چند روز با زنان کارزار
سپیده همراز
صبح فردای هشت مارس است. راهپیمایی پرقدرت و سرزندهی بروکسل و جشن و کنسرتی پر از جنبوجوش نقطه پایان حرکت سهروزه کارزار زنان بود. ولی شور و شوق همچنان ادامه دارد. تلفنهای همراه یکلحظه زمین گذاشته نمیشود، بچهها گزارش میفرستند، پیام و گزارش میگیرند، به هم نشان میدهند... صدای گپ و خنده بلند است.
فریده (رضایی) از رفقای حزب کمونیست ایران و یکی از فعالین کارزار میگوید: «جنبش رهایی زنان احتیاج داره که این صف مستقل را داشته باشه بخصوص در دیماه 96 دیدیم که زنان در همه اعتراضات بودند. این حالت که قاطی بشوند با همه جنبشها ولی دیده نشوند. ما میخواستیم نشان بدیم زنان میخوان همراه جنبشهای دیگه باشند و این رادیکالیسم رو به جنبشهای دیگه انتقال بدن... این همه کار و جلسات مستمری که داشتیم برای این بود که این کارزار دستاوردی داشته باشه برای جنبش زنان و تقویت جنبش زنان. من فکر میکنم با توجه به راهپیمایی سهروزه و کار رفقایی که دستاندرکار بودند چه به لحاظ تبلیغی چه به لحاظ پیوندشون با بقیه جنبشها و احزاب سیاسی و کسانی که منفرد هستند موفق بودیم و حتی در داخل [کشور] ما از چندین جا پیامهای بسیار سیاسی و دلگرمکننده داشتیم: از مقاومت زنان کارگر کردستان، فعالین کارگر در شهرهای دیگر و همچنین از منفردهای سیاسی. ما فکر میکنیم این پیامها توانست یک دلگرمی به این جنبش بده که کارزار داره جنبش میشه و ما به شاهدیِ تمام شرکتکنندگان، این را دیدیم. کسانی که هزینه گذاشتن... خستگی نمیشناختند... من این صحنههای آخر را میبینم که هر کس داره به کشور خودش میره، دلشون نمیاد برن. همه میخوان همین لحظههای آخر هم با هم باشند.»
کمتر پیش میآید که فعالین چپ و انقلابی در صفوف اپوزیسیون جمهوری اسلامی را اینچنین همبسته در کنار هم برای مبارزهای مشترک و در کنار مردمی که خواهان تغییرند، ببینیم. ولی در این چند روز، شاهد همراهی و تلاش متحدانه زنانی بودیم که اهمیت مبارزه مشخص برای رهایی زنان را میدانند. فریده میگوید «اگر میخواستیم منفرد عمل بکنیم هم دستاورد کم بود و هم انعکاس بیرونیاش کم میشد. رفقایی که در کارزار اول** باهم بودیم و در نشست زنان چپ و کمونیست باهم بودیم تصمیم گرفتیم که [راهپیمایی] 2019 را برگزار بکنیم. آلترناتیو سازیهای زیادی شده. همه میخوان آلترناتیو خودشون رو نشان بدهند ولی این را مردم تعیین میکنند و رهبرهای جنبشها در میان مردم... پیوند بین جنبشها در این دوره در دستور کاره و همه احزاب چپ و انقلابی و رادیکال باید بتوانند وقتی مردم آمادگی داشتند مسئله شورای مردمی و حاکمیت مردمی را پیش بگذراند. این در این دوره خیلی مهمه».
ستم مشترک همیشه بند مشترک هم میبافد، ولی این امکان فعالیت مشترک بین زنان رادیکال و انقلابی با نقطه نظرات مختلف را بیش از هر چیز مدیون چهل سال مبارزه بیوقفه زنان در ایران هستیم. مبارزهای که با اعتراضات و راهپیمایی تاریخی زنان در 17 اسفند 1357 علیه فرمان حجاب اجباری خمینی آغاز شد، در کوچه و خانه و مدرسه، در دادگاه و در زندان ادامه یافت؛ گاهی پر صدا بود و گاهی آرام، گاهی فردی بود و گاهی جمعی، ولی هیچگاه، حتی در تاریکترین لحظات حاکمیت این رژیم خونخوار قطع نشد.
ثریا (فتاحی) هم که از رفقای حزب کمونیست ایران است و از سوئد برای پیوستن به این راهپیمایی آمده، میگوید «کارزار قبلی تمام شد ولی جنبش نخوابید و به کار خودش ادامه داد. مرتب شاهد خشونتی بودیم که به زن وارد میشود، در ایران و در سطح جهان، در رابطه با جنگهای نیابتی در خاورمیانه، در رابطه با زنان افغانستان... امروز خشونتی که به زن وارد میشود در سطح جهان سرمایهداری چقدر وسیع و زیاد شده. به شیوه خیلی عریان. خشونت و فقر زنانه شده. از وقتی جمهوری اسلامی آمد، «نه به جمهوری اسلامی» و «نه به حجاب اجباری» باوجود دستگیریها و آزارهای خیابانی ادامه پیدا کرد... در جنبش دیماه [1396] میبینیم که زنان اول صف ایستاده و فریاد آزادی و برابری سر دادند و مرگ بر جمهوری اسلامی سر دادند و خودم دیدم که زنی چادرش را انداخت و گفت من اینرو نمیخوام من آزادیام رو میخوام. جنبش باوجود خفقان و وحشت... درسته آرام گرفت ولی به صد شهر سرایت کرد. بعد دختران خیابان انقلاب از همین جنبش بلند شدند و روسری هاشان را روی چوب آویزان کردند.» ثریا ادامه میدهد که «همین صداها که دیروز در بروکسل فریاد میزدیم در مترو تهران، در کردستان، در شیراز و اصفهان به شکل دیگه ای به گوش میرسه.» او به نقش زنان و مشخصاً سپیده قلیان در مبارزات کارگران هفتتپه نیز اشاره میکند و میگوید «خیلی از لیبرالها و اصولگرایان میخواهند از این وضعیت زنان و متشکل نبودنشان استفاده کنند...» ثریا از اعلام همبستگیهای فراوان بخصوص از ایران میگوید و معتقد است «این کاری است که باید ادامه پیدا کند. زنان باید جنبش خودشان را داشته باشند و بتوانند با دانشجویان، معلمین، با همه اقشار پیوند بگیرند و این پیوندها و متحد بودنهاست که میتونه تودهای بشه و جنبش پیروز بشه. ما فقط برای حقوق زنان مبارزه نمیکنیم بلکه برای کل مردم زحمتکش مبارزه میکنیم.»
بسیاری از زنانی که در این چند روز کنار هم بودند در کارزار قبل نیز شرکت داشتند. روز اول و در هیجان باز دیدن یکدیگر و عزم ادامه مبارزه، همه یاد آذر را میکردند. آذر درخشان از فعالین جنبش کمونیستی و زنان که در کارزار قبلی نقش تعیینکنندهای داشت و امروز دیگر در میان ما نیست. با یکی از این زنان صحبت کردم. مهرنوش (معظمی) که در اولین راهپیمایی در تئاتری خیابانی (صحنه شلاق زدن یک زن محجبه توسط یک آخوند) جلوی صف تظاهرکنندگان بود.
مهرنوش که قبلاً در ایران هم داستان مینوشته از سال 94 فعالیتش را با رادیو زنان لیلا قرائی (که او هم در تظاهرات همراهمان بود) شروع کرد ولی به گفته خودش در جریان کارزار اول بود که بیشتر به مسائل زنان علاقهمند شد. او با انجمن حق زنان و ماریا رشیدی هم کار میکرد و الان بیشتر کار تحقیقی میکند. در مورد اعتیاد زنان در ایران و زنانی که به جرم قتل در زندان به سر میبرند و زیر حکم اعداماند. او میگوید «تجربه قبلی کارزار خیلی خوب و کار خیلی ارزندهای بود. رابطهها و صمیمیت و همکاری باعث شده بیام. با سختی مرخصی گرفتم ولی سعی کردم شرکت کنم... جامعه الان واقعاً بیماره. ناهنجاری خیلی زیاده. دروغه الان اگر بگیم بیشتر زنها در مبارزه هستند. بیشتر زنان الان در شرایط خیلی بدی به سر میبرند. اون عدهای که فکر میکنند برای حجاب و رفتن در استادیوم مبارزه میکنند حدود بیست درصد هستند. اکثریت دچار فقر و ناهنجاری هستند. مسائلی باعث میشود که گاه زنان بهاجبار و ناخواسته دست به قتل بزنند. وقتی قوانین به نفعشان نیست. اکثراً زنان به خاطر کشتن شوهر در زندان هستند.» او میگوید «شعاری که برای من اولویت داره نان کار آزادی است. اگر بخواهیم خود را به حجاب محدود کنیم ما را از اکثریت زنان جدا میکنند. البته من از این شعار کارزار هم حمایت میکنم.»
یکی از تفاوتهای این راهپیمایی با راهپیمایی سال 2006 حضور تعداد زیادی از زنان نسل دوم بود. زنانی که اغلب بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی به دنیا آمدهاند. بسیاری از این زنان خیلی سال نیست که به خارج آمدهاند. سمیرا یکی از این زنان جوان است و از وجود گرایشات عقبمانده و مردسالارانه در میان زنان صحبت میکند. او در مورد مسائلی که مانع شرکت فعال مردم در مبارزه میشود میگوید «یک عده میگن برو بابا فایده نداره. راهحل اینه که چیزی از آسمون بیاد برامون عوض کنه. خودشون دست به کار نمیشن... مشکلات اقتصادی هم هست و این که اگر کار نکنی حقوق نمیگیری. آدم باید از یک سری چیزها بگذره. اولویتهاش رو راس و ریس کنه.»
ونوس زنی جوان و پرشور و از فعالین سازمان زنان هشت مارس است. او نیز از نسلی است که موقعیتشان برای پیوستن به جنبش با نسل 57 فرق میکند. فرق میکند با دورانی که جوانان پیشرو به شکل تودهای و خودبهخود به انقلاب و کمونیسم روی میآوردند. او به ایدئولوژیهای متفاوتی رو کرده تا بالاخره جای خود را در جنبش انقلابی زنان پیداکرده ولی نایستاده و هنوز هم به جلو نگاه میکند. او از کتابها و ایدئولوژیهای مختلفی که در طول سالهای بعد از انقلاب و بسته به شرایط، در دسترس بود تا ذهن مردم را از مبارزه منحرف کند، میگوید. ونوس به مشکلات پیوند فعالین جنبش با جامعه زنان همفکر میکند: «من با کسانی که سیاسی نیستند خیلی تماس دارم و بازخورد اینه که فعالین سیاسی زن، زنهای دیگه رو توی خودشون نمیپذیرند یا قبولشون ندارند یا به حسابشون نمیآورند. یکی میگفت اینها روی کاغذ خیلی قشنگه ولی وقتی برخورد میکنیم میبینیم که من را چون سیاسی نیستم و روش زندگیم متفاوته و مثل نرم جامعه است، قبولم ندارن. یک فعال سیاسی صرفاً نگاهش به من طوریه که اگر بیام تعداد آدمهاش زیاد میشه. توده میخواد؛ نظرات من براش مهم نیست. 57 رو که نگاه میکنیم میبینیم زنهای چپ همه یک تیپ بودند. الان خیلی تغییر کرده و متفاوت شده. اون طرز فکر انقلابی و مدل زندگی سوسیالیستی دیگه نیست... اما کماکان با مشکلات زنان دستوپنجه نرم میکنند و خیلیهاشون واقعاً دنبال راهحل میگردند ولی نمی دونن راهحل چیه و کجاست... یک گپ دیگه هم هست. راهکارهای چپ بهاندازه لازم برای مردم روشن نیست. برای زنها روشن نیست. خیلی وقتها صحبت میکنیم میگیم دنیای برابر، پایان ستم... میگن خوب چه جوری؟»
از اهمیت افشاگری صحبت میکنیم و ونوس از تجربه کارزار ضد خشونت میگوید که چطور «باز کرد جوانب خشونت را. ازنظر مبارزاتی از پارسال تا الان [در نتیجه] کارزار ضد خشونت داره هی پوستهها برداشته میشه. چیزهایی که باهاش زندگی میکردند و ازش رنج هم میبردند حالا وقتی براشون روشن میشه از نظر مبارزاتی در مقابلش قرار میگیرند. مشخص نه کلی. با قدمهای کوچکشده و تقسیمشده؛ و وقتی سر صحبت باز میشه در این موارد رنجهایی که زنها کشیدند به زبون میاد... ولی گاهی شنیدنش خیلی سخته.»
از نسل سومیها هم در کارزار داشتیم، کسانی که حتی 88 را بهسختی به یاد دارند. با ناتاشای هجدهساله صحبت کردم که برای اولین بار در مارش زنان شرکت میکرد. میگفت «من از بچگی مسائل زنان را حس کردم. با این مشکل از خانه آشنا شدم... مخصوصاً در ایران این برتری مردها نسبت به زنها همیشه اذیتم میکرده بهطوریکه من تمام عمر از مردها متنفر بودم. هنوزم که هنوزه نمیتونم قبول کنم. میخوام... اینطوری نیست که اعتقاد نداشته باشم که همه برابرند ولی همهی این نابرابریها باعثش مردها هستن... نه این که تنفر دارم ولی نمیتونم راحت قبولشون کنم.» ناتاشا از تجربهی خود و از برخوردهای نابرابر نسبت به دختران در مدرسه میگوید و معتقد است که در اروپا «شاید قانونها به اسم برابر باشند. ولی هنوز که هنوزه اون نگاه، اون دیدی که هم زنها به خودشون دارند و هم مردها به زنان دارند، هم نگاهی که جامعه به جایگاه زن و مرد داره تفاوتی نکرده.»
یکی از ویژگیهای این کارزار نسبت به قبل شرکت فعالتر و پرشمارتر زنان افغانستانی بود. در لاهه که تعداد ایرانیان و افغانستانیهای شرکتکننده در برنامهها از همهجا بیشتر بود، چندین همراه جدید پیدا کردیم. راکده که یکی از این زنان است میگوید «همیشه با فامیل و خانمهای افغان حرف میزنم و از طریق فیسبوک حقوق زن و طفلها را تبلیغ میکنم. این اولین بار است که در تظاهراتی شرکت میکنم.» هما هم از لندن آمده بود و تمام راه همراهمان بود. از زندگی و مبارزاتش میگوید: «پدر من خیلی متعصب بود. ولی من همیشه مبارزه کردم. همیشه بهترین شاگرد بودم در کلاس. ششمم را که گرفتم گفت دیگه نمیتوانی بری مدرسه.» ولی با تلاش نهتنها توانست مدرسه را تمام کند بلکه حتی یواشکی در کنکور دانشگاه هم شرکت کرد و قبول شد. «میخواستم خبرنگار بشوم. دانشگاه رو که تمام کردم در بخش نشرات خارجی اونجا کار میکردم و صدامون به ایران میرفت... دو سه سال کار کردم تا این مجاهدین متعصب آمدند و کشور را بمباران کردند و از این کشور به اون کشور...» بغض جلوی ادامه صحبت هما را میگیرد... هما از کارزار و آشناییهای جدیدش هم میگوید «خانومهای افغانی که در هلند دیدم باهاشون صحبت کردم دیدم خیلی رنج دیدند از دست مردها. این زنها را میخواهند کنترل کنند. در کارزار دیدم که چقدر زنهای قوی در این گروه هست. میخواهم با هم جوین [متصل] بشیم و با زنستیزی مبارزه کنیم تا از دست این مردهای نامرد...»
با وجیهه هم صحبت کردم. از فعالین با سابقهی سازمان زنان هشت مارس که بسیار از وضعیت زنان در افغانستان برایم گفت. از نظر وجیهه «جنبش زنان هنوز اون توان را نداره... فعلاً حرکت فمینیستی زنان هنوز آبستن است و هنوز تولد نشده و دارد تولد میشود و این جای خوشبختی است. من به این امیدوار هستم. اخوانیسم باعث شد زنان خیلی هزینه بدهند. اینها را به پستوها و عقبماندهترین گودالها فرستادند، سنگسار شدند، گوششان بریده شد... مخصوصاً در وقت طالبان. ولی سبب شد زنان بتوانند در مورد حقوق خود فکر کنند.» میگوید امکان این که غرب دوباره طالبان را سر کار بیاورد شدید است ولی فکر میکند در این صورت مبارزهای شکل بگیرد.
مبارزه زنان برای رهایی از ستم جنسیتی، حتی برای کسب برابری و آزادی، مبارزه با چنگ و دندان است. تا وقتی دنیا بر محور سرمایه و سود و روابط پدرسالاری که در خدمت اینهاست میچرخد، مرتب به دستاوردهای مبارزات زنان حمله میشود. این روندی است که در بسیاری از نقاط جهان میبینیم و لهستان یکی از کشورهایی است که با قدرتگیری کلیسا و نیروهای نئوفاشیست و دست راستی، فشار بر زنان بیشتر شده و به سیاق جمهوری اسلامی، روی خواستههایی نظیر حق سقطجنین و غیره مهر سیاسی و ممنوعه میکوبند. مارتا که لهستانی است و تا 24 سالگی در آنجا زندگی کرده میگوید: «همیشه با شرایط زنان مشکل داشتم چه در لهستان و چه اینجا. از همون اول برام سوال بود که چرا من باید بپزم و تمیز کنم ولی مردها نه... اگر من پشت سرش تمیز نمیکردم فحش میداد انگار من کلفتش هستم.» او از شرایط زنان لهستان میگوید: «خیلی داره بد میشه، به بدی برخی کشورهای مذهبی نیست ولی داره همون راه رو میره. کلیسا خیلی موقعیت بالایی داره. نازیها و ناسیونالیستها همهجا هستند و فضا خیلی ملتهبه. موقع انتخابات، کلیسا از مردم خواست که به نازیها رأی بدهند... نسبت به قبل حقوق زنان خیلی محدودشده و بعضی از قوانین به ضرر زنان تغییر کرده.»
با مهسا هم که از فعالین جوان جنبش است صحبت میکنم و نظرش را در مورد تأثیر کارزار و ادامه راه میپرسم. او مسئله را فراتر از جنبش زنان میبیند و به یک آلترناتیو کمونیستی و یک انقلاب اجتماعی فکر میکند، میگوید: «بحث خیلی هست. مسئلهی آلترناتیو و رابطهی جنبش زنان و آلترناتیو با هم. از زمان خیزش 96 جنبش زنان هم یکطور دیگه شد. یه تکونی خورد؛ اما نه در جنبش زنان نه در بقیه مبارزات پیوستگی رو نمیبینیم. مردم به پا خاستهاند ولی پراکندهاند. اهمیت کارزار در ارتباطش به این دوره خاصه. اینجا چیزی که اهمیت پیدا میکنه تشکلیابیه. ارتباط مبارزهی زنان به بقیه ستمهاست. کارزار میتونه بخش مهمی باشه که مبارزه و مسئلهی زنان رو به جنبشهای دیگه علیه ستمهای دیگه، به مبارزه ضد جمهوری اسلامی و آمریکا و جنگهای ارتجاعی وصل کنه. چیزی که من همیشه سرش فکر میکنم بحث آلترناتیوه. این همه اعتراض و مقاومت وجود داره ولی وقتی یک آلترناتیو وجود نداره نمیشه.»
شیوا، از رفقای جوان حزب کمونیست ایران است که در ایران هم عضو کمیتهی هماهنگی بوده و هم با بچههای کانون نویسندگان همکاری میکرده و شش سال است که از ایران خارجشده. او میگوید: «با توجه به این که زن هستیم مسئلهی زنان برای ما اولویت داره. بههرحال کارگر که دیگه وقتی تو خونه است که کارگر به حساب نمیاد. زنه. ما زنیم ولی نمیشه از هم جدا کرد. پایگاه طبقاتیات نقش ایفا میکنه. یک زن بورژوا تفاوت داره با منی که مجبورم کار بکنم ... ولی حساسیتم روی زن بودنم خیلی است. بخصوص وقتی آدم مطالعه هم میکنه و میبینه که مردسالاری چقدر ریشه داره و چقدر ناخودآگاه عمل میکنه...» شیوا در مورد اهمیت شرکت مردان در مبارزه علیه ستم بر زن هم میگوید «مردسالاری فقط مسئلهی زنان نیست. میگویند خوب زنها بیان جلو، خوب میایم ولی یک قسمتش هم اینه که مردها هم باید پا پس بکشند. ما تلاش میکنیم که اونها هم قبول کنند. ما در جامعهای زندگی نمیکنیم که فقط زنها هستند و ما فقط برای خودمونیم. اگر برادر من آگاهه، باید به شرافت انسانی من احترام بگذاره و بگه این حق توست نه این که من بهت میدم. در چپ و خانوادههای سیاسی میبینیم که انگار اونها این حق رو به ما میدهند درصورتیکه حق انسانی ماست و اونها باید پا پس بکشند. مشکل در احزاب سیاسی هم هست.» شیوا با چسبیدن به یک شعار خاص راحت نیست و میگوید «هر شعاری علیه ستم باشه ضرورته» ولی در مقابل کسانی که شعار علیه حجاب اجباری را قبول ندارند میگوید «مثلاً یکی میگفت خوب حجاب اجباری مگر شعار چند درصد از زنهاست؟ اگر نگاه کنیم میبینیم که حجاب اجباری سمبل اسلام سیاسی است. فقط حجاب نیست و درصد هم نیست. ما که آمار میدانی نگرفتیم. تازه فقط ده درصد باشه، حقانیت که هست.»
مقاومت در مقابل مبارزات زنان چیز تازهای نیست و زنانی که صدای شان را علیه ستم بلند میکنند همیشه به اشکال مختلف مورد حمله و یا تمسخر قرار میگیرند. این حملات عموماً مستقیم و عریان است و بیتعارف، زن ستیزانه. گاهی هم به بهانهی «تضادهای مهمتر» مسئلهی زن را به عقب میرانند (مثال کم نیست، ولی رویکرد بخش بزرگی از جامعهی «روشنفکری» و «چپ» به مبارزه 5 روزه زنان در اسفند 57 که امسال کارزار چهلمین سالگردش را گرامی داشت یک نمونه است).
آیدا زن جوان دیگری است که با کارزار همراه شده. او میگوید «من ازنظر سیاسی خودم رو متعلق به جنبش چپ میدونم؛ و نهفقط چپ ایرانی، چپ انترناسیونال؛ و هر حرکت مترقی که به پیش باشه اگر حدومرزهای من رو که مشخصه، مخدوش نکنه باهاش همراه میشم. مشخصاً در جنبش زنان هم به خاطر این که خودم زنم در درجه اول شرکت میکنم. یک سری از بچههای چپی فکر میکنند این مبارزه برای زنان و حرکتهایی مثل این حرکت که مشخصاً داره به حجاب اجباری اشاره میکنه فقط برای زنان است... یعنی خط و مرزهایی باهاش دارن که من ندارم و اینجا از اونها فاصله میگیرم و خودم رو بهعنوان یک آدم پویا و مترقی با یک همچین جنبشی که خط و مرزهای منو رد نکرده همراه میشم».
فریبا (امیرخیزی) که کمونیست و از مسئولین سازمان هشت مارس است در این مورد میگوید: «دختران یا زنان خیابان انقلاب بیان فشرده یک تغییر کیفی بود. جنبش از شرایط دفاعی وارد یک حرکت تعرضی شد که بر تارک آن کماکان بعد از چهل سال موضوع حجاب اجباری نقش بسته. به معنای این نیست که جنبش زنان به حجاب اجباری ختم میشه، به معنای این نیست که این تنها ستمی است که به زنان میشه و تنها شکلی از خشونته که زنان تحمل میکنند، اما بیان فشردهی سیاسی به چالش کشیدن ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی و قلب ایدئولوژی جمهوری اسلامیه؛ و باید از این استقبال کرد.»
فریبا میگوید «امروز هم ما به صحنه آمدیم تا بگیم وضعیت زنان معیار سنجش وضعیت جامعه است. مبارزه بر سر آزادی زنانه که تعیین میکنه جامعه به کدوم سمت میره. جلو میریم یا باز مجبور به عقبگرد میشیم. اگر آلترناتیوهای ارتجاعی رو که تو صحنه هستند کنار نزنیم ممکنه وضعیت از این هم بدتر بشه.»
او هم معتقد است که «زنها مسئولیت دارند مسئله ستم جنسیتی را در همهی جنبشها طرح بکنند و جنبش مستقل خودشان را هم تقویت بکنند.»
وقتی دوباره به نوار گفتوگوها گوش میدادم، عکسهای این چند روز را نگاه میکردم و صفحات اینترنتی مربوط به هشت مارس امسال را دور میزدم، هیجان آن سه روز دوباره در من زنده شد، شاید هم قویتر. احساس کردم که این راهپیمایی سهروزه توانست پرچم خواستههای زنان در میدان مبارزه با جمهوری اسلامی و آلترناتیوهای ارتجاعی امپریالیستی امثال جریاناتی که طرفدار دولت فاشیستی ترامپ ـ پنس و مداخلههای امپریالیستی هستند را بلند کند. برای تدارک یک انقلاب اجتماعی، کارهای بزرگی در پیش است و سوالهای بسیاری هنوز پاسخ میطلبد. ولی به قول جمیله ندایی که از زنان حاضر در خیزش اسفند 57 و همراهان کارزار است «ما با مشت گرهکرده هنوز در خیابانیم و فریاد میزنیم، نه! مبارزه ادامه دارد.»
15 مارس 2019
* این نوشته حاصل صحبتهای من با برخی از زنانی است که در این چند روز با هم بودیم. هدف بیش از هر چیز تصویرِ رنگارنگیِ جمع بود. متأسفانه امکان انعکاس همهی صحبتهای دوستان و رفقا را نداشتم ولی کوشیدم تا حد ممکن به گفتهها وفادار باشم. از غفلتهایی که حتماً شده پیشاپیش از همه عذر میخواهم و بیش از هر چیز امیدوارم که باز هم در میدان مبارزه در کنار هم قرار بگیریم.
** منظور از کارزار اول، کارزار لغو کلیهی قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان است که در هشت مارس 2005 تشکیل شد و خاطرهی راهپیمایی 5 روزهی آنکه در هشت مارس 2006 در هلند پایان یافت برای همهی کسانی که از دور و نزدیک با آن همکاری کردند فراموشنشدنی است. برای اطلاع بیشتر میتوانید به سایت هشت مارس (www.8mars.com) و سایت کارزار (www.kaarzaar.org) رجوع کنید.
نشریه هشت مارس شماره ۴۷
خرداد ۱۳۹۸/ ژوئن ۲۰۱۹