9 سال حبس انفرادى دخترک فلسطينى با اعمال شاقه توسط پدرش

 

العربیه : ظاهراً وقتى اوضاع اجتماعى به هم مى ريزد، عقل و عواطف انسانها نيز دستخوش تغييرات شگرف مى شود و زندگى دخترانى همچون "برائه ملحم" را نه تنها توسط بيگانه، بلکه حتى توسط نزديکان خود به کابوس مبدل مى سازد.

جنگ، اشغالگرى، ستم هاى مستمر طبقاتى، جنسى، قومى، مذهبى و فشارهاى سنگين اقتصادى و امنيتى، هر چند بعضى از انسانها را صيقل مى دهد و از آنان مبارزانى راستين عليه نابرابرى ها مى سازد، اما در مجموع و در اعماق جوامع بشرى جراحات و نواقص دهشتناکى برجاى مى گذارد. فقدان وجدان و عاطفه و حتى عقل حسابگر در بعضى از افراد يکى از اين آسيب ها است.

هر چند "العربيه. نت" به رغم تلاشش نتوانست با "برائه" قربانى جوان اين ماجرا از نزديک صحبت کند يا ته و توى اين حبس 9 ساله ى انفرادى را از مادرش بپرسد، و گرچه پدر و نامادرى "برائه" تحت بازجويى و در بازداشت بسر مى برند و به آنها دسترسى نداشته ايم، ليکن بد نيست ماجرا را از زبان مطلعان آن بازگو کنيم.

"هاله شريم" که مددکار اجتماعى فلسطينى و مدافع حقوق زنان و کودکان است نخستين کسى بود که از ماجراى برائه - به معناى معصومه- در شهر فلسطينى قلقليه خبردار شد. وى دخترک را که اکنون 21 ساله است در حالى يافت که نه سال حبس در حمام خانه شان را تجربه کرده بود.

برائه در سلول کوچکش تنها يک راديو و يک تشت براى شستن لباسهايش داشت. زيرانداز و رواندازش نيز تنها يک پتو بود.

هاله از طريق يکى از بستگان دخترک از موضوع با خبر شد و همان روز به پليس اطلاع داد و پليس نيز با حکم قضايى به سراغ خانه ى "حسن ملحم" پدر برائه در "کفر سابا" از توابع قلقيليه رفت.

ظاهر قضيه چيزى را نشان نمى داد. وقتى پليس از حسن ملحم و همسرش حنان العاصى سراغ برائه را گرفت، با دستپاچگى گفتند مشغول استحمام است. دخترک در را براى پليس باز نکرد، لذا قفل در شکسته شد و دخترک وحشت زده و لرزان در گوشه ى حمام يافته شد.

تحقيقات نشان داد که ميسون السلمى مادر اين دختر، پيش از تولد وى از پدرش طلاق گرفته بود. به نظر رسيد که مادر نيز به سرنوشت دخترش توجه چندانى نداشت. زيرا وى علاوه بر ازدواج و زندگى در شهرى ديگر، آن طور که در تحقيقات اوليه اش گفته است تنها سه بار دخترش را در خانه حسن ملحم ديده و نتوانسته است که از راز نگرانى و رنجش وى با خبر شود.

"حنان حرما"، نامادرى برائه و شوهرش دو فرزند خود را نيز از مدرسه رفتن محروم کرده بودند. اين دو فرزند مى دانستند که خواهرى - هر چند ناتنى - در زندان انفرادى خانگى دارند. اما سلطه ى خوفناک حاکم بر خانواده زبان آنها را بسته بود.

طى اين مدت رابطه ى دخترک با جهان خارج تنها از طريق راديو بود. او کلماتى از قبيل "تلويزيون" و "کامپيوتر" را شنيده بود اما تصورى از نحوه ى کار آنها نداشت.

پدر لطف ديگرى در حق دخترش مى کرد و آن بيدار کردنش در نيمه هاى شب بود براى جاروکردن خانه و شستن زواياى آن!

خانه ى ميسون السلمى، مادر برائه که زن يک کارمند دولت فلسطين بود و از او صاحب دو دختر شده است، اکنون پناهگاه دخترک مظلوم شده است. اما اين زن هم نتوانست درد و رنجهاى دخترش را بازگويد، يا سکوتش را طى اين سالها توجيه کند و يا برائه را وادارد که فرياد "معصوميت" خويش را برآرد.

و مى گويد: دخترم گمان مى کرد و به من نيز مى فهماند که در خانه شان، همه جا "ديوار موش دارد و موش گوش دارد"، همه جا دوربين و ميکروفن کار گذاشته اند. لذا نبايد حرفى خلاف مصلحت که نه، خلاف اراده ى کور ارباب آن خانه زد.

پدر و نامادرى برائه که تابعيت اسرائيلى گرفته اند اکنون تحت بازجويى مقامات قضايى اسرائيل اند. اما کسى نيست که از کسانى بازجويى کند که اوضاع اجتماعى را در آنجا آن قدر به هم ريخته اند و فشارها را طى چندين دهه آن قدر ادامه داده اند که عقل و عواطف انسانها را نيز دستخوش تغييرات شگرف کرده اند.

منبع: پیک ایران

25-01-2012