طرحهای شکست خورده رژیم در مقابل مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری!
در برابر موج وسیع زنان جسوری که حجاب اجباری را بر نمیتابند، بار دیگر و در ابعادی وسیعتر تمام دم و دستگاه تبلیغاتی رژیم در مورد حجاب اسلامی به کار افتادهاند تا به خیال خام خود بتوانند از طریق تبلیغات و گسیل گلههای گشت ارشاد برای سرکوب وحشیانه و بازداشت زنان شورشگر، سالهای «طلایی» دهه ۶۰ را بازسازی کنند؟
به همین دلیل هم، سه شنبه هفت تیر خامنهای در جمعی از روسا و کارکنان قوه قضائیه حاضر شده و خطاب به آنان از ضرورت برخورد جدیتر و سرکوگرانهتر به بیحجابی زنان و پیش برد الگوی سالهای شصت تاکید میکند و میگوید: «ما در سال ۶۰ در مقابل این همه حادثه و شدت عمل توانستیم روی پای خودمان بایستیم… خدای سال ۶۰ همان خدای امسال است، خدای دورانهای سختی و دورانهای گوناگون یکی است. سنتهای الهی همه سر جایش است». اگر در دهه شصت اوضاع و شرایط ملی و بین المللی به رژیم این اجازه را داد که با یورش وحشیانه به زنان با قفل و بند اسلامی بر بدن آنان با اجباری کردن حجاب، با قتل عام یک نسل از مبارزین و انقلابیون در زندان، با سرکوب خونین کردستان و خوزستان و… خود را به درجات بالایی تثبیت کند، اما شرایط کنونی که با آن دوره کیفیتا تفاوت پیدا کرده است، چنین اجازهای را به آنان نمیدهد. یکی از مهمترین و تعیین کنندهترین شاخصهای این تفاوت، تشدید تضاد آشتی ناپذیر زنان و اکثریت مردم با رژیم جمهوری اسلامی است که در خیزشها و مبارزات وسیع و جاری در جامعه بازتاب دارد.
اگر در دههی ۶۰ خمینی و سردمداران رژیم فکر میکردند با تیغ، اسید پاشی، بازداشت برای اجرایی کردن حجاب اجباری، زندانی کردن خیل عظیمی از زنان و اعدام دسته دسته آنان، با به بند کشیدن نیمی از جامعه و همراه کردن مردان با خود، میتوانند جامعه دلخواه خود را سازماندهی کنند، در مقابل نیز زنان با مبارزه و مقاومت خود که در مرکز آن مبارزه با حجاب اجباری قرار داشت، نگذاشتند، جامعه به قهقرا رود و موضوع ستم بر زن به موضوعی کناری بدل شود.
در دوره کنونی برای خیل عظیمی از زنان تظاهرات بیاد ماندنی زنان در ۸ مارس ۵۷ علیه حجاب اجباری، تظاهراتی که کل رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی را به مصاف طلبید، به نمادی از مبارزه جمعی زنان بدل شده است. اگر در آن روزها مبارزه علیه حجاب اجباری در نزد بسیاری از مردم و نیروهای سیاسی موضوع جانبی بود، به یمن مبارزه و مقاومت زنان در طی ۴۳ سال گذشته علیه حجاب اجباری، امروزه این مبارزه و مقاومت در گستره وسیع جامعه به موضوعی مهم بدل شده است. در حال حاضر وسعت زیر پا گذاشتن قانون متحجر و ضد زن حجاب اجباری توسط زنان به جایی رسیده است که سردمداران رژیم نیز به آن اذعان داشته و برای مقابله با بیحجابی طرحهای سرکوبگرانه و ورشکسته خود را پیش میگذارند. دیگر موضوع تنها «بدحجابی» نیست بلکه مقابله با بیحجابی وسیع زنان است.
در ادامۀ تلاشهای شکست خورده رژیم برای مهار زنان درعدم رعایت حجاب اجباری، کاظم صدیقی رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر که در واقع ستاد خشونت و سرکوب زنان است، در تیر ماه اعلام کرد این ستاد پس از اجرای «طرح حجاب و عفاف» در ادرات دولتی قرار است آن را در بازار و اصناف اجرا کند.
این که این طرح اول در ادارات عملی شود و بعد به بازار و اصناف برسد، الگو برداری از سالهای شصت است. در آن دوره برای این که بتوانند حجاب اجباری را در کل جامعه به زنان تحمیل کنند، ابتدا از ادارات دولتی و خصوصی و با تهدید و ارعاب آنان آغاز کردند. اگر چه این طرح در همان دوره هم نتوانست به شکل دلخواه و طراحی شده رژیم پیش رود. در همان زمان نیز بسیاری از زنان شاغل که حاضر به گردن گذاشتن به این طرح ضد زن نبودند از رفتن به سر کار ممانعت کردند و در زندانها نیز زنان زندانی سیاسی جنگی نابرابر را علیه حجاب اجباری پیش بردند.
امروزه که بازتاب اولیه نفرت و خشم زنان در همه مبارزات و خیزشها انعکاس یافته است، طرح «حجاب و عفاف» طرحی از قبل شکست خورده است. چرا که پیشبرد و همه گیر کردن چنین طرحهایی در درجه اول به همیاری و همکاری مردم نیاز دارد. اما در شرایط عینی کنونی که جمهوری اسلامی هیچ مشروعیتی نزد تودهها ندارد، عملا این طرحهای زن ستیزانه به جایی نخواهد رسید. بیپایه بودن رژیم را میتوان در بیحجابی زنان و گردن نگذاشتن به بسیاری از خط قرمزهای رژیم، در فریادهای اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، اتوبوس رانان، کامیون داران، پرستاران، کشاورزان، ملیتهای تحت ستم و همه اقشار و طبقات ستمدیده به روشنی دید.
طرح «حجاب و عفاف» و گسیل سرکوبگران ارشاد به فضای عمومی برای تعیین تکلیف با زنان بیحجاب و مبارزه و مقاومت زنان در مقابل آنان به جائی رسیده است که حتی روزنامههای رژیم چون رسالت نیز به شکست گشت ارشاد در کنترل زنان بیحجاب اذعان کرده است. رسالت در مورد گشت ارشاد مینویسد: «قرار نبود گشت ارشاد تنها روش مقابله حاکمیت با این پدیده باشد. گشت ارشاد حکم جراحی را دارد که باید تنها در مواقع لزوم از آن استفاده کرد؛ بگذریم که در اوضاع و احوال کنونی وضع به گونهای شده که گشت ارشاد به کل کارآیی خود را از دست داده است… در این حالت فلسفه قانون به فراموشی سپرده میشود و تنها جسدی از آن باقی میماند…»
در شرایط عینی شکل گرفته کنونی، هم سخنان خامنهای و هم طرحهای ضد زن و ورشکسته هم چون «حجاب و عفاف» و گسیل بیشتر گشت ارشاد به کوچه و خیابان، از روی یاس و استیصال و بیپایگی در بین زنان به وسعت کل جامعه و مردم است. خامنهای رهبر جمهوری اسلامی و سردمداران این رژیم خوب میدانند که در سراشیب سرنگونی قرار دارند و تنها با پشتوانه سرکوب خونین مردم است که میتوانند برای مدتی لنگان و افتان پیش روند.
طرحهای ضد زن، پلیس مخصوص عفاف و حجاب، دم و دستگاه سرکوبگر و ضد زن قضایی، گشتهای ارشاد و به طور کلی قهر دولتی برای به انقیاد در آوردن بدن زنان و کنترل آن یکی از اولویتهای رژیم تئوکراتیک از زمان به قدرت رسیدن تا کنون بوده است. در مقابل زنان نیز برای باز پس گیری بدن خود در طی ۴۳ گذشته مبارزه کرده اند. در حقیقت میتوان گفت که در جنگی که جمهوری اسلامی علیه زنان برای اسارت بدن آنان به راه انداخت و در طی چهل و سه سال گذشته آن را پیش برد، با مبارزه و مقاومت زنان چه در زندان بزرگ و چه در زندانهای قرون وسطایی با شکست روبرو شده است. در نتیجه این شکست است که دهه نودیها هم از مبارزه زنان علیه حجاب اجباری الهام گرفته و به اشکال مختلف با برداشتن حجاب در فضای عمومی پیوند خود را با این امر مبارزاتی نشان میدهند.
باید بر این امر مهم تاکید شود که آن چه برای پیشروی جنبشها و مبارزات جاری علیه رژیم از درجه اهمیت بالایی برخوردار است، این است که بتوانند موضوع مبارزه علیه اسارت بدن زنان و کنترل آن که با حجاب اجباری پیوند ناگسستنی دارد را به موضوع مبارزاتی خود بدل سازند. هر چقدر مخالفت با حجاب اجباری به عنوان مرکز خشونت جمهوری اسلامی بر زنان به موضوع همه جنبشها و اعتراضات جاری در جامعه بدل شود، این امر از یک طرف به رادیکالیسم این جنبشها کمک کرده و از طرف دیگر زنان بیشتر و بیشتری را به امر پیوند با این مبارزات تشویق و ترغیب میکند و این چنین صفوف مبارزاتی علیه رژیم را وسعت بیشتری میبخشد.
باید در نظر داشت که زیر پا گذاشتن قانون زن ستیزانه حجاب اجباری توسط زنان به معنی زیر پا گذاشتن پرچم ایدئوژیک رژیم جمهوری اسلامی است و بر همین پایه هم این موضوع فقط موضوعی مربوط به زنان نیست، بلکه موضوعی مربوط به آحاد جامعه است. حمایت و همبستگی مردان و دخالت آگاهانه آنان در مقابل سرکوبگران ارشاد و سایر اراذل و اوباشان رژیم با زنانی که حاضر نیستند بدنشان در زندانی به نام حجاب اسیر شود، صف مبارزاتی متحدی را علیه رژیم به وجود میآورد. در عین حال این دخالت آگاهانه، مبارزه با پدرسالاری در صفوف مردم به ویژه مردان را گسترش داده و این چنین به پیشروی و تعمیق مبارزه در جهت سرنگونی انقلابی رژیم کمک مینماید.
۱۲ تیر ۱۴۰۱/ ۳ ژوئیه ۲۰۲۲
از نشریه هشت مارس شماره ۵٧
نوامبر ٢٠٢٢ / آبان ١٤٠١