حتما صحنه های شورش انگلستان را ديده ايد. نظرتان چيست؟ شما را به فكر انداخته است؟ قلقلك تان داده است و زير لب گفته ايد: نه! اين ها ديگر شورش را در آورده اند؟ به اين فكر افتاده ايد كه پس پليس ها كجا بودند؟ شايد هم در جمع دوستان تان تحليل كرده ايد كه اين كارها كجا و مبارزه طبقه كارگر كجا! و حالا احتمالا نگران اين هستيد كه نكند دود اين چيزها به چشم كارگران برود. اگر اين روزها افكار و رفتارتان يكی از اين چيزهايی است كه گفتيم حتما بايد مقاله زير را بخوانيد. زمانی ماركس از ”نيروی ويرانگر فقر“ گفته بود. اين همان نيرويی است كه كاركرد نظام سرمايه داری مرتبا آن را در بطن جامعه طبقاتی انباشته می كند. اين همان نيرويی است كه گوشه ای از آن را در وقايع اين روزهای انگلستان, عليرغم فقدان يك نيروی رهبری كننده انقلابی و كمبود آگاهی و جهت گيری انقلابی در ميان توده های زحمتكش و ستمديده, مشاهده می كنيم.
لندن در آتش ـ شورش جوانان
(گزيده ای از اطلاعيه سرويس خبری ”جهانی برای فتح“ ـ 8 اوت 2011)
ترجمه توسط: جمعی از فعالین کارگری - جافک
”خشونت كور“, ”تبهكاری مطلق“, ”خيابان های ما در تسخير هيولاها“: اين حرف سياستمداران و رسانه های انگليس در مورد شورش جاری در آن كشور است. از محافظه كاران و روزنامه های هار گرفته تا مقامات حزب كارگر و بی بی سی ليبرال همه جمع شده اند تا موج ناآرامی های در شهرهای مختلف را محكوم كنند. اما آنچه در خيابان های انگليس می گذرد شورشی است عليه دستگاه سركوبگر دولتي. شورش است عليه نژادپرستی و طرز تفكر استعماری طبقه حاكمه. اين شورش نشانه نافرمانی صدها هزار جوان در برابر نظامی است كه چيزی جز محروميت و بيكاری و بی آيندگی برايشان به ارمغان نمی آورد.
می گويند اين اعتراض نيست, ”دزدی و غارت“ است! اما ببينيم اين آتش چگونه شعله ور شد؟ مرد رنگين پوستی به نام مارك دوگان كه 29 سال داشت و پدر 4 فرزند بود توسط افراد پليس در منطقه تاتنهام لندن به قتل رسيد. او در مجتمع بزرگی زندگی می كرد كه مسكن افراد كم درآمد است. 26 سال پيش در همين مجتمع شورش بزرگی در اعتراض به قتل ”سينتيا جارت“ بر پا شد كه مادر يكی از فعالان اجتماعی محله بود. مارك دوگان را اهل محل خوب می شناختند به همين خاطر خيلی ها از خبر قتل او و جزييات ماجرا به شدت بهت زده و خشمگين شدند. به نوشته روزنامه مشهور ”ايوينيگ استاندارد“, مارك كه توسط يك واحد مسلح پليس بازداشت شده بود در حالی مورد شليك گلوله قرار گرفت كه روی زمين درازكش شده بود. اين روزنامه حرف های يك شاهد عينی را چنين نقل كرد: ”سه يا چهار افسر پليس مارك و يك نفر ديگر را با تهديد وادار به درازكشيدن روی زمين كردند. بعد صدای شليك چهار گلوله بلند شد. دوگان را كشتند.“ برخلاف ادعای اوليه مقامات پليس معلوم شد شليك ها به خاطر ”دفاع از خود“ نبوده است. و اين اولين بار نبود كه پليس انگليس دست به چنين كاری می زد. يك نهاد مدافع حقوق بشر به نام ”پروژه بيگناهان“ با مدرك و سند نشان می دهد كه طی چند سال نزديك به 200 نفر تحت بازداشت پليس كشته شده اند. اما در همه موارد, مساله طبيعی جلوه داده شده يا ادعا شده كه خود فرد مقتول مقصر بوده است. با اين حساب آيا جای تعجب دارد اگر ساكنان ستمديده محلاتی مانند تاتنهام هيچ اعتمادی به نظام حاكم نداشته باشند؟
شورش كه آغاز شد رهبران حزب كارگر كمی در مورد كاهش بودجه خدمات اجتماعی از طرف دولت ائتلافی محافظه كار ـ ليبرال غر زدند و اينگونه سياست ها را زمينه ساز آشوب معرفی كردند. اما با گسترش شعله های شورش, آن ها هم فتيله انتقادها و غر زدن هايشان را پايين كشيدند و هم صدا با كل دستگاه حاكم خواهان تشديد سركوب توسط پليس شدند. برای مثال ”كن ليونيگستن“ (شهردار سابق لندن از حزب كارگر) كه خيال پيروزی در انتخابات آتی شهرداری ها را در سر دارد در مصاحبه با بی بی سی به تجليل از پليس پرداخت و خواهان تقويت آن شد.
ضربات خرد كننده ای كه سياست رياضت كشی دولت فعلی و به طور كلی بحران مالی گسترده نظام سرمايه داری به توده های مردم می زند غير قابل انكار است. طی سه سال اخير بيكاری سه برابر شده است. محلاتی نظير تاتنهام به شدت گرفتار مساله بيكاری اند. برای هر تك شغلی كه در بازار كار عرضه می شود 54 جوان بيكار تاتنهامی دندان تيز كرده اند. نرخ بيكاری در بين جوانان سياه تاتنهام بيش از 50 درصد است. يك بررسی نشان می دهد كه اتفاقا محله تاتنهام كمتر از بقيه مناطق كشور تحت تاثير كاهش هزينه های خدمات اجتماعی قرار گرفته است! می دانيد چرا؟ چون پيشاپيش چيزی در اين محله هزينه نمی شد كه حالا بخواهند آن را كاهش دهند!! جالب است بدانيد كه سبد مصرف ساكنان محلات تاتنهام و پكهام و هنكی در لندن, و محلات مشابه در ليورپول و منچستر و بيرمنگام و ناتينگام, از همه اهالی انگليس خالی تر است. اين در حالی است كه”حزب كارگر“ با ادعای نمايندگی كارگران و زنان و اقليت های ملی و نژادی و فقرا, طی 13 سال حكومتش فقط بر نابرابری های اجتماعی و اقتصادی افزود.
يكی از بحث های اصلی در رسانه ها از جمله در بی بی سی اينست كه ”پليس بيش از حد با جوانان آشوبگر“ مدارا كرده است. به موازات همين تبليغات, شاهد تشديد فعاليت نژادپرستان متشكل در ”اتحاديه دفاع از انگليسی ها“ و حزب ناسيوناليست بريتانيا و ساير اوباش در شبكه های اجتماعی هستيم. سايت های به اصطلاح وزينی نظير ”ياهو“ پر است از پيام های با اين مضمون كه اخراج مهاجران از انگليس كافی نيست نابودشان كنيد! اما هيچيك از مقامات رسمی حتی زحمت محكوم كردن ظاهری اين پبام ها را هم به خود نمی دهد.
عوامفريبی سياستمداران و رسانه ها را ببينيد كه با نفرت از دزديده شدن گوشی های تلفن همراه و كفش های ورزشی و اين قبيل اشياء توسط جوانان می گويند! در حالی كه نظام خودشان بر تجارت برده استوار شد. برقراری امپراتوری استعماری شان جان ده ها ميليون نفر را گرفت. و امروز به زور اسلحه و پيشبرد جنگ در گوشه و كنار دنيا مثلا در افغانستان و عراق صدها ميليارد دلار به جيب می زنند. عوامفريبان امپرياليست كه دنيايی را می چاپند حق ندارند ”دزدی و غارت اموال“ را محكوم كنند. اما ببينيم پشت اين ”دزدی و غارتي“ كه اينقدر بر سرش داد و بيداد می كنند واقعا چه قرار دارد. روزنامه گاردين در شماره 9 اوت خود تيتر زد كه: ”در هدف آنان شك نكنيد: می خواستند با پليس بجنگند“. هدف از تاكتيك هايی كه اكثر جوانان به كار بردند مثلا آتش زدن سطل های بزرگ زباله در خيابان ها اين بود كه افراد پليس را در نقاطی وادار به درگيری كنند كه زمين خودشان به حساب می آمد و شانس بيشتری برای ضربه زدن به نيروهای سركوبگر در اختيارشان می گذاشت. در مقابل, پليس سعی كرد از درگيری اجتناب كند. افراد پليس بر مبنای اولويت های خود مجبور به محاسبه بودند و دست جوانان را در فضاهايی باز گذاشتند كه ساختمان های گرانقيمت شركت ها و ادارات دولتی در آنجا نبود و آماج قرار نمی گرفت. شب اول شورش های پراكنده به طور خودجوش و توسط نوجوانان خشمگينی آغاز شد كه تجربه مبارزاتی نداشتند. آنان مرتكب اشتباهاتی شدند. اما طی دو شب بعد, خانه های كمتری بر اثر آتش سوزی نابود شد يا اصولا خانه های مردم طعمه حريق نشد.
در گوشه ای از محله محروم ”هنكي“ لندن شاهد صحنه ای بوديم كه جوانب گوناگون و متضاد شورش جاری را در خود فشرده كرده بود. در يكی از مجتمع های مسكونی فقيرنشين يك مادر سياه اهل كارائيب جوانان را سرزنش می كرد كه از هدف اصلی مبارزه يعنی دادخواهی برای خون مارك دوگان دور افتاده ايد. او به ويژه از غارت فروشگاه های كوچك محله ناراحت بود. اما وقتی كه فرزند خودش و چند نوجوان ديگر كيسه ای پر از لباس را به او نشان دادند گل از گلش شكفت و برای ما توضيح داد كه: ”ببينيد! مخارج من از صندوق بيكاری تامين می شود. ما واقعا بی چيزيم.“ مادران محله با دخترها و پسرهايشان دعوا می كردند و از آن ها می خواستند كه در خانه بمانند و درگير شورش نشوند اما خودشان وقتی كه كوكتل مولوتفی به خودروی پليس اصابت می كرد از شادی هورا می كشيدند. يك پناهنده سياسی عراقی نه چندان جوان كارت شناسايی را روی سينه می فشرد مبادا از دستش برود. ضمنا نگران اين بود كه آتش از خودروها زبانه بكشد و به آپارتمانش كه نبش خيابان بود سرايت كند. در عين حال نمی توانست همدلی اش با شورش جوانان را پنهان كند. می گفت اين ها عليه همان كسانی برخاسته اند كه كشور مرا به كشتارگاه تبديل كردند. يك زن سياه كارائيبی و دخترانش دور يك سطل زباله بزرگ شعله ور جمع شده بودند و ترانه باب مارلی را می خواندند: ”همه چی داره می سوزه/ همه چی غارت می شه“
اين واقعيت كه تعدادی از فروشگاه های خانوادگی و كوچك محله غارت شدند باعث افزايش تنش بين مردم شد. صاحب مغازه ها كه معمولا هم مليت هستند گروه هايی را برای دفاع از فروشگاه هايشان در نقاط مختلف شكل دادند. پليس هم از اين وضعيت بيشترين استفاده را كرد تا آتش درگيری های درونی را بين مردم ستمديده روشن كند. اما عليرغم همه اين تضادها و تناقض ها, اين شورش نيروی محركه ديگری دارد. بخشی از جوانان حس می كنند كه فرصتی برای ضربه زدن به نيروهای مسلط و ستمگر به دست آورده اند و نمی خواهند اين فرصت را از دست بدهند. يك گروه چهار نفره از جوانان سوماليايی تبار كه در انگليس زاده شده اند را ديديم كه دوشنبه شب راهی محل درگيری ها در محله ”هكني“ بودند. آن ها خود را ”انقلابيون“ معرفی می كردند. حرفشان اين بود كه هيچكس ما و دوستانمان را آدم حساب نمی كند. با افزايش شهريه دانشگاه حتی دارند فرصت ادامه تحصيل را هم از ما می گيرند.
عليرغم درگيری هايی كه در گذشته اينجا و آنجا بين جوانان سفيد و آسيايی و سياه رخ می داد اينبار شاهد روحيه اتحاد و همبستگی بين اين گروهبندی های ملي/ نژادی هستيم. تويتر و فيس بوك و بلك بری سرشار است از پيام های همبستگي. تا به حال گزارشی از حمله جوانان به افراد معمولی نرسيده است. آن ها فقط افراد پليس را هدف گرفته اند. شورش های قبلی كه در دهه 1980 در محلات بريكستن و تاتنهام رخ داده بود فقط به يك منطقه پايتخت محدود بود و پاسخی بود به يك اقدام مشخص پليس. اما شورش كنونی بيشتر به شورش های چند سال پيش در فرانسه شبيه است كه به چند شهر گسترش پيدا كرد. در حال حاضر حداقل 20 محله لندن و شمار ديگری از شهرها شاهد ناآرامی ها هستند. جوانان شورشگر نسبت به نيروهای پليس تحرك و سرعت بيشتر از خود نشان داده اند. حالا خيلی ها از هم می پرسند كه اين حركت جوانان شورشگر چقدر متاثر از قيام های خاورميانه و شمال آفريقا است؟
واقعيت اينست كه شعله های شورش را خشم از فقر و نژادپرستی و پليس و كاهش خدمات اجتماعی فروزان كرد. واقعيت اينست كه جرقه شورش را خشم از خشونت و ستم دستگاه دولتی روشن كرد. دستگاهی كه مرد سياهپوستی را بيرحمانه كشت و كوشيد واقعيت ماجرا را زير پرده ای از دروغ و اطلاعات غلط پنهان كند. واقعيت اينست كه از نظر نظام حاكم, خشونت پليس خشونتی ”مشروع“ است. چرا كه افراد پليس نگهبان روابط مالكيت سرمايه داری هستند و همين مالكيت است كه ثروت عظيمی را برای بخش كوچكی از جامعه انباشت می كند و در مقابل, ميليون ها نفر را در محروميت و بی آيندگی نگاه می دارد. بعد از گذشت چند شب پر تلاطم حالا همه از هم می پرسند: وقايع بعدی چه خواهد بود؟ وضع شرايط اضطراري؟ استفاده مستقيم از ارتش برای بازگرداندن و حفظ نظم؟ اين حرف ها را حتی از زبان مجريان ليبرال برنامه های خبری بی بی سی می شنويم. ولی يك نكته حتمی است: عدالت و احترامی كه توده ها طلب می كنند و سزاوارش هستند هرگز تحت چنين نظامی حاصل نخواهد شد.