زنان جسور و پیشرو،
زنانی که با خروش انقلابی تان، با قامتی استوار و رقصکنان به گرد آتشی که از حجاب اجباری برافروخته اید، مرگ زمستان و آغاز بهار را نوید داده اید،
زنانی که با عزم راسخ و با شور و شوق وصف ناپذیر تان، پرچمدار تغییر و تحول پایهای در جامعه شده اید،
زنانی که با جسارت و پیگیریتان علیه نماد حکومت اسلامی، جان تازهای به خیزش سراسری بخشیده اید،
زنانی که با قیامتان علیه حجاب اجباری و به آتش کشیدن آن، برای اولین بار مردان به ویژه مردان جوان و نوجوانان پسر را به طور گسترده به گرد این مبارزه کشانیده اید،
زنانی که با مبارزه شجاعانهتان این حقیقت را بر جسته و قابل دید کردید که رهایی زن، رهایی کل جامعه را رقم میزند،
زنانی که با مبارزه شورانگیز و الهام بخشتان هم زمان علیه حجاب اجباری و جمهوری اسلامی، پیشتازی نبرد جنبش جهانی زنان علیه سیستم مردسالاری را بر عهده گرفته اید…؛ میدانید که دوره سرنوشتسازی را سپری میکنیم.
در شرایط کنونی، چه در صف دوستان این خیزش و چه در صف دشمنان، همه به این واقعیت معترف هستند که مبارزات سراسری دوره اخیر، با مبارزات و خیزشهای گذشته تفاوت دارد. این تفاوت، تنها از لحاظ کمی و حضور وسیع زنان نیست. این تفاوت تنها در حضور برجسته و تعیین کننده جوانان و نوجوانان نیست. تفاوت اصلی و تعیین کننده قیام سراسری ژینا، «مهر زنانه» ای است که توسط زنان به ویژه زنان جوان و نوجوان با مبارزه علیه حجاب اجباری و آتش زدن آن، زده شده است.
بر کسی پوشیده نیست که زنان در خیزشهای قبلی به ویژه خیزش ۹۶ و ۹۸ نیز نقش پر قدرتی داشتند و بسیاری از محلات در شهرهای مختلف را در مبارزه علیه رژیم فرماندهی کردند؛ اما در این خیزشها و مبارزات صنوف مختلف خواستههای زنان و به طور مشخص ضدیت با حجاب اجباری پیش گذاشته نشد. روند خیزشهای (۹۶ و ۹۸) و مبارزات پس از آن به طور نا نوشته ولی به شکل عمیقی درک غلط و انحرافی درعدم طرح ضدیت با حجاب اجباری و دیگر خواستههای زنان را نمایان کرد. یک سکوت طولانی و مخرب بر مبارزات گذشته در رابطه با مقاومت و مبارزه زنان علیه حجاب اجباری سنگینی میکرد. گویی مبارزه زنان که در طول بیش از چهار دهه علیه حجاب اجباری و سایر عرصههای ستم پیش رفت و بر متن شرایط عینی شکل گرفته در دی ۹۶، شکل تعرضی هم به خود گرفت، مبارزهای است مربوط به زنان و ربطی به «دیگران» به ویژه مردان، حتی مردانی که در صنوف مختلف در حال مبارزه بودند، نداشت؟
اما این بار جرقه انفجار بر انبار باروت خشم و نفرت فشرده شده در زنان را قتل دولتی ژینا به خاطر حجاب زد. صدای این انفجار مهیب و دامنه پخش شعلههایش گسترده شد. شعلههای انفجاری که نماد پاره پاره اسلامی را میبلعد و دود هوا میکند. انفجاری که لرزش اش، تَرکهای اولیه ولی مهم را بر تفکر پدر/مردسالاری وارد کرده است.
این مبارزه پرقدرت و شورانگیز و سازش ناپذیر و جلودار بودن زنان به وسعت جامعه ویژهگی اصلی و تعیین کننده این خیزش و یا قیام سراسری است و توانسته صفوف مبارزه علیه حجاب اجباری و آتش زدن آن را به یک فرم وسیع در بین مردان هم فراگیر کند. بستری با این مبارزه به وجود آمده است که زنان و مردان در کنار هم مبارزه را در ابعاد وسیعتری پیش برند. این ویژهگی «زنانه» نه تنها کل مردم ایران را به معنای واقعی تحت تاثیر عمیق خود قرار داده، بلکه مردم جهان به ویژه زنان جهان را تکان داده است. این تاثیر ژرفی که در نتیجۀ مبارزه زنان ایجاد شده را میتوان در جهانی شدن شعار «زن زندگی آزادی» به روشنی دید.
بیشک، پیشرفت مبارزه کنونی، نشان از درجهای از سازماندهیهای اولیه را در خود دارد. بدون قرار و مدارهای قبلی برای ادامه اعترضات خیابانی و تعیین مکانها و شعار ها، انتشار فراخوان ها، این مبارزات نمیتوانست تا این حد گسترده شود و تداوم یابد. اما نیاز عاجلی است که بر متن شرایط عینی شکل گرفته و با دید دراز مدت برای پیشبرد مبارزه، این نطفههای مهم و اولیه سازمان یابی، هم گستردهتر شوند و هم شکل تشکیلاتی منسجمتری را به خود گیرند. چرا که ادامهیابی و جهت گیری صحیحتر مبارزه که تبلور و فشرده آن در شعارها و تاکتیکهای مبارزاتی نیز منعکس میشود، نیاز به برنامه ریزیهای بسیار نقشهمند و انقلابی دارد.
بر این اساس، ساختن تشکیلات مستقل و انقلابی زنان از اهمیت فوق العاده مهمی به ویژه در شرایط عینی کنونی برخوردار است. چرا که با وجود چنین تشکلاتی، زنان قادر خواهند شد به طور سازمان یافته و با برنامههای دقیقتر در مبارزه شرکت جسته و در عین حال شرایط را برای سهیم شدن هزاران هزار زن دیگر برای به خاک سپردن هم زمان حجاب اجباری و جمهوری اسلامی، مهیا کند. با تشکیلات رادیکال زنان است که میتوان علیه پدر/مردسالاری ریشه دار در جامعه که در همین روزهای مبارزاتی نیز بخشا در شعارها بازتاب دارد، مبارزه هدفمند و تاثیرگذاری را سازماندهی کرد.
در این رابطه، یعنی فعالیت نظری و عملی، سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) تجاربی را اندوخته است که این تجارب به همه زنان، به ویژه به شما زنان جوان و نوجوان پیشرو و جسوری که در میدان نبرد هستید، تعلق دارد.
این سازمان خود را به عنوان بخشی از پیکره جنبش رادیکال زنانی میداند که از زمان قدرت گیری رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی بر علیه حجاب اجباری در ۸ مارس ۵۷ مبارزه را آغاز کردند و نسل به نسل این مبارزه را ادامه دادند. این تشکیلات با الهام از مبارزات زنان در ایران و سراسر جهان تلاش کرد، چارچوبی محکم و رو به آینده در خدمت به رهایی از ستم جنسیتی را ترسیم کند و در مسیر راه و با اتکا بر دستاوردهای نظری و عملی جنبش زنان در ایران و جهان، آن را تعمیق بخشد.
این سازمان از فعالین زن از ایران و افغانستان تشکیل شده و همواره بر این امر مهم واقف بوده که سرنوشت زنان جهان به هم گره خورده است. اگر چه میتواند اشکال ستم متفاوت باشد؛ اما این یک واقعیت انکار ناشدنی است که به هر زنی در هر جا ستم شود، زنجیره ستم جنسیتی را در همه جا محکمتر میکند و بر عکس هر کجا که مبارزهی زنان پیشرفت کند و دستاوردهایی کسب کند، فضای مبارزاتی را برای همه زنان گستردهتر خواهد ساخت. همان فضای مبارزاتی که امروز در نتیجه مبارزاتمان در ایران علیه حجاب اجباری و جمهوری اسلامی برای هزاران هزار نفر زن در سراسر جهان گسترده گشته است.
این تشکیلات در طی بیست و پنج سال گذشته تلاش کرد این واقعیت را پیش گذارد که زنان افغانستانی که به ایران مهاجرت کردهاند هم چون زنان ایرانی مورد ستم و فرودستی زن ستیزان حاکم در ایران قرار دارند. علاوه بر این ستم، تحت شدیدترین حملات شوونیستی و ستمگرانه در فرهنگ، روابط و قوانین نژاد پرستانه جمهوری اسلامی نیز هستند. از این رو هشت مارس در تمامی این سالها بر این امر مهم پافشاری کرد که فعالیت متشکل و مشترک زنان افغانستانی و ایرانی حیاتی است و نقش مهمی در پیشروی مبارزه علیه ستم جنسیتی خواهد گذاشت.
در سالهایی که مقاومت و مبارزه زنان در ایران گسترش بیشتری یافت، برای رساتر کردن صدایشان نیاز به فعالیت مشترک و وسیعتر در خارج نیز حس میشد. دو کارزار به ابتکار سازمان زنان هشت مارس و در مشورت و با همکاری تعداد دیگری از زنان فعال و انقلابی را در ماه مه ۲۰۰۵ و نوامبر۲۰۱۶ سازماندهی کردیم.
در اولین کارزار، فراخوانی تحت نام «مبارزه علیه قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان» منتشر کردیم و تصمیم گرفتیم که مبارزات جمعیمان را در یک راهپیمایی ۵ روزه در ۸ مارس ۲۰۰۶ به اوج برسانیم. سازماندهی چنین تظاهراتی از جانب زنان که سنت شکنانه نیز بود، توانست گستردهترین حمایتها را به خود جلب کند. با تلاش و مبارزه شبانه روزی، زنان کارزار قادر شدند یکی از مهمترین مبارزات و بزرگترین تظاهرات اپوزسیون انقلابی خارج از کشور را حول خواستههای زنان سازماندهی کنند. این کارزار به مدت چهار سال فعالیتی متحد و سراسری را پیش برد.
در کارزار دوم، فراخونی برای یک کارزار گسترده «علیه خشونت دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان» منتشر شد. در پروسه پیشبرد مبارزه به این نتیجه رسیدیم که مبارزات جمعیمان را در یک راهپیمایی سه روزه در ۸ مارس ۲۰۱۹ به مناسبت چهلمین سالگرد مبارزه زنان در ۸ مارس ۵۷ علیه حجاب اجباری با شعار «حجاب اجباری مرکز خشونت دولتی علیه زنان در ایران» را در سه کشور اروپایی و هم زمان در ترکیه، کانادا و آمریکا پیش بریم. با این حرکت توانستیم با جلب اغلب فعالین و نیروهای مبارز در خارج و بسیاری از تشکلات زنان در اروپا و کانادا، صدای پرقدرت زنان منزجر از حجاب اجباری را به گوش مردم مترقی این کشورها برسانیم.
این تشکیلات در تمامی این سال ها، از فراز و نشیبهای گوناگونی با سر فرازی عبور کرده است. زمانی که در جنبش زنان بخش رفرمیست و اصلاح طلب آن به دنبال تعدیل جمهوری اسلامی بودند، زمانی که اینان و بسیاری دیگر، حجاب اجباری را، مسالهای کناری ارزیابی میکردند، این تشکیلات بر سر حجاب اجباری به عنوان مرکز خشونت دولتی علیه زنان پافشاری کرد و در برابر حملات از هر طرف از این واقعیت کوتاه نیامد. در تکمیل این موضع درست و با اتکا به پیشروی مبارزات زنان در ایران علیه حجاب اجباری که شکل تعرضیتری از دی ۹۶ با ابتکار ویدا موحد و گسترش آن در بین زنان دیگر، انجام پذیرفت، شعار «زن، مرد، برابری؛ آتیش بزن به روسری» را با تحلیل مشخص از شرایط مشخص پیش گذاشت.
در دوران طولانی که موج اصلاح طلبی در میان بسیاری رخنه کرده بود و زنان لیبرال جنبش زنان در همگرایی با آنان و با اتکا به زنان اصلاح طلب حکومتی تلاش هایشان را برای تعویض برخی قوانین مربوط به زنان و یا برای دیه برابر معطوف کردند و از بیا و برویی هم برخوردار بودند، ما در برابر این موج ایستادگی کردیم و هرگز حاضر نشدیم منافع زنان و به طور کلی منافع مردم ستمدیده را قربانی بزرگ شدن و مطرح شدن، زد و بند با مرتجعین و لابیگری با آنان؛ زیر پا گذاریم.
در تمامی این سالها به ویژه در دوران قدرت داشتن «اصلاح طلبان» حکومتی، بخش لیبرال و اصلاح طلب جنبش زنان، نه تنها در برابر سازمان زنان هشت مارس که تغییر پایهای در موقعیت ستمدیدگی زنان را وابسته به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی میدید، قرار میگرفتند و آن را رد میکردند، بلکه تلاش کردند با پیش گذاشتن فلسفه طبقاتی خود یعنی فلسفه ارتجاعی پراگماتیستی، دستیابی زنان حتی به مطالبات اولیهشان را به آیندهای دور و نامعلوم و به کسب ذره ذره و قطره چکانی آن حواله دهند.
هشت مارس تمامی این نظریههای غلط، مخرب و مضر به حال جنبش زنان و به طور کل، جنبش مردم را نقد کرد و به چالش کشید. این سازمان، ضرورت انقلاب که بر خاسته از عینیت و واقعیت جامعه است را با وجود جو مخالفی که در نتیجه به قدرت رسیدن «اصلاح طلبان» حکومتی ساخته بودند، پیش گذاشت و بر پایه آن این حقیقت را بیان کرد که زنان برای دستیابی به اولیهترین و بدیهیترین خواست هایشان هم چون آزادی در انتخاب پوشش، حق حضانت و طلاق، اشتغال، سفر، سقط جنین، انتخاب شریک زندگی و… با یک رژیم تئوکراتیک سر تا پا زن ستیز و نیروهای سرکوبگرش رو به رو هستند. در نتیجه برای کسب همین مطالبات باید مانع اصلی آن یعنی جمهوری اسلامی را همراه و همگام با سایر ستمدیدگان جامعه از طریق انقلاب سرنگون کرد.
سازمان زنان هشت مارس از همان بدو تاسیس و در متن منشور خود مبارزه علیه حجاب اجباری این نماد حکومت اسلامی، مبارزه علیه کلیه قوانین ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی، مبارزه برای جدایی دین از دولت و بسیاری دیگر از مطالبات زنان را به عنوان بخش جدا ناشدنی از مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی پیش گذاشت. در تمام طول بیست و پنج سال گذشته در بیانیهها و ۵۶ شماره نشریه «هشت مارس» تلاش کرد در هر دوره تحلیلهای خود را با اتکا و جمعبندی از مبارزات زنان در ایران و جهان و با تحلیل مشخص از شرایط مشخص بر پایه چارچوب اصولی اتخاذ شده برای پیشبرد مبارزات نظری و عملی مطرح سازد.
در تمام این سال ها، سازمان زنان هشت مارس تلاش بیوفقهای کرد که نه تنها از جنایات و سرکوبهای وحشیانه رژیم علیه زنان، علیه زندانیان سیاسی، علیه ملیتهای تحت ستم، علیه کارگران و زحمتکشان، علیه مهاجرین افغانستانی، علیه تخریب محیط زیست و… پرده بردارد، بلکه توان نظری و مبارزاتی خود را به کار گرفت تا صدای مبارزات زنان و در مرکز آن مبارزه علیه حجاب اجباری، صدای بیصدای زنانی که به وسعت جامعه قربانی خشونتهای دولتی و اجتماعی و خانگی بودند را به گوش فعالین و تشکلات زنان و افکار مترقی در سراسر جهان برساند.
در اولین شماره نشریه هشت مارس که در سال ۷۸ منتشر شد، گفته شد که ما زنان افغانستانی و ایرانی متشکل در سازمان زنان هشت مارس میخواهیم نقاب از چهرهی دشمنان آزادی و رهایی زنان برداریم، دوستان دروغین را افشا کنیم، مرز روشن و بدون ابهامی با رژیم جمهوری اسلامی و رژیم ضد زن افغانستان و کلیه قدرتهای امپریالیستی مردسالار ترسیم کنیم، نظام پدر/مردسالار را در تمام عرصهها از خانه تا اجتماع، از قلمرو علم تا میدان هنر به مصاف طلبیم و به بالا بردن آگاهی حول موضوع زنان یاری رسانیم… در تمام طول این بیست و پنج سال این تشکیلات به عهد خود پایبند بود.
در نتیجه، بر پایه این تجارب نظری و عملی و در این دوره خطیر، داشتن تشکیلات مستقل و انقلابی زنان حیاتی است. از این رو همه زنان جسور و پیشرو را فرا میخوانیم که به سازمان زنان هشت مارس بپوندید تا دست در دست هم نه تنها در مسیر صحیح مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و حجاب اجباری و کلیه قوانین و مجازاتهای اسلامی ضد زنش قرار گیریم، بلکه همگام با سایر مبارزین و مردم ستمدیده در ساختن آینده متفاوت، آیندهای که در آن انسانها از ستم و استثمار و ستم جنسیتی رها باشند، سهیم شویم.
داشتن چنین تشکیلات انقلابی با این افق رهائی بخش در این دوره سرنوشت ساز کمک میکند تا بتوان انبوهی از زنان را به صفوف مبارزه سازمان یافته با شعارها و خواستههای رو به آینده جلب کرد. این گونه میتوان با هر چه تودهایتر شدن بر پایه نگرشی انقلابی، به طور نقشهمند و سازماندهی شده مبارزات را در جهت درست و اصولی پیش برد و به هیچ فرد و نیرویی اجازه نداد که فرصت طلبانه و با اتکا به قدرتهای امپریالیستی و با سوء استفاده از مبارزاتمان به نفع اهداف طبقاتی خود و حفظ همین سیستم ستم گرانه و استثمار گرانه، ما را قربانی کنند.
این چنین میتوانیم در ساختن آینده پس از عبوراز جنازه متعفن جمهوری اسلامی، نقش جلودار بودنمان را پیش برده و رهایی زنان از ستم جنسیتی را از هم اکنون بعنوان یکی از مختصات تعیین کننده جامعه آینده در فکر و عمل همه مردم فراگیر کنیم.
۲۹مهر ۱۴۰۱/ ۲۱ اکتبر ۲۰۲۲
از نشریه هشت مارس شماره ۵٧
نوامبر ٢٠٢٢ / آبان ١٤٠١