سرمقاله نشریه شماره 9 تشکل زنان 8 مارس
چشم انداز جنبش زنان در شرایط کنونی*
روز جهانی زن بر همه زنانی که در سراسر جهان مناسبات مردسالارانه و پدرسالارانه را به مصاف طلبیده اند مبارک باد!
روز زن به همه زنانی که طی ۲۵ سال گذشته در مقابل زن ستیزان اسلامی ذره ای کوتاه نیامده و مقاومت و مبارزه کردند مبارک باد!
و هم چنین به زنان و دخترانی که در روزهای خرداد و تیر ماه گذشته روسری های خود را به آتش کشیدند!
به زنان مبارز کارگران خاتون آباد و به همه زنان ستمدیده ایران مبارک باد!
جنبش زنان در ایران با شرایط نوینی روبرو شده است. شرکت ناچیز مردم در انتخابات اسفند ماه نشان داد باور به اصلاحات درچارچوب نظام اسلامی بطور جدی زیر سئوال رفته است. بازی کارزارهای فریب انتخاباتی شکست خورده و باور به تغییر رژیم از طریق بازی انتخاباتی سکه یک پول شده است!
این انتخابات نشان داد که جمهوری اسلامی دیگر هیچ مشروعیت سیاسی نزد مردم ندارد و فقط با اتکا به نیروهای سرکوبگر و پشتیبانی دول غربی به حاکمیت خود ادامه می دهد.
شکست این انتخابات نشان داد که اعتقاد به اینکه اسلام با حقوق زنان تضادی ندارد، نزد مردم بی اعتبار است. باور به اینکه زنان باید با گام های کوچک و ذره ذره مطالبات خود را با نگاه به لطف این جناح و آن جناح حاکمیت بدست آورند به پوزخند تلخی تبدیل شده است. موعظه هایی که زنان را ذاتا اصلاح طلب تبلیغ می کردند و خواست زنان را به تغییر رنگ زنجیرهای اسارت نقلیل می دادند، دیگر حرف هایی پوسیده و زبونانه است. باور به اینکه زنان باید در چارچوب همین نظام مبارزه کنند مجازات بد حجابی را از ٧۵ ضربه شلاق به ۳۵ ضربه تقلیل یابد توهینی به شعور زنان محسوب می شود. اکثریت زنان بیش از ۲۵ سال است که علیه حجاب اجباری مقاومت و مبارزه می کنند و می گویند اصلا چرا حجاب اجباری؟
باور به اینکه تبدیل مجازات سنگسار به اعدام یا سنگسار دور از چشم مردم یعنی اصلاحات، فقط نشان می دهد که حاملان این باور خود بخشی از سیستم سرکوبگر و ستمگرانه هستند! زنان می گویند اصلا چرا برای یک رابطه ای که حق طبیعی و اولیه هر انسانی است باید مجازات شویم؟
دیگر زنان برای تحقق خواسته هاشان به کمتر از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی قانع نیستند! به همین جهت یک پای این شکست این انتخابات زنان بودند! زنان در همین ماههای گذشته رای خود را در مبارزات خیابانی و روسری آتش زدن اعلام کردند.
با این حال هنوز برخی با افسوس به این شکست نگاه می کنند پریشان شده می گویند که پل بین زنان و حاکمیت خراب شد!
این برخی همان کسانی هستند که کمک کردند تا بین زن ستیزان اسلامی و زنان پل آشتی زده شود. همان روشنفکرانی که واسطه بین مردم و حکومت شدند. و برای جناح دوم خرداد اعتبار خریدند! این برخی کسانی هستند که آن چنان از انقلاب توده ها هراس دارند که حاضرند مردم را به هر ذلتی دعوت کنند مگر انقلاب برای تغییر وضع موجود! اینان هم چنان تا لحظه های آخر با هزار توجیه مردم را دعوت به شرکت در انتخابات می کردند. جبونانه و ریاکارانه فقط وقتی که دیگر مسجل شده بود کسی برای این مضحکه تره خورد نمی کند با افسوس و ناامیدی انتخابات را تحریم کردند!
بله، دوم خرداد شکست سختی خورد. اما تفکراصلاحات در چارچوب این رژیم باز هم خود را به صحنه سیاسی تحمیل خواهد کرد. از تبلیغ رفراندوم برای تغییر نظام گرفته تا دست به دامان دول غربی برای فشار روی به اصطلاح محافظه کارها...
دور دیگری از تحولات سیاسی آغاز شده است، که مشخصه اصلی اش زیر سئوال رفتن جدی باور به اصلاحات در چارچوب نظام اسلامی است، و اینکه در چارچوب نظام اسلامی بهبود وضعیت زنان محال است. جنبش زنان و فعالین این جنبش و تشکلات آن نه فقط باید این دور جدید را به رسمیت بشناسند، بلکه با جمعبندی از دور گذشته، افق و وظایف آتی را روشنتر کنند.
مهمترین جمعبندی از دور گذشته نقش و نفوذ تفکرات دوم خردادی در جنبش زنان است، این تفکرات سد مهمی در پیشروی جنبش زنان ایران است. و در بسیاری از ضعف های و کمبودهای جنبش زنان رد پای این تفکر مسموم به چشم می خورد. تفکری که حتی برخی زنان رادیکال درون این جنبش را نیز فلج کرده است.
بروز بیرونی این ضعفها چگونه بود؟
کسی وجود قدرتمند جنبش زنان و نقش حیانی این جنبش را در تحولات دمکراتیک جامعه انکار نمی کند. علیرغم اینها، اما این جنبش به دلیل راه و روشها، عدم سازمان یابی و عوامل دیگر قادر نشده رنگ و بوی خود را به مبارزات اجتماعی جاری در جامعه بزند. مثل اینکه وجود داشت اما حضور نداشت. قدرتمند بود اما یارای بلند کردن پرچم رهایی خود را نداشت. صدایش صدای میلیونها زن ستمدیده بود اما کمتر شنیده می شد.
مثالی بزنیم، طی سال های اخیر شاهد حضور انبوه زنان در مبارزات گوناگون اجتماعی از دانشجویی گرفته تا معلمان و کارگران بوده ایم ولی نه شعار و مطالبات خاص زنان را می شنویم و نه پیکر تشکلات وسیع توده ای آنان را مشاهده می کنیم. برخی تشکلات مستقل زنان وقتی هم موفق می شوند تظاهرات بگذارند حداکثر چند صد زن که همگی از فعالین جنبش زنان هستند و نه توده وسیع زنان را در این تظاهراتها می بینیم. منظورمان توده وسیعی است که همه جا از خانه گرفته تا خیابان از محیط کار گرفته تا دادگاهها صدای اعتراض شان را به نظام مردسالاری می شنویم و درجه خودآگاهی زنانه آنان، به ما غرور می بخشد. این توده های زن جان به لب آمده و فعالین این جنبش قادر نشدند با هم پیوند بخورند و پایه های یک جنبش انقلابی زنان را پی ریزند. چرا؟
در عرصه سیاسی تفکر دوم خردادی با تمام قوا سعی می کرد القا کند که جنبش زنان سیاسی نیست، دلیل شان هم این بود چون ستم به زنان فرهنگی است پس باید مبارزه فرهنگی کرد! اینطوری دولت به عنوان بزرگترین مردسالار و پدر سالار در ایران از زیر ضرب خشم زنان خارج می شد. این نظریه در کشوری چون ایران دیگر آشکارا دروغگویی است چون به هزار و یک دلیل ثابت شده است که مبارزه زنان برای رهایی مبارزه ای کاملا سیاسی است و زنان برای دست یابی به آن ناچارند با قدرت های سیاسی در بیفتند. و انسان باید کور و کر باشد که در ایران نفهمد پشت هر مرد ستمگری دولت با قدرت نظامی و سیاسی قانونی ایستاده است. زنان این را هر روزه در مبارزات روزمره شان دریافته اند. و بهمین جهت این سیاست یا «عدم سیاست» بهیچ وجه قادر نبوده و نیست که توده زنان را برانگیزد. توده زنان در مبارزات خودبخودی خود نشان داده است که مبارزه اش بسیار سیاسی است و از تجربه روزمره دریافته که برای مبارزه علیه زن ستیزی از خانه تا کوچه و محل کار در مقابل دولت قرار گرفته است.
بعلاوه تفکر دوم خردادی آن چنان سعی در تقلیل مطالبات زنان داشت که زنان باید از اینکه بجای سنگسار اعدامشان می کنند ممنون باشند. برای اینکه رنگ حجابشان را می توانند کمی روشنتر انتخاب کنند شکرگزار باشند. امتیاز نشریه و فیلم را به برخی زنان، پیشروی جنبش زنان تلقی کنند. با این عوامفریبی های قلابی توده وسیع زنان که مطالباتی بسیار فراتر از این اینها را اشتیاق دارند از این سیاستها و از این همه عقب ماندگی حالشان به هم خورد. برخی از نظریه پردازان و فعالین این جنبش سعی کردند عقب ماندگی خود را از مبارزات و خواسته های توده وسیع زن تئوریزه کنند. هنگامی که زنان و دختران جوان در روزهای خرداد و تیر گذشته حجاب خود را سوزاندند و شعار «آزادی اندیشه با روسری نمی شه» می دادند، عقب ماندگی آنها تا جایی بود که هنوز از خرده فرمایشات عوامفریبانه فرآکسیون زنان مجلس هیجان زده می کرد! توده وسیع زنان با مبارزات جسورانه در تظاهراتها نشان دادند که بسیار جلوتر از این تفکر تدریجگرا و نازل هستند.
افکار دوم خردادی به برجسته ترین شکلی در عرصه سازمان یابی زنان به چشم می خورد. پس از دو خرداد ما شاهد شکل گیری دهها تشکل مستقل بودیم. دهها و صدها زن با تجربه در این تشکل ها فعالیت می کردند. این تشکل ها اساسا در چارچوب رژِیم و قوانین آن ثبت شده اند. سئوالی که امروز در مقابل ماست این است که کار این تشکل ها چه بود. آیا از طریق کار در این تشکل ها جنبش انقلابی زنان شکل گرفت؟ خیر. به دهها دلیل. اولین دلیل اینکه این تشکلات ناچارند در چارچوب رژیم حتی آب خوردن خود را اجازه بگیرند، و این یعنی ابتدا به ساکن تبدیل این تشکلات به شیر بی یال و کوپال. طبعا و همان گونه که تا کنون نیر فعالیت این سازمانها نشان داده اساسا باید فعالیت شان حول چیزهایی باشد که ذره ای منافع و ارزش های رژیِم را به خطر نیاندازد که در بهترین حالت بجز تلاش برای کارهای خیریه ای چون حفظ محیط زیست، حمایت از کودکان و ... عرصه ای باقی نمی ماند. نه اینکه اینها بد است. خیر! مسئله این است که نمی توان جنبش انقلابی زنان را از طریق این فعالیت ها سازمان داد. هیچ شکی نیست که باید از هر امکان علنی استفاده کرد اما استفاده از امکانات علنی یک چیز است و تقلیل اهداف و خواسته ها تا سطحی که برای نظام زن ستیز اسلامی قابل تحمل باشد یک چیز دیگر است. جنبش زنان نمی تواند اهداف و شکل مبارزاتی خود را در تشکلات غیر دولتی محدود کند این کار چیزی جز تحلیل بردن انرژی زنان چیزی در بر نخواهد داشت. آنچه جنبش زنان نیاز دارد تشکلات و محافلی دور از چشم مرتجعین اسلامی است که بتوانند برای اهداف خود نقشه بریزند. آگاهی خود و سایر زنان را بالا ببرند، مبارزات زنان را به خیابانها بکشانند، سازماندهی حجاب سوزان بکنند، شعارهای شان را حاضر کنند تا بتوانند در تظاهراتها بالا ببرند و البته اینها از کانال انجمن های ثبت شده میسر نیست.
خلاصه کنم مبارزات زنان در سالهای اخیر نشان داد که بسیار جلوتر از کسانی هستند که این روشها و برنامه ها و اینگونه سازمان یابی ها را به عمل گذاشته اند. این روشها و اشکال سازماندهی همه در عمل شکست خوردند و پافشاری بر روی آنها عملا پافشاری بر روی عقب ماندگی و ممانعت از شکل گیری یک جنبش انقلابی زنان است: انقلابی در سیاستها، انقلابی در روشها و انقلابی در سازماندهی.
برای بیرون آمدن از این شرایط پراکندگی و عقب ماندگی، جنبش زنان و فعالین آن با شرایط مساعدی روبرو شده اند.
ما برای تحقق مطالبات خود، برای برابری و رهایی نیاز به تشکلات انقلابی، توده ای زنان داریم. ما نیاز داریم متشکل شویم و متشکل مبارزه کنیم.
مسلما هر زنی به هر شکلی علیه مردسالاری مقاومت و مبارزه کند عضوی از جنبش زنان است اما این ایده صحیح موجب شده که برخی زنان تمایلی به متشکل شدن برای مبارزه نداشته باشند. حتی برخی از زنان آگاه نیز حاضر نیستند متشکل شوند. چون معتقدند که فردی هم می توانند علیه مناسبات مردسالارانه مبارزه کنند. خیر! امروز دیگر با این جمله نمی توان خود را ارضا کرد. تجربه صد ساله مبارزات زنان در کشور خودمان نشان داده که از طریق مبارزات پراکنده زنان چیزی نصیب حتی یک زن نخواهد شد چه رسد به احقاق حقوق پایه ای زنان. امروز هر زنی که گام در راه مبارزه علیه مردسالاری و پدر سالاری گذاشته باید عضوی از یک تشکل مستقل زنان باشد. زیرا زنان برای رهایی فردی باید به مبارزه ای جمعی دست زنند. مردسالاری یک نظام است که از طریق قدرت سیاسی در عرصه های اقتصاد، ایدئولوژی، قانون و فرهنگ و .. اعمال می شود مردسالاری فقط سلطه فردی مرد در خانه نیست. سلطه مرد بر زن در خانه با سلطه بزرگتری گره خورده است که هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
دیگر کافی نیست که با زن ستیزی مخالف باشیم باید وارد مبارزه با زن ستیزی و مردسالاری بشویم و اولین گام متشکل شدن است. اولین گام تقویت و پیوستن به تشکلاتی چون تشکل زنان هشت مارس است. این تشکلات باید با اتکا به توده وسیع زنان مبارزه برای امر رهایی را به پیش ببرند. جنبش زنان جنبش نخبه ها نیست. نمی توان با اتکا به تنی چند از فعالین زنان جنبشی فراگیر و قدرتمند ساخت که مطالبات و شعارهایش در صدر مبارزات اجتماعی گوناگون قرار گیرد. نه فعالین زن معتقدند که تاریخ هزاران ساله مردسالاری و زن ستیزی با فعالیت آنان از بین می رود و نه می شود ستم را بدون اتکا به کسانی که در وسعت میلیونی این ستم، روح و جسم شان را در هم پیچیده نابود کرد.
رهایی زنان بدست خود زنان فقط یک شعار نیست. ارزش این شعار در تحقق معنای آن است. متحد و متشکل شویم!
ضمیمه: جنبش انقلابی زنان و برنامه آن
جنبش انقلابی زنان یعنی خط و برنامه ای که اشکال پوشیده و عریان مردسالاری را در همه عرصه ها به مصاف بطلبد و ذره ای جا برای سازش با مردسالاری چه در شکل خصوصی و عمومی و دولتی باقی نگذارد. جنبش انقلابی زنان بر سر منافع زنان هرگز کوتاه نمی اید و با اتکا به توده وسیع برای خواسته هایش مبارزه خواهد کرد.
مسلما هر پلاتفرمی، مطالبات و خواسته های خودش را طرح می کند. مثلا وقتی شادی صدر اعلام می کند که مسئله زنان حجاب اجباری نیست منطبق بر پلاتفرمی است که هدفش اصلاح نظام اسلامی است. وقتی جمعی از زنان (سایت زنان) برای لغو قوانین تبعیض گرایانه به سازمان ملل پناه می برند یعنی اینکه نمی توانند و نمی خواهند با اتکا به مبارزات توده زنان خواسته های خود را بدست بیاورند بلکه خود را متکی به بالایی ها می کنند که این بالایی ها گاهی جناح دوم خرداد حکومت است، گاهی سازمان ملل و یا آمریکا! اینها مشخصات سیاست های سازشکارانه در جنبش زنان است.
تشکل زنان هشت مارس (ایرانی، افغانستانی) خود را متعلق به گرایش انقلابی درون جنبش زنان می داند و تلاش های خود را معطوف به شکل گیری و تقویت جنبش انقلابی زنان کرده است.
شرایط مادی برای ایجاد جنبش انقلابی زنان موجود است: توده وسیع زنانی که جسورانه برای خواسته ها و مطالبات خود مبارزه می کنند. توده وسیعی که در مقابل زورگویی و ستمگری رژیم علیه زنان می ایستد و از هر فرصتی برای طرح مطالبات خود استفاده می کنند. دهها زن فعال و با تجربه که سابقه فعالیت سیاسی و سازماندهی دارند. جنبش انقلابی زنان، مبارزه برای برابری و رهایی تا به آخر را از طریق مرزبندی با ارتجاع و امپریالیسم به پیش می برند.
ارتجاع منظور جمهوری اسلامی و کلیه جناح های آن است و هم چنین جریانات و نظریه هایی که پوشیده و آشکار می خواهند به حیات نظام زن ستیز اسلامی تداوم بخشند.
یکی از پایه های نظام جمهوری اسلامی ستم بر زن و زن ستیزی است. ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ، قوانین حقوقی و اقتصادی نظام جمهوری اسلامی بر پایه زن ستیزی و فرودستی زنان قرار دارد. حذف زن ستیزی از رژیم جمهوری اسلامی دیگر چیزی از این نظام باقی نخواهد گذاشت. بهمین جهت هر زنی در هر سطحی که با مردسالاری و پدرسالاری مقابله می کند در مقابل نیروی سرکوبگر رژیم اسلامی قرار می گیرد.
از طرف دیگر در دهه ٧۰ و اوجگیری مبارزات زنان و تلاش زنان برای یافتن ایده های رهائی بخش، زنان حکومتی نیز دست بکار شدند و ذره بین به دست دنبال آیه هایی در مورد حقوق زنان در قرآن رفتند. آنها سعی کردند اسلام را «فمینیزه» و فمینسم را «اسلامیزه» بکنند. و برخی زنان روشنفکر در خارج که در پی اتحاد با این زنان حکومتی بودند نام «فمینیست اسلامی» را برای آنان خلق کردند. اینها اساسا کارشان منحرف کردن مبارزات زنان بود و نجات رژیم از زیر ضرب خشم زنان. جنبش انقلابی زنان باید با این زنان حکومتی مرزبندی روشنی داشته باشد. این زنان در چارچوب جنبش زنان نیستند و افشای آنان بخشی از پیشروی مبارزات زنان است.
نظریه نسبیت فرهنگی نیز از جانب امپریالیستها ابداع شد تا به زنان کشورهای تحت سلطه مثل ایران بقبولانند که برخی از ستم هایی که به شما می شود جزئی از فرهنگ شماست و باید با آغوش باز پاسدار این «فرهنگ» باشید! این نظریه نیز ابزار دست برخی زنان روشنفکر خارج کشور برای اتحاد با زنان حکومتی بود. آنها وقیحانه حجاب را بخشی از فرهنگ زن ایرانی اعلام کردند. و هر گاه زنان مترقی در خارج کشور موضوع لغو حجاب اجباری را طرح میکردند، این جریان حمله می کرد « شما برای زنان داخل نسخه نپیچید، آنها خیلی هم از حجاب راضی هستند»!!! این نظریه در خدمت سازش زنان با اشکالی از فرودستی و ستم بر زن است. جنبش انقلابی زنان باید با این نظریه مرزبندی روشنی داشته باشد.
جنبش انقلابی زنان به دو دلیل باید با امپریالیستها مرزبندی روشن داشته باشد: یکم اینکه نظام مردسالاری جهانی است و کشورهای غرب خود یک پای حمایت و تقویت حکومت های عقب مانده ضد زن هستند. البته دول غربی بطور مشخص آمریکا این روزها کارت «دلسوزی» برای زنان بلند کرده است. اما نباید ذره ای توهم داشت که اینان هم حامی حکومت های زن ستیز هستند و هر جا هم برای منافع خود حکومتی را عوض کردند حکومت مردسالار دیگری را جابش گذاشتند. نمونه افغانستان و عراق را باید ملکه ذهن خود کرد. باید ذره ای توهم نداشت که امپریالستها و بطور خاص آمریکا حتی یک زن را در هیچ نقطه ای از جهان آزاد نخواهد کرد. دوم اینکه دول غربی در کشورهای خود نیز حافظ نظام مردسالاری و اشکال گوناگون ستم بر زن هستند. زنان این کشورها مداوما برای حقوق خود مبارزه می کنند.
جنبش انقلابی زنان برای تحقق خواسته هایش نه به این جناح و آن جناح حکومت اتکا می کند و نه به ارتش های تجاوزگر دول غربی. جنبش زنان برای خواسته های خود به مبارزات توده زنان متکی است. آمال و منافع زنان کارگر و زحمتکش یعنی اکثریت زنان ستمدیده را منعکس می کند و با آنان پیوند سیاسی برقرار می کند. اگر قرار است ستم بر زن ریشه کن شود و بدست خود زنان ریشه کن شود، آنگاه بیشترین دستها، قوی ترین دستها، مشتاق ترین دستها، همین دستهای کار کرده است.
جنبش انقلابی زنان یک جنبش مستقل است، مستقل از مردان. این جنبش جوابی است به تضاد معینی که از سلطه مرد بر زن ناشی می شود. منظور از استقلال این نیست که دور خود حصار بکشیم و به مبارزات بقیه ستمدیده ها کاری نداشته باشیم. خیر جنبش انقلابی زنان از سایر مبارزات اجتماعی اقشار و طبقات گوناگون حمایت می کند و خود را در پیوند با مبارزات آنان می بیند. چرا که سرچشمه ستم بر زن، سرچشمه سایر ستم های اجتماعی دیگر نیز هست.
جنبش انقلابی باید از منافع زنان ملل ستمدیده و اقلیت های ملی دفاع کند و برای اتحاد میان زنان به دور از هرگونه تنگ نظری ملی و گرایشات برتری طلبانه فارس تلاش کند.
جنبش انقلابی زنان با توهمات زنانی که تصور می کنند در چارچوب نظام جمهوری اسلامی می توان به رفرم هایی دست یافت باید مبارزه کند. وهر گاه این گروه تلاش کنند زنان را با رژِیم آشتی دهند، آنان را افشا کند.
جنبش انقلابی زنان از طریق روشن کردن این مسائل، آگاهی خود و توده وسیع زنان را ارتقا داده و از این طریق شکل گرفته و منسجم خواهد شد.
مطالبات جنبش انقلابی
مبارزه برای جدایی دین از دولت یکی از محورهای اساسی مبارزه زنان در شرایط کنونی است. مبارزه برای این خواست به تضعیف نظام مردسالار می انجامد و شرایط را برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی فراهم می کند. مبارزه برای لغو حجاب اجباری پایه های شریعت اسلامی را به لرزه در می آورد. بهمین ترتیب مبارزه برای لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، مبارزه برای لغو قوانین قرون وسطایی مجازات های اسلامی مانند سنگسار و مبارزه برای حق سقط جنین، حق طلاق، حق سرپرستی فرزندان.... *
جنبش انقلابی زنان با افق و درونمای محو هر گونه ستم و استثمار و هر شکل ستم بر زن قادر خواهد شد مبارزه ای پیگیر برای مطالبات فوق را دامن زند.
جنبش زنان فرصت زیادی ندارد. جامعه ایران آبستن تحولاتی مهمی است. پرچم های گوناگونی در صحنه سیاسی بالا رفته است. امروز برخلاف سال ۵٧ همه صحبت از حقوق زنان می کنند. جنبش انقلابی زنان باید محکی باشد برای تشخیص دوستان واقعی زنان از دوستان دروغین. ائتلاف های گوناگونی در حال شکل گیری است. ما شکل گیری این ائتلافات را در جنبش زنان نیز شاهدیم. اولین سمینار اینترنتی زنان با ابتکار شادی صدر یکی از این تلاشهاست. بار دیگر امثال شادی صدر واسطه شده اند تا زنان فعال و مترقی را با زنان حکومتی یک جا جمع کنند. تشکلات رادیکال زنان و هم چنین فعالین انقلابی آن باید هرچه سریعتر صفوف خود را متحد کنند تا بتوانند قطبی انقلابی و رادیکال در جنبش زنان بوجود آورده و مانع شکل گیری اینگونه اتحادها شوند. در صورت متحد شدن و تقویت صفوف زنان انقلابی در جنبش :
دیگر کسی نخواهد توانست حامی حقوق زنان باشد اما بین اسلام و حقوق زنان تناقضی نبیند!
دیگر کسی نمی تواند مدافع شکل دیگری از زن ستیری مثلا بازگشت سلطنت باشد.
کسی نمی تواند مدافع حقوق زنان باشد اما از اشغال و بمباران افغاستان تحت عنوان مبارزه با اسلام سیاسی دفاع کند. یا برای زنان افغانستانی نسخه اسلام معتدل بپیچد. زنان ایرانی اسلام را چه در شکل معتدل و چه غیر معتدل آن تجربه کرده اند و از همه آن بوی تعفن مردسالاری و زن ستیزی خفه کننده ای می آید.
دیگر کسی نمی تواند خود را مدافع آزادی و برابری زنان جا بزند اما سقط جنین را جرم بداند.
کسی نمی تواند زنان را به زیر پرچم دول مرد سالار و ارتجاعی غربی برای تحقق سکولاریسم و لغو حجاب بکشد.
کسی نمی تواند مدافع حقوق زنان باشد اما علیه جنبش مستقل زنان تحت هر توجیهی تبلیغ کند.
زنان ایرانی در داخل و خارج کشور پیکر واحدی از یک جنبش اجتماعی قدرتمند هستند و باید جدایی جغرافیایی را با پیوند نزدیک در همه عرصه های نظری و مبارزاتی خنثی کنند. این جدایی باید از طریق مبارزه برای یک پلاتفرم روشن و شفاف و شعارهای مشخص خنثی شود. از این طریق جنبش زنان با همه ظرفیت و توانایی اش در صحنه قدرت نمایی خواهد کرد.
سازمان زنان هشت مارس (ایرانی،افغانستانی) مارس ۱۳٨۲
*خواسته های زنان برای از بین بردن نظام مردسالاری و پدر سالاری بسیار فراتر از نکات بالاست. مشروح مطالبات در منشور سازمان زنان هشت مارس مدون شده است. این منشور در سایت هشت مارس WWW.8MARS.COM در بخش «درباره ما» قرار دارد. هر کدام از خواسته های زنان جنبه ای از مناسبات و تفکر مردسالارانه را زیر ضرب می برد.
* نوشته فوق بر اساس سخنرانی فعالین هشت مارس در مارس 1382 تدوین شده است.