خلیل الله بلوچی - کنشگر بلوچ:
پای دردِ دل مادر خدانورلجهای نشستم، همیشه فکر میکردم از من سنگدلتر نیست، ولی با دیدنش اشکم سرازیر شد؛ آخه! نالههاش رو به فولاد میزدی، ذوب میشد.
گفت: از درد خدانور اسم پدر و مادرم رو فراموش کردم و گاهی از شدت داغ جدایی پسرم به حیاط میروم و روی قلبم آب سرد میریزم تا قلبم آرام گیرد و سرد شود ولی سرد نمیشود؛ از روزیکه دیدم آب جلویش گذاشتند و نمیتواند بخورد، آب خوش از گلویم پایین نمیرود؛ همهی دنیا خواب خدانور را میبیند، چرا یک شب به خوابم نمیآید؟! همیشه دست و سرم را بوسه میزد و میگفت: مامان من چکار کنم حق تو ادا بشه؟!
مادر خدانور هم به جمع مادرانی پیوست که عزیزانشان را به جرم انسان بودن و دردآشنا بودن، بیرحمانه کشتند و آنان را با خاطرات فرزندشان تنها گذاشتند.
اما سالهاست که این مادران زخم خورده، به درستی دل تنگی ها و آزردگی های خود را به خشمی توفنده برای زیر و رو کردن کلیت نظام ستم و استثمار جمهوری اسلامی بدل ساخته اند!