنسيتی حاکم در محيط کار، تفاوت در ميزان درآمدها و هم از اين نظرکه زنان پرستار در کنار تمام اين مشکلات بايد وظايف خسته کننده و کسالت آور کار خانگی ، پرورش فرزندان، مراقبت از سالمندان و... را انجام دهند . اگر شيفتهای غير معمول داشته باشند علاوه بر تمامی مسائل گفته شده از جمله خستگيها و بی خوابيها بايد شکايتها و نارضايتيهای خانواده و همسررا نيز تحمل کنند. چه بسيارند زنان پرستاری که بعد از شبکاريهای فرساينده تازه ابتدای کار خانهداری و بچهداری آنان است و اين روند در ادامه حاصلی جز افسردگی و ازکارافتادگی زودرس زنان پرستار را ندارد.
بنا برآمار بيشترين نارضايتيها و مشکلات پرستاران در ارتباط با حقوق و مزايا، شيوهها و سياستهای مديريت، ارتباط شغلی با زندگی شخصی و نيز امنيت شغلی بوده است. عملکرد غلط مديران پرستاری و عدم حمايت آنان ازپرستاران يکی ازعلل عدم امنيت شغلی پرستاران بوده و خود عامل مهمی در عدم وجود تشکلات مستقل و منسجم پرستاری است. تشکلهای پرستاری موجود، صرف نظر از شوراهای فرمايشی مستقر در بيمارستانها و مراکز درمانی که طبق روال شوراهای موجود در محيط های کاری ، شوراهای کارفرما هستند و نه شوراهای کارکنان و مزدبگيران، ميتوان از نظام پرستاری نام برد که تا کنون کارچندانی در جهت بهبود شرايط نابسامان پرستاران، از پيش نبرده است. ازجمله تشکلهايی که در زمينه مسائل صنفی پرستاران شکل گرفتهاند ميتوان به انجمن پرستاری ايران، خانه پرستار، اتحاديه کارکنان بيمارستانهای غيردولتی و خصوصی ايران اشاره کرد که از استقلال چندانی برخوردار نبوده و عمدتا در ارتباط با نظام پرستاری فعاليت ميکنند .
متاسفانه بهرغم وجود اين تشکلات، جامعه پرستاری ايران و نهادهای آن از انسجام و کارآيی چندانی برخوردار نيستند، شرط لازم برای به دست آوردن هماهنگی و انسجام و ايجاد بستری که پرستاران بتوانند بر اساس آن، با تلاش و مبارزه به اهداف خود برسند در ابتدا ايجاد تشکل های مستقل از حکومت ومستقل از مديرانی است که نه تنها حامی منافع پرستاران نيستند بلکه همواره مانع بزرگی برای تشکلات صنفی پرستاران بوده و هستند .
هرچند حل مشکلات پرستاران و بهبود شرايط کار و زندگی آنان همچون ساير معضلات اجتماعی درنهايت با سرنگونی سيستم استثمارگر و زن ستيزجمهوری اسلامی محقق خواهد شد اما در شرايط موجود طرح و تلاش در جهت تحقق خواستهای حداقلی به شرح زير ميتواند تا حدودی راهگشای باشد.
1. ايجاد نهادها و تشکلات مستقل پرستاری بدون وابستگی به حکومت و مديران پرستاری که قادربه تلاش در جهت مطالبات صنفی و غير صنفی پرستاران باشند؛
2. افزايش درآمد پرستاران ، پرداخت سختی کار در خور کار آنان، پرداخت حق شيفت، بازنشستگی زودرس با منظور نمودن سالهای سابقه کار در شيفت؛
3. تصويب و اجرای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری و قانون ارتقای بهره وري؛
4. دادن فرصتهای اجباری برای استراحت، مرخصي، امکان سفر و ... برای پرستارانی که به ويژه در بخشهای سخت تر مثل بخشهای روانی يا محيط های بسته مثل آی سی يو و سی سی يو و اتاق عمل کار ميکنند يا پرستارانی که که در ارتباط با بيماريهای ناعلاج مثل ايدز و سرطان کار ميکنند؛
5. بالا بردن سطح فرهنگ عامه در ارتباط با حرفه پرستاري؛
6. ايجاد امكانات براى ارتباط پرستاران ايران با ساير پرستاران در کشورهای ديگر، آشنايی با روش کار و روند زندگی شغلی آنان از طريق مسافرت، همکاری علمی و ...
6. هماهنگ بودن آموزش پرستاران به صورت کاربردی با شرح وظايف کاری آنان؛
7. تقسيمبندی تخصصی کار پرستاران به منظور راحتی کار و افزايش بهره وری کاري؛
با آرزوی آنکه پرستاران بتوانند ضمن دست يابی به مطالبات حداقلی خود، نهايتا در جامعهای فارغ ازتبعيضهای جنسيتي، طبقاتي، مليتي، قومي، مذهبی و ... که نه استثماری در آن حاکم باشد نه سلطه ای و نه از خودبيگانگی ناشی از مناسبات سودجويانه کار، به حرفه انسانی و موثر خود بپردازند.
11 ارديبهشت 1391