سر مقاله نشریه شماره13 تشکل زنان 8 مارس
در راه عملی جسورانه....
عمل جسورانه ای در دست تدارک است. زنان کارزار لغو کلیه قوانین ضد زن و مجازات های اسلامی، فراخوان یک راهپیمائی بزرگ را داده اند. این زنان برآنند که جنبش زنان می تواند و باید بعنوان یک نیروی چالش گر شکست ناپذیر در مقابل رژیم مرتجع و زن ستیز جمهوری اسلامی صف آرائی کند. این حرکت به زور آزمائی خواندن این رژیم نه بر سر موضوعات دلخواه قدرت های بین المللی و منافع انگلی آنان، که بر سر موضوعی است که تحولات دموکراتیک جامعه ما وابسته بدان است. این راهپیمائی فراخوانی است به کلیه انسان ها و نیروهای مترقی و آزادیخواه ایران و به کلیه احزاب اپوزیسیون، که به قدرت بنیادکن و تحول گرای جنبش زنان کم بها ندهند. در شرایطی که رژیم ایران با بحران جدی مشروعیت دست به گریبان است و تمامی حملاتش به مردم با مقاومت روبرو می شود، و حتی قدرتهای بزرگ جهان که 27 سال این رژیم را نماینده مشروع مردم ایران معرفی کردند، از آن فاصله می گیرند تا خود را بی ارتباط با جنایاتش نشان دهند، این حرکت باید به یکی از نقاط برجسته در تاریخ مبارزات زنان ایران علیه جمهوری اسلامی تبدیل شود. صدای ما باید پژواک بین المللی میلیون ها زنی باشد که در چنگال یک نظام زن ستیز بسر می برند. ما باید جمهوری اسلامی را بعنوان رژیمی که تنبیه و سرکوب جمعی نیمی از جمعیت کشور، قانون رسمی اش است، به مردم جهان بشناسانیم و قدرت های بین المللی و سازمان ملل را که بیش از 27 سال به این رژیم مشروعیت داده اند افشا کنیم. هم اکنون ده ها زن از سوی قضات قرون وسطائی این رژیم بجرم مقاومت در مقابل قوانین و روابط زن ستیز در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برند. نه تنها این احکام باید فوراً لغو شوند، بلکه کلیه قوانینی که کارکردشان نگاه داشتن زنان در موقعیت فرودست، تحقیر، بی حقوقی، نابرابری، وحشت و اضطراب دائم و ناامنی است باید لغو شوند. اینهاست اهدافَ پیش روی این راهپیمایی و اینهمه گام هایی است در جهت برچیدن این نظام زن ستیز.
امسال می توانیم و باید هشت مارس، روز جهانی زنان، را با مبارزه ای استثنائی برگزار کنیم.
جنبش زنان ایران بیش از ربع قرن است که در مقابله با یکی از ضد زن ترین حکومت های موجود رشد می کند، وسعت می یابد، عمیق می شود. از اولین روزهای ظهور این جنبش، در تظاهرات هشت مارس 57 علیه حجاب اجباری، تا شکستن سنت ها و هجوم به صحنه مبارزه سیاسی و خلق حماسه های مقاومت در سیاهچال های رژیم، از تن ندادن به ضوابط اخلاقی قرون وسطائی و به جان خریدن عواقب آن تا مقاومت در مقابل بی حقوقی خود در بیدادگاه های شرعی... این جنبش افت و خیز داشته ولی هیچ گاه از حرکت باز نایستاده است.
سالی که گذشت برای جنبش زنان ایران سال مهمی بود. وسعت برگزاری هشت مارس ها در سراسر کشور و بویژه در کردستان نشان از رشد آگاهی و جسارت در مطرح کردن لزوم مبارزه برابری طلبانه داشت. مبارزه امسال باید فصل نوینی را آغاز کند که مشخصه اش ارتقاء جنبش زنان به سطحی عالیتر و با یک صف آرائی موثرتر در مقابل رژیم، و اتحاد هر چه عمیق تر و وسیع تر صفوف مبارزین پیگیر و سازش ناپذیر زنان ست بگونه ای که آن را به یک قطب برجسته تبدیل کند.
پابپای اوج گیری جنبش زنان در ایران، مرتجعین زن ستیز در داخل و خارج نیز در تلاش برای مسخ کردن این جنبش، نفوذ در آن و منحرف کردن آن در جهت اهداف خود هستند. چند سالی تبلیغ کردند که باید برای رهایی زنان به امامزاده «خاتمی» و «دوم خرداد» دخیل بست. با انواع و اقسام تئوری های عاریتی محافل آکادمیک خودفروخته مثل نسبیت فرهنگی کوشیدند ثابت کنند حقوق زن ایرانی با حقوق زنان دیگر جهان فرق می کند و زنان ایرانی در حجاب چادر به «رهایی» و «آزادی» رسیده اند. و حالا عده ای از همین زنان باصطلاح روشنفکر که امید داشتند نظر کرده های دربار خلافت اسلامی برایشان آزادی به ارمغان آورند، چشم به اسکندر کبیر دوخته اند تا بیاید و قفل و زنجیر بردگی زنان را بگشاید. اینان حتی از زنان عراقی و افغانستانی هم شرم ندارند و در مقابل چشمان آنان به دروغ می گویند چه نشسته اید که ارتش های امپریالیستی آمریکا و متحدینش زنان افغانستان و عراق را آزاد کردند!
اما این به معنای آن نیست که زنان ایران تنهایند. جنبش ضد امپریالیستی، ضد جنگ و ضد جهانی سازی با مولفه های نوین در سطح جهان در حال شکل گیری است. اینان متحدین واقعی جنبش زنان ایران در سطح بین المللی اند. این وحدت باید در راهپیمائی زنان کارزار لغو قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی تبلور یابد. ولی برای تحقق این امر باید ابرها را زدود. برخی از نیروهای ضد جنگ از آن هراس دارند که با حمایت از کارزار لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی، به دام زمینه چینی های امپریالیسم آمریکا برای حمله به ایران افتند. باید به اینان گفت که یکی از مهمترین زمینه چینی های سیاسی دولت جورج بوش آن است که جنبش مستقل مردم ایران برای سرنگونی جمهوری اسلامی، و از آن جمله جنبش زنان، را موجوداتی ضعیف و ناقص که محتاج حامیان و منجیان قدرتمندند، نشان دهند. باید به نیروهای مترقی در جنبش ضد جنگ بگوییم که جنبش واقعی زنان ایران در مبارزات خود علیه جمهوری اسلامی نه تنها منجیانی مانند جورج بوش و طایفه اش لازم ندارد بلکه خود را در مبارزه جهانی علیه قلدری و خونریزی آمریکا در خاورمیانه سهیم می داند. تجربه نشان داده که نیروهای ضد امپریالیست در این کشورها با شوق بسیار از زنانی که در عین مقابله با اسلام سیاسی، ضد امپریالیست و انترناسیونالیست هستند، استقبال می کنند. آرزوی وحدت نیروهایی که برای جهانی عاری از ظلم و تحجر مبارزه می کنند یک آرزوی جهانی است. آرزویی است که عوام فریبی ضد اسلامی دول غربی از یک طرف و خزعبلات نسبیت گرایانه پست مدرنیستی از طرف دیگر، رسیدن به آنرا برای بسیاری دور از دسترس می نمایاند.
یکی دیگر از نگرانی های نیروهای مترقی در کشورهای غربی هنگام حمایت از کارزار لغو کلیه قوانین ضد زن و مجازات های اسلامی هراس از افتادن به دام سیاست های نژادپرستانه دولتهای خود است. به اعتقاد ما ضدیت با سیاست های نژاد پرستانه دولت های غربی که تحت لوای اسلام ستیزی پیش می رود، نباید موجب سکوت در مقابل قوانین سرکوبگر و فاشیستی زن ستیز اسلامی شود، در واقع قوانین اسلامی، بخصوص در باره زنان، بازنمای روابط اجتماعی عصر برده داری و ارباب و رعیتی است. در مقابل حملات نژادپرستانه قدرتهای غربی، سکوت در مقابل جنایاتی که شرع اسلامی در حق زنان مرتکب می شود دقیقا همان دامی است که سران قدرتهای بزرگ برای نیروهای مترقی پهن کرده اند. در حقیقت میان مسیحیت جورج بوش و اسلام جمهوری اسلامی تفاوت ماهوی موجود نیست. هر دو ارتجاعی و هر دو ستمگرانه اند. هرآینه مردم مهاجر در کشورهای غربی بخواهند خط فاصل میان دوستان و دشمنان خود را توسط مذهب تعیین کنند حتما دچار اشتباهات ناگوار خواهند شد. این درست است که مردم کشورهای خاورمیانه که خود را مسلمان می دانند اکنون زیر چکمه های ارتش آمریکا خرد می شوند، اما رهائی مردم خاورمیانه از شر این متجاوزین شرور، نه در توسل به اسلام است و نه در توسل به صدام حسین ها و حزب بعث ها و بن لادن ها و جمهوری اسلامی ها.
هر چند جنبش زنان ایران گسترده است اما فعالیت سازمان یافته و متشکل زنان پیگیر و سازش ناپذیر در اقلیت کامل است. برانداختن قدرت های مسلط دو گانه بر زنان (قدرت دولتی و قدرت مرد) کاری سهل و آسان نیست. نیاز به قدرت میلیون ها زن دارد. اما حرکت های بزرگ و رهائی بخش ستمدیدگان همواره با حرکت بی باکانه و آگاهانه یک دسته کوچک آغاز شده است. آغازگرانی که برای رهایی هیچ وجه اشتراکی با مرتجعین حاکم یا مراکز قدرت در سطح جهان ندارند.
بدون قدرت انجام هیچ کاری میسر نیست. قدرت ما همواره در میان توده های مردم است. این قدرت فقط با اتحاد و سازمان یافتگی می تواند خودنمائی کند. باید به میان مردم رفت و این قدرت را در عملی سازمانیافته، وسیع و گسترده تحقق بخشید. راهپیمایی بزرگ هشت مارس تبلور این قدرت است، تبلور اتحاد اکثریت زنان، اکثریت مردم در اعتراض به قوانین نابرابر و ظالمانه علیه زنان. باید همه و هرکس را که می تواند مدافع حقوق زنان ایران باشد به میدان آورد. فقط کافی نیست که خودمان به خیابان بیاییم. هر کدام از ما تا روز موعود باید قشر وسیعی از مردم کشورهای محل سکونت و ایرانیان ضد رژیم را برای حضور فعال در این راهپیمایی به میدان بخوانیم.
این امید و پشتگرمی به زنان ایران است. این امید به نیروهای مترقی خارجی است. و این تبلور امید تحقق یابنده به دنیایی است عاری از ستم.
تاریخ در انتظار نشسته است تا صد سال پس از انقلاب مشروطه، جامعه پیشقراولانی را در راس خود بنشاند که ریشه های عمیق ستمدیدگی شان را از دل زمین بیرون کشیده و آنچنان این خاک کهنه را دگرگون و حاصلخیز کنند که بذرهای جهانی بهتر در آن به بار بنشیند.