سلماز مرادی
«ایام فاطمیه» است و در و دیوارها پر است از پارچه نوشتههای بزرگ با شعارهای سوزناک و نشانههایی از اشک و حجاب و دعا. از آن جایی که بین ملاهای شیعه در مورد تاریخ مرگ فاطمه اختلاف نظر است و این اختلاف بسیار «مهم و جدی و تاثیر گذار در زندگی مردم» است، نظام شیعه گری حاکم در ایران برای رضایت خاطر طرفین، دو «ایام فاطمیه» بر اساس دوتاریخ برای مرگ فاطمه تعیین کرده است. امسال این تاریخ را از 14 تا 24 فروردین (دهه اول) و 4 تا 13 اردیبهشت (دهه دوم) حساب کردهاند. البته فکر نکنید که به همین سادگی است. به جز این ایام، طبق روایات متضاد مذهبی روزهای دیگری را نیز بنا به «احتیاط» به اینها اضافه کردهاند. اگر در میان ملاهای شیعه اختلاف بر سر تاریخ مرگ است، اختلاف آن ها با ملاهای سنی مذهب بر سر مساله فاطمه بسیار عمیق تر است و به موضوع چگونگی مرگ فاطمه و آمر و عامل قتل بر میگردد! شیعیان از «امام صادق» شان نقل میکنند که فاطمه توسط «قنفذ» غلام عمر (خلیفۀ دوم) و به دستور عمر شمشیر زده شد، فرزند چند روزه یا چند ماهه پسرش را سقط کرد، بیمار شد و مرد و با این حساب «شهید» شده است. حالا از این میگذریم که در آن دوره که سونوگرافی و بررسی تعیین جنسیت نوزاد تا پیش از زایمان ممکن نبوده «امام صادق» از کجا فهمیده آن جنین پسر بوده و نامش محسن! طبق روایتی دیگر سه روز پس از مرگ محمد، ابوبکر زودتر از بقیه رقبا جنبیده و برای جانشینی از مردم بیعت میگرفته است. علی که خود را جانشین نخست میدانسته (و میخواسته از امتیاز دامادی محمد حداکثر استفاده را کند) زیر بار نرفته و در خانه اش جلسه تشکیل میداده (لابد برای کودتای درون قصری!). خبر به ابوبکر و عمر میرسد، آنها کسانی را به خانه علی اعزام میکنند. اعزامیها خانه را میسوزانند، فاطمه را تازیانه میزنند، او بچه اش را سقط کرده و بعد از رنج و غصه «دق» میکند. طبیعتا سنی مذهبها اینها را اتهام میدانند و معتقدند این حرفها حقه بازی و مظلوم نمایی خاص شیعیان است. روایت دیگری که ذکرش خالی از لطف نیست اینکه: ابوبکر از علی بیعت میخواست و او را تهدید کرده بود اگر بیعت نکند فاطمه را خواهند کشت. علی «به خدا سوگند میخورد که چنین نخواهد کرد». آنها فاطمه را میکشند و پس از آن علی آنقدر افسرده میشود که بیعت با ابوبکر را میپذیرد! معلوم نیست باید سوگند را باور کرد یا دم خروس را!
از همه این روایات آمیخته با افسانه و قصه پردازی و دهها حرف وحدیث دیگر شیعه و سنی که بگذریم و فرض را بر این بگذاریم که شخصی بنام فاطمه دختر محمد با این مشخصاتی که از او میگویند واقعا موجود بوده فقط یک نتیجه میتوان گرفت: مرگ او به تسویه حسابهای سیاسی، دعوای قدرت بین شوهرش علی و دیگر مدعیان ولایت و جانشینی محمد بر میگشته و خودش نه سر پیاز بوده و نه ته پیاز. نه هویت مستقلی داشته و نه موقعیت شاخصی که ربط به تواناییهای خودش داشته باشد. فقط دختر محمد بوده که در سنین پائین به همسری علی در آمده و برایش بچه زائیده است و بعدش هم در جوانی قربانی دعوای قدرت میان پدرسالاران شده است. اما از نظر شیعیان «فاطمه، فاطمه است»* و برای خودش کسی بوده است. این را چطور تعریف میکنند: فاطمه «بانویی كه همسری مهربان برای شوهر، مادری مهربان برای فرزندان، همسری متواضع و بی توقع، عبادتگری خاشع و خاكسار و بخشش گری بی مثال است...». میبینیم که باز فاطمه کسی نیست به جز یک همسرـمادر. طبق نظر ملاهای شیعه از فرازهای سخنان فاطمه جملهای است خطاب به زنان که میگوید: «به همسران خود تمکین کنید». این درست چیزی است که در این «ایام فاطمیه» دهها بار از طرف مقامات جمهوری اسلامی شنیده شد. آنان تلاش میکنند بگویند که «زن نمونه» یعنی همین و فاطمه از همین جهت باید الگوی زنان باشد. رهبران جمهوری اسلامی آنقدر در این تبلیغات پرشتاب میروند و برای به کرسی نشاندن حرفشان «اغراق» میکنند که خامنهای در اظهاریهای عجیب (عجیب از نظر دین و باورهای عقب مانده خودشان) مقام فاطمه را در پیشگاه «خدا» بالاترین مقام نسبت به هر کسی اعلام میکند. حتما به این دلیل که به «قانون الهیِ» ضرورتِ تمکین زن از شوهر تسلیم بود. هرچند معلوم نیست چرا مقام فاطمه باید بالاتر از «پیامبران اولوالعزم و بت شکن» باشد و انگار خودشان هم حرف دهانشان را نمیفهمند. البته رهبران جمهوری اسلامی مجازند برای پیشبرد اهداف شان به باورهای خودشان پشت پا بزنند و این به ما ربطی ندارد. مساله ما سیاست و اهداف سیاسی و ایدئولوژیک پشت این اظهاریههاست. همانطور که در «ایام زینبیه» تلاش میکنند از زن الگویی ارائه دهند که در بهترین حالت دنباله رو خط برادر است و از خودش هویتی ندارد و صرفا برای ارزشهایی که مردان قبیله برایش مردند، او نیز آماده مرگ است، در «ایام فاطمیه» همین نقش منفعل و عقب افتاده را با جوانبی دیگر بعنوان مدل برای زنان ارائه میدهند.
سیاست تبلیغی سران جمهوری اسلامی برای امسال در «ایام فاطمیه» که یکبار دیگر بخشهایی از جامعه را به عزاداری و تو سر خود زدن و نوحه خوانی کشیده است چهار محور پیوسته به هم دارد که با شاخص کردن آن ها در فاطمه، زنان را هدف قرار داده است: حجاب، عفاف، حیا، خانواده. روضه خوانان به ترتیب و لابد با یک تقسیم کار به روی یکی از این محورها تمرکز میدهند و مخ میزنند. در جامعهای که بسیاری ارزشهای سنتی از میان رفته است و بخشهای زیادی از زنان از قشرهای مختلف، دیگر تن به مناسبات خفقان آور درون خانواده نمیدهند، تاکید جمهوری اسلامی به روی نقش و تقدس خانواده و ضرورت حفظ آن در واقع تاکیدی است بر مناسبات و ذهنیت مردسالار و پدرسالار درون خانواده. اطمینان خاطر و امتیاز دادن به مردان است که میخواهیم موقعیت رئیس بودن تان در خانواده را حفظ کنیم و اجازه ندهیم زنانِ نافرمان این موقعیت را دستخوش از هم پاشیدگی بیشتر کنند. موضوع حجاب هم همراه با کارکردهای اسارت بار دیگرش ربط مستقیم به تبلیغات رژیم بر سر حفظ نهاد خانواده دارد. آنها میگویند «بدحجابی» باعث شده بنیان «خانواده اسلامی» به هم بریزد. با این «استدلال» زنان کشور را با سمبل قرار دادن فاطمه و حجاب و عفاف اش نشانه میگیرند و زمینه ایدئولوژیک را برای تشدید سرکوب گشتهای ارشاد و هارتر کردن پایههای عقب مانده شان (اعم از زن و مرد) آماده میکنند و آن ها را به جان مردم میاندازند.
یک حقیقت عریان و انکار ناپذیر مرتبا و در طول همه سالهای نکبت بار حاکمیت اسلامی در ایران خود را به شکلهای مختلف نشان داده است. این حقیقت را اگر هزار بار هم بگوئیم کم گفتهایم. و آن موقعیت زنان در این جامعه، نقش و قابلیت بسیار بالای زنان در مبارزه برای سرنگونی نظام زن ستیز اسلامی و پایه ریزی یک نظام انقلابی و غیردینی است. این حقیقت را اگر هیچکس هم نداند و یا به آن بهای لازم را ندهد، کسانی که در راس این جامعه بر تخت قدرت نشستهاند خوب میدانند.
* علی شریعتی از جمله با این کتاب نقش ایدئولوژیک بسزایی در عوامفریبی، ساختن الگو و زمینه سازی برای ایجاد دولت جمهوری اسلامی با مشخصه ولایت مداری ایفا کرد.
منبع : نشریه آتش شماره 4
2012-04-25