وضعیت زنان در ولایت بدخشان
ارسالی از افغانستان توسط خاطره
تاریخ جهان شاهد انقلابها، تحولات و تغییرات فراوانی بوده است که در بسیاری از موارد این تحولات سبب توسعه یافتگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تعدادی از کشورهای جهان شده است. افغانستان نیز طی چند دههی اخیر تحولات بسیاری را تجربه کرد. اما متأسفانه در چند دههی پسین همه تحولات و دگرگونیها چه از نوع به اصطلاح سوسیالستی که با پیروزی حزب به ظاهر «دموکراتیک خلق افغانستان» شکل گرفت، چه از نوع نظام اسلامی که به رهبری «تنظیمهای جهادی» بود و چه از نوع نظام اسلام بنیادگرای طالبانی و چه نظام "جمهوری" که با شعارهای دروغین دموکراسی، برابری و... در دو دهه ی اخیر عرض اندام نمود، هیچ یک از این نظام ها نتوانستند کشور را به سوی توسعه، رفاه و ترقی، برابری جنسیتی و زدودن ستم و استثمار سوق دهند، چون تمام شان مزدور و سرسپرده کشور های بیرونی بودند.
با سقوط جمهوری اسلامی افغانستان و روی کار آمدن طالب ها در 24 اسد سال جاری، شیرازه ی تمام نهادهای نیم بند دولتی و غیر دولتی که در بیست سال آخر شکل گرفته بود، از هم پاشید و «دست آوردهای» اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیست سال پسین و تبلیغات بر سر آن به معرض نابودی رسید.
مردم افغانستان و جهان تجربه ی حکومت داری طالب ها را از سال 1996-2001 در افغانستان دارند. در بین این سال ها طالب ها تمام سعی و تلاش شان را کردند که یک حکومت استبدادی دینی خشونت بار از دین اسلام پایهگذاری نمایند. بینش این گروه بنیادگرای دینی با تمام ارزش های انسانی و بشری در تناقض است. پای مال کردن حقوق زنان، حقوق اقلیت های قومی و مذهبی، محکمهی صحرایی، مداخله کردن در امورات شخصی زندگی شهروندان و سایر رفتار های ضد انسانی از جمله کارکرد های این گروه در دورهی حکومت قبلی آنها بود. در میان این سال ها سایهی شوم افراطیت دینی بالای همه مردم افغانستان پرده کشید و از همه بیش تر زنان افغانستان دچار صدمه های اجتماعی و شغلی شدند. زنان افغانستان در دوره پنج ساله ی رژیم طالبان با محدودیتهای زیادی ازجمله پوشیدن برقع (چادر) مواجه شدند. اشتغال زنان در ادارات دولتی و دفاتر ممنوع و حق تحصیل در مکاتب و پوهنتون ها را نداشتند. آوازخوانی زنان جرم محسوب شده و مجازات بسیار سنگینی به دنبال داشت.
حالا نزدیک به سه ماه از به قدرت رسیدن طالبها در افغانستان می گذرد، در این مدت ستم، فقر، نابرابری، خشونت و... افزایش بی سابقه ی یافته است. نگرانی های شهروندان این کشور نسبت به آینده ی خود و فرزندان شان افزایش یافته است. با به قدرت رسیدن طالبها دروازه های مکتب ها و پوهنتون ها، ادارات دولتی و غیر دولتی و تمام نهادهای دیگر بسته شد و تا امروز از سرنوشت بسیاری از این نهادها خبری نیست.
ولایت بدخشان که جز از جغرافیای افغانستان است از این وضعیت ناگوار، آسیب ها و آفت ها بدور نمانده و بی سرنوشتی و آینده ی مبهم و نامعلوم دامن گیر زنان، مردان و جوانان این سرزمین شکوهمند و لاجوردین شده است. بدخشان یکی از ولایت هایی است که در آغازین مرحلهی سقوط ولسوالی ها و ولایتهای افغانستان به دست طالبها سقوط کرد.
طالب ها در آغاز ورود شان به شهر فیض آباد مرکز بدخشان دروازه های نهادهای دولتی و غیر دولتی را برای چند روزی بستند، اما بعد از تصرف کامل افغانستان و با برکناری رییسها و کارمندان مقام های بلند رتبهی حکومت محلی قبلی بدخشان خصوصن زنان، دوباره تعدادی از نهادهای ملکی چون مقام ولایت، ریاست معارف، ریاست اطلاعات و فرهنگ، ریاست پوهنتون را گشودند، اما هنوزهم پوهنتون تعطیل است و دختران بالاتر از صنف شش اجازه رفتن به مکتب را ندارند.
هرچند با روی کار آمدن طالبها تمام اقشار جامعه آسیب دیدند، اما در میان همه گروه ها و اقشار زنان و نسل دانشگاهی بیش ترین آسیب ها را متحمل شده اند.
قبل از پیروزی طالبها و ایجاد دولت محلی امارت اسلامی در بدخشان تمام نهادهای مدنی، اجتماعی، فرهنگی و احزاب سیاسی در این ولایت کار و فعالیت داشتند که بسیاری از این نهادها توسط زنان مدیریت و رهبری میشدند. حضور زنان در رسانههای محلی، محافل ادبی - فرهنگی، احزاب سیاسی، ادارات دولتی و انجوها ملموس و قابل ملاحظه بود، اما متأسفانه بعد از پیروزی طالب ها زنان به حاشیه رانده شده و از همه امتیازهای انسانی و حقوق بشری محروم شده اند.
شکیلا شکیب، یکی از دانش جویان پوهنتون بدخشان دربارهی وضعیت تعلیم و تربیه دختران در این ولایت میگوید:
"من دانش جوی صنف چهارم دانشکده اقتصاد پوهنتون بدخشان هستم و تا هنوز موفق نشدهام که فراغت خودم را جشن بگیرم. حالا که طالبها دروازه پوهنتون را به روی دختران بسته اند، هراس من و هم نسلان من این است که نتوانیم پوهنتون را که فقط دو- سه ماه به فراغت مانده است، تمام کنیم."
وضعیت مکتبها نیز بهتر از پوهنتون نیست، چون طالبها هنوز به دانشآموزان دختر در این ولایت اجازه نداده اند که از صنف شش بالا به مکتب بروند و هنوز سرنوشت دورههای متوسطه و عالی مکتبهای دخترانه در پردهی ابهام و نامعلوم قرار دارد.
جادهها، کافهها، رستورانتها و تمام نهادهای دولتی و غیر دولتی خالی از زنان و دختران است. طالبها گفته اند که هر زن و دختری که از خانه بیرون می شود، باید حجاب اسلامی را رعایت نماید. آنها زنان و دختران را مجبور به پوشیدن برقع (چادر) نموده اند.
زنان و دختران از تمام فعالیت های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... محروم شده و در چهار دیواری خانه زندانی شده اند و بسیاری از این زنان و دختران به مشکلات روحی و روانی دچار شده اند. و بسیاری از این زنان که نان آور خانواده خود بودند، با بیکار شدن شان در فقر مطلق بسر میبرند.
این گزارش بخش کوچکی است از آن چه بر بالای سر مردمان ما، بالای سر زنان ما در همین سه ماه آمده است.
3 نوامبر 2021
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥٥
فوریه ٢۰٢٢ / بهمن ١۴۰۰